به گزارش فرهنگ امروز به نقل از سایت انسانشناسی و فرهنگ؛ در واقع، حضور بوردیو در فضای عمومی چهره او را از یک متفکر صرفاً دانشگاهی خارج کرده و به یکی از روشنفکران بزرگ فرانسه نیمه دوم قرن بیستم، در کنار میشل فوکو و ژاک دریدا، بدل میکند.
تولد و تحصیلات: پیر بوردیو[۱]، جامعهشناس مشهور فرانسوی، روز اول ماه اوت سال ۱۹۳۰ در روستای کوچک بآرن[۲] در منطقه پیرنه آتلانتیک در جنوب غربی فرانسه، در خانوادهای از طبقه متوسط پایین، چشم به جهان گشود. پدرش ابتدا کارگر کشاورزی و بعد کارمند اداره پست شد. بوردیو پس از تحصیل در یکی از دبیرستانهای شهرستان پو[۳] در همان منطقه زادگاهش به توصیه یکی از معلمان،
در سال ۱۹۴۸ به دبیرستان لوئی لو گران[۴] در پاریس میرود. او در سال ۱۹۵۱ در کنکور دانشگاه معتبر اکول نرمال سوپریور[۵] پذیرفته شده و به تحصیل در رشته فلسفه میپردازد. رشتهای که او آن را تا مقطع دکتری ادامه میدهد ولی در نهایت رسالهاش را دفاع نکرده و فلسفه را رها میکند تا به مطالعات میدانی جامعهشناسانه بپردازد.
بوردیو در سال تحصیلی ۵۵-۱۹۵۴ به عنوان دبیر در دبیرستان لِمولَن[۶] در نزدیکی پاریس مشغول به کار شد. ولی خیلی زود برای گذراندن دوران سربازی فراخوانده شده و مجبور به ترک شغل خود شد. او دو سال سربازیاش را در الجزایر گذراند و در آنجا به جامعهشناسی و انسانشناسی روی آورد. وی اولین تحقیقاتش را با رویکرد مردمشناسی در منطقه کابیلی انجام میدهد که حاصل این پژوهشها را بعدها در چندین کتاب منتشر میکند و همین تحقیقات پایه و اساس بسیاری از مفاهیم و تئوریهای او در آینده را تأمین میکنند. بوردیو مدتی را با سمت استادیاری در دانشگاه الجزیره مشغول کار شد و در سال ۱۹۶۰ به فرانسه بازگشت و با عنوان دستیار ریمون آرون در دانشگاه پاریس به فعالیت پرداخت. سپس سه سال به عنوان استاد دانشگاه لیل کار کرد.
وی در سال ۱۹۶۲ با ماری کلر بیزار ازدواج کرد که حاصل این ازدواج سه فرزند به نامهای ژروم، امانوئل و لوران بود. او در سال ۱۹۶۴ برای همکاری با دانشگاه اکول پراتیک مطالعات عالی[۷] به پاریس بازگشت و یک سال بعد در اکول مطالعات عالی علوم اجتماعی[۸] که شاخهای تازه جدا شده از اکول پراتیک بود، فعالیت خود را ادامه داد. در همین زمان، او کتاب وارثان[۹] را با همکاری ژان کلود پاسرون[۱۰] در نقد نظام آموزشی فرانسه منتشر کرد. شاید بتوان گفت وارثان نخستین کتاب بوردیو بود که سر و صدای زیادی به پا کرد و او را به عنوان یک جامعهشناس مهم مطرح کرد. بعد از سال ۱۹۶۵، بوردیو با دو کتاب "یک هنر متوسط، رسالهای در مورد کاربردهای اجتماعی عکاسی[۱۱]" و "عشق هنر[۱۲]" پژوهشهایی را در عرصه تحلیل فعالیتهای فرهنگی شروع کرد؛ عرصهای که در دهه بعد به یکی از مهمترین بخشهای کار جامعهشناسی او بدل شد که نتیجه آن به خصوص در سال ۱۹۷۹ در کتاب "تمایز: نقد اجتماعی داوری[۱۳]" که مشهورترین اثر اوست، به خوبی نمایان شد. این کتاب توسط انجمن بینالمللی جامعهشناسی به عنوان یکی از ده اثر مهم جامعهشناسی در قرن بیستم شناخته شده است.
در پی رویدادهای می ۱۹۶۸، بین بوردیو و ریمون آرون که گرایشهای دست راستی داشت و منکر این جنبش اجتماعی میشد، اختلاف ایجاد شد و رابطه آنها بهم خورد. در همین سال، بوردیو کتاب "حرفه جامعهشناس[۱۴]" را با همکاری ژان کلود شامبوردون[۱۵] و ژان کلود پاسرون منتشر کرد.
در سال ۱۹۷۵، او "مجله اسناد پژوهشی علوم اجتماعی[۱۶]" را راهاندازی کرد که مدیریت آن را تا زمان مرگش برعهده داشت. این مجله از زمان تأسیسش به یکی از مجلات مهم علمی- دانشگاهی و فضایی برای انتشار دیدگاهها و آثار بوردیو و شاگردانش تبدیل شد. بوردیو همچنین در سال ۱۹۸۹ کتاب "اشرافیت دولتی، مدارس عالی و روحیه کالبدی[۱۷]" و در سال ۱۹۹۸ کتاب "سلطه مذکر[۱۸]" را منتشر کرد.
در سال ۱۹۸۵، بوردیو مدیریت مرکز جامعهشناسی اروپا را به عهده گرفت. در همین دهه بود که به تدریج آثار او از مرز جامعهشناسی فرانسه میگذشت و به خصوص توسط تاریخدانان فرانسوی زبان خوانده میشد. در سالهای ۱۹۷۰ این آثار در بین محققان انگلیسی شناخته میشود و یک دهه نیز بعد در آلمان و بعد در بسیاری کشورهای دیگر. این شهرت بینالمللی سبب شد بوردیو سفرها و کنفرانسهای زیادی به خارج از فرانسه داشته باشد، به خصوص در کشورهای انگلیسی زبان، ژاپن، آلمان و اسکاندیناوی.
بوردیو در سال ۱۹۸۱ کرسی استادی کولژ دو فرانس را از آن خود کرد. او همچنین نخستین جامعهشناسی بود که مدال طلای مرکز ملی تحقیقات علمی فرانسه (CNRS) را در سال ۱۹۹۳ دریافت کرد.
از ابتدای دهه ۱۹۸۰، پیر بوردیو به چهرهای شناخته شده در فضای عمومی تبدیل میشود. در سال ۱۹۸۱، او به همراه ژیل دلوز[۱۹] و برخی روشنفکران دیگر از کاندیداتوری کلوش[۲۰]، کمدین فرانسوی، در انتخابات ریاست جهموری حمایت میکند که در واقع این حمایت، به نوعی اعتراض به فضای سیاسی فرانسه به شمار میآمد. در سالهای ۱۹۹۰ بوردیو در قالب یک روشنفکر متعهد بیش از پیش درگیر فضای عمومی میشود. در زمان جنبش و ماههای نوامبر و دسامبر سال ۱۹۹۵، از اعتصابکنندگان به شدت حمایت میکند و در سال ۱۹۹۶ به یکی از کسانی تبدیل میشود که ابتکار عمل را در این جنبش اجتماعی به دست میگیرند. بوردیو همچنین در سال ۱۹۹۶ یک موسسه انتشاراتی را با عنوان لیبر رزون داژیر[۲۱] در راستای تدوین افکار و عقاید سیاسی خود و همفکرانش تاسیس کرد. وی در عین حال، از جنبش بیکاران در زمستان ۱۹۹۷- ۱۹۹۸ حمایت گستردهای میکند. محور اصلی مبارزات پیر بوردیو در نقد گسترش بیش از پیش نولیبرالیسم و سیاستهای جاری در راستای برچیده شدن نهادهای دولت رفاه و در واقع کنار کشیدن دولت از مسئولیتهای اجتماعیاش بود که بیشتر سخنرانیها و ایدههایش در این باره در دو جلد کتاب با عنوان "ضد آتش[۲۲]" منتشر شدهاند. در دهه ۹۰ (سال ۱۹۹۳) بوردیو همچنین کتاب "فقر جامعه[۲۳]" را منتشر کرد؛ اثری که تلاش میکند تاثیرات ساختارشکن سیاستهای نولیبرالیسم را نشان دهد و با استقبال عمومی بسیار زیادی مواجه شد.
در سال ۱۹۹۸ بوردیو مقالهای را با عنوان «برای یک چپ در چپ» منتشر کرد که در آن به نقد سیاست دولت سوسیالیستی لیونل ژوسپن[۲۴]، دبیر وقت حزب سوسیالیست فرانسه، پرداخته بود؛ در روزنامه لوموند منتشر کرد. در همین حال بوردیو با انتشار "فرهنگ در خطر[۲۵]" در سال ۲۰۰۰ به افشای "جوهر لیبرالیسم" در زمینه فرهنگ پرداخت. بوردیو همچنین در تظاهرات علیه جهانی شدن شرکت میکرد و مدافع حرکات اعتراضی جوزه بوه (از رهبران جنبش اجتماعی روستائیان فرانسه) بود.
بوردیو در عین حال انتقادات زیادی را به دنیای رسانهها وارد میکند. او در کتاب کوچکی با عنوان "درباره تلویزیون[۲۶]" تلاش میکند نشان دهد که دستگاههای سازنده برنامههای تلویزیونی به نوعی سازماندهی شدهاند که هر نوع انتقادی را در جهت اهداف نظم حاکم سانسور کنند.
در واقع، حضور بوردیو در فضای عمومی چهره او را از یک متفکر صرفاً دانشگاهی خارج کرده و به یکی از روشنفکران بزرگ فرانسه نیمه دوم قرن بیستم، در کنار میشل فوکو و ژاک دریدا، بدل میکند.
بوردیو که شهرتی جهانی داشت دارای دکترای افتخاری دانشگاه آزاد برلین (۱۹۸۹)، عضویت فرهنگستان اروپا از سال ۱۹۹۳ و دکترای افتخاری دانشگاه یوهان ولفگانگ گوته (۱۹۹۹) بود. وی همچنین جایزه گافمن دانشگاه کالیفرنیا در برکلی (۱۹۹۶)، جایزه ارنست بلوک شهر لودویگ هافن (۱۹۹۷) و مدال هاکسلی (۲۰۰۰) را نیز از آن خود کرده بود.
پیر بوردیو در روز ۲۳ ژانویه سال ۲۰۰۲، در سن ۷۱ سالگی، در اثر سرطان ریه درگذشت. او کمی قبل از مرگش کتابی را با عنوان "طرحی برای تجزیه و تحلیل خود[۲۷]" منتشر کرد که در آن سیر زندگیاش را با نگاهی جامعهشناسانه مورد بررسی قرار میدهد. همچنین در سال ۲۰۰۱، فیلمی درباره او توسط پیر کارل ساخته میشود با عنوان "جامعهشناسی یک ورزش رزمی است" که بسیاری معتقدند که عنوان این فیلم گویای رویکرد بوردیو به دانش جامعهشناسی است.
[۱] Pierre Bourdieu
[۲] Béarn
[۳] Pau
[۴] Louis-le-Grand
[۵] Ecole Normale Supérieure
[۶] Les Moulins
[۷] École pratique des hautes études (EPHE)
[۸] Ecole des Hautes Etudes en Science Sociale (EHESS)
[۹] Les Héritiers
[۱۰] Jean-Claude Passeron
[۱۱] Un Art moyen. Essais sur les usages sociaux de la photographie
[۱۲] L’amour de l’Art
[۱۳] La Distinction. Critique sociale du jugement
[۱۴] Le Métier de sociologue
[۱۵] Jean-Claude Chamboredon
[۱۶] Actes de la recherche en sciences sociales
[۱۷] La noblesse d'État : grandes écoles et esprit de corps
[۱۸] La domination masculine
[۱۹] Gilles Deleuze
[۲۰] Coluche
[۲۱] Liber-Raison d'Agir
[۲۲] Contre-feux
[۲۳] La Misère du monde
[۲۴] Lionel Jospin
[۲۵] La culture est en danger
[۲۶] Sur la télévision
[۲۷] Esquisse pour une auto-analyse