به گزارش فرهنگ امروز به نقل از سایت انسانشناسی و فرهنگ؛ جبار رحمانی در معرفی این کتاب آورده است؛
یکی از کلیشه های سنتی و رایج در مورد علم انسانشناسی (بویژه در ذهنیت نسل قدیمی انسانشناسان ایرانی)، توصیفی بودن محض این علم است که معمولا آن را نه تنها از هرگونه تحلیلی برحذر می دارند، بلکه آن را از هرگونه مداخله و ورود به عرصه عملی نیز پرهیز می دهند. این نکته را بارها در کلاسها و جلساتی که اساتیدی با این نوع گرایش و بویژه اساتید سنتی (و گاه اساتیدی که از رشته ای دیگر بوده و در علم انسانشناسی ارتزاق می کنند) انسانشناسی تدریس می کنند، می توان شنید. این پرسش همچنان باقی است که انسانشناسی چه رابطه ای با حوزه های خاص کاربردی و گاه حوزه های حساسی مانند فضاهای امنیتی و نظامی دارد. شاید تجربه ایرانی علم انسانشناسی، سبب شده تا تصویری که از این علم و متخصصان آن در آکادمی ایرانی رواج یافته باشد، یک حاشیه نشین شاعر مسلک و درگیر در نوستالژی امور کهن باشد، انسانشناسی بیانگر نوعی شاعرانگی کهنه گرا و عامه گراست. اما این تصویر بدقواره، بیش از آنکه ساخته خود انسانشناسان ایرانی باشد، ساخته کسانی است که باوجود آنکه در حوزه علوم اجتماعی تحصیل کرده و تدریس و تحقیق می کنند، یا انسانشناسی را نمی شناسند یا اینکه از رشته های دیگر وارد انسانشناسی شده و صرفا از آن ارتزاق میکنند، بی آنکه درکی درست از این علم داشته باشند. به عبارت دیگر این تصویر بیش از آنکه محصولی از دل سنت علمی انسانشناسی باشد، محصولی است از کسانی که خود را بدون معیارهای علمی بر پیکره نحیف این علم در ایران تحمیل کرده اند. کاربردی بودن/شدن انسانشناسی در عرصه های خیلی عمومی مانند فرهنگ های محلی و سیستم های اجتماعی سنتی محل مناقشه بوده و این مساله در حیطه مسائل خیلی خاص و نهادهای مرکزی قدرت مانند نهادهای امنیتی و نظامی،بسیار بیشتر چالش برانگیز است. به گونه ای که برای برخی اصلا امکان تصور مداخله انسانشناسی در این فضاها نیست. مخالفان انسانشناسی کاربردی، ادعای خود را بر دو اساس مبتنی کرده اند: یکی اینکه خصلت توصیفی صرف این علم، امکان کاربردی شدن را برای آن نمی دهد، دوم اینکه مداخله این علم در زندگی مردم، مشکل و معضله ای اخلاقی دارد و از منظر ارزشی و اخلاقی، رد شده است.
درگیری انسانشناسی در مسائل کاربردی و حوزه های حساسی مانند فضاهای امنیتی و نظامی، چند دسته پرسش کلیدی را برای انسانشناسی رقم می زند، که یک وجه آن مباحث علمی (چگونگی پیوند زدن دانس میدانی با کرابردهای عملی ) و وجه دیگر آن نیز مباحث اخلاقی و چالشهای اخلاقی (محدوده و معیارهای دخالت در زندگی مردم) است. البته حل این مساله مستلزم فهم این نکته است که انسانشناسی چه چیزی برای حوزه ها و نیازهای بخش های امنیتی و نظامی جامعه دارد و از سوی دیگر این بخش های امنینی و نظامی چه چیزی برای علم انسانشناسی و توسعه آن دارند.
تجربه ایرانی از انسانشناسی کاربردی، بطور محدودی در موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی در دهه های چهل و پنجاه در ایران شکل گرفت و انسانشناسانی مانند دکتر نادر افشار نادری تلاش کردند مستقیم و غیرمستقیم بر سیاستهای اجتماعی و فرهنگی حکومت در روستاها و عشایر تاثیر گذار باشند. در سیستم های جهانی تجربه ای بس طورلانی از همکاری میان انسانشناسان و نهادهای حکومتی خاص وجود داشته و گاه این تجربه زمینه و ابزار نقد این علم و تخریب چهره آن نیز شده است. به هر حال تمام علوم وقتی همدست قدرت شوند، بی بهره از آلودگی های آن نخواهند بود. اما این آلودگی های موضعی نمی تواند بهانه ای برای حذف هرگونه رابطه علم با حوزه کاربرد شود. به همین دلیل طرح مباحث اخلاقی می تواند معیارهایی برای کنترل و هدایت این رابطه علم و حکومت در عرصه های مختلف باشد.
همانطور که گفته شد همکاری علم انسانشناسی و نهادهای حکومتی مانند نهادهای نظامی و امنیتی، پرسش های اخلاقی خاصی را مطرح کرده که نقش مهمی در نحوه علمکرد این علم در عرصه کاربرد خواهند داشت. کتاب مجموعه مقالات با عنوان "انسانشناسان در فضای امنیتی: اخلاق،تجربه، هویت حرفه ای" "Anthropologists in te SecuritySpace: Ethics, Practice, and Professional Identity" (۲۰۱۲) به ویراستاری روبرت آلبرو، جورج مارکوس، لاورا مک نامارا و مونیکا اسکاچ اسپانا نگاهی است به تجربه انسانشناسی آمریکا در همکاری با نهادهای امنیتی و نظامی.
موضوع این کتاب از یک اطلاعیه کار از طرف سازمان سیا (CIA) برای انسانشناسان در مجله انجمن انسانشناسی آمریکا شروع می شود. این اطلاعیه بیانگر مشاغلی امنیتی برای انسانشناسان بود. در نهایت کمیته ای برای همکاری انسانشناسی با کمیته های امنیتی در آمریکا در سال ۲۰۰۶ تشکیل می شود. این موضوع در فضای پس از یازده سپتامبر که انتقادات از علوم و فضای امنیتی به اوج خودش رسیده بود،مطرح شد. مدافعان این طرح،مدعی اهمیت و ضرورت مداخله انسانشناسی در حیطه های کاربردی هستند،از سوی دیگر منقدان این موضوع در تشکلی با عنوان شبکه انسانشناسان دغدغه مند "”Network of Concerned Anthropologists با تاکید بر تجربه ویتنام معتقدند که انسانشناسان می بایست بطور کامل از هرگونه مداخله در کارهای امنیتی و نظامی برحذر باشند. این کتاب بیش از آنکه بخواهد پاسخی دقیق و نهای به این چالش علمی و اخلاقی بدهد، تلاش دارد آن را بر حسب تجارب موجود، به زمینه ای برای بحث و گفتگو تبدیل کند. به عبارت دیگر حل این مساله بیش از آنکه یک امر مقطعی باشد، یک امر دیالوگی و مستمر است. نکته اصلی ای که این کتاب نشان داده اینست که مواجهه انسانشناسان با این عرصه خاص فضاهای امنیتی، لزوما یک مواجهه یکدست و یکسان نیست، بلکه اشکال مختلفی را در محیط های مختلف به خود گرفته است. لذا این مساله قابل تقلیل به یک درک از فضاهای امنیتی و یک کلیشه یکسان از مواجهه انسانشناسی با آن نیست.
برای خود انسانشناسان نیز تجربه کار حرفه ای در فضاهای امنیتی، مستلزم تحولات و تصمیمات خاصی در حیطه حرفه ای و زندگی شخصی آنهاست. تاریخ علم انسانشناسی نشان داده که تجربه میدان، نه تنها بر سرنوشت علمی محقق انسانشناس، بلکه بر سرنوشت زندگی شخصی او نیز تاثیرات ماندگاری دارد. به همین دلیل در این کتاب به تجربه حرفه ای و زندگی شخصی انسانشناسان در فضاهای امنیتی نیز اشاره شده است.
به هر حال این کتاب نشان می دهد که انسانشناسی بیش از آن چیز ی که در تصویر آشفته و بدقواره علوم اجتماعی ایرانی از این علم دیده می شود، توان و انگیزه مداخله و مواجهه با عرصه های خاص و حساسی مانند فضاهای امنیتی و نظامی را دارد. این مساله می تواند موجب درکی فرهنگی و عمیق از حیات اجتماعی و خرده فرهنگهای آن در حیطه های نظامی و امنینی شود، چیزی که در جامعه امروز ایران یک ضرورت مهم است، زیرا آنچه که انسانشناسی می تواند به زمینه های امنیتی و نظامی بدهد، درکی درست و انسانی از سوژه های متاثر از قدرت نظامی و امنینی است، درکی که می تواند از مونولوگ مخربی که در فضاهای قدرت ایرانی ریشه دوانده، در حد مقدور، بکاهد و جامعه و قدرت های بسته را به درک درست تری از فرهنگ و مردم برساند تا کمتر هزینه بدفهمی و کج فهمی قدرت مداران پشت پرده بر مردم تحمیل شود.