به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ کتابسازی در دوران میانه تاریخ به استناد پژوهشهای مورخان معاصر در میان چهرههایی که آثار فاخری درباره این دوران از تاریخ ایران به نگارش درآوردهاند، نیز بروز و ظهور داشته است، البته کتابسازیای که با نگاه و عیار امروز سنجیده میشود. این در حالی است که در گذشتههای دور کتابسازی با سنجههای متفاوت دیگری وجود داشت. با این همه بخشی از این پدیده که امروز با برچسب کتابسازی مورد نکوهش قرار گرفته، در گذشته نیز ردپای پررنگی از خود به جای گذشته است. مرور دغدغه و نگرانی برخی مورخان برای در امان ماندن آثارشان از این پدیده مذموم حکایت از پیشینه دراز آن در ایران دارد. دکتر ناصر صدقی، دانشیار تاریخ دانشکده حقوق و علوماجتماعی دانشگاه تبریز در گفتوگو با «ایبنا» به انگیزه واکاوی کتابسازی یا به تعبیر خود محتواسازی که در دوره میانه رخ داده اشاره به اسامی فاخر و بزرگی دارد که کتابهای تاثیرگذاری از وقایع تاریخ میانه به نام آنها ثبت شده است.
آقای دکتر صدقی چه عواملی باعث شیوع کتابسازی با رویکرد منفی و تولید کتابهای بدون محتوای مفید میشود؟
در ارتباط با عارضه کتابسازی که به نظر میرسد تدریجا در حال تبدیل شدن به معضلی فراگیر در عرصه علم، اندیشه و پژوهشهای علمی است میتوان به صورت بنیادی برای روشن شدن ابعاد و مصادیق بحث مباحث چندی را مطرح کرد:
الف) وقتی از مسالهای به نام کتابسازی بحث میشود نباید تنها ذهنمان به صورت کلیشهای و مرسوم متوجه تألیف و چاپ آثاری به شکل کتاب یا به صورت چاپی شود. چرا که در دنیای کنونی تغییرات زیادی در عرصه تألیف و تولیدات فکری و علمی صورت گرفته است و تولید محتوا در شکل چاپ دیجیتال، نمایش، عرضه یافتهها، تألیفات و پژوهشها در کتابخانهها، کتابفروشیها، سایتها، مجلات الکترونیکی و اینترنتی از جمله آنهاست. بر همین اساس هم وقتی از مسأله کتابسازی صحبت میشود چنین مقولهای امروزه هم در دنیای عینی، واقعی و هم در دنیای مجازی و اینترنتی شیوع و گسترش یافته است. همچنین اطلاق عنوان کتابسازی تنها بیانکننده بخش محدودی از روند نامیمون تولیدات فکری، علمی غیرمستند، بدون برخورداری از امانتداری علمی، تألیفات سطحی و کلیشهای است. چرا که بخش اعظم آثار و نوشتههایی را که میتوان آنها را هم در زمره و مصادیق جریان کتابسازی قرار داد، در سطح نوشتههای موسوم به کتب، مقالات و پایاننامههای کارشناسی ارشد و حتی رسالههای دوره دکتری و مطالب درج شده در سایتها و وبلاگها و دیگر گونههای نوشتههای مطرح در دنیای مجازی قرار داد. به همین دلیل من پیشنهاد میکنم به جای عنوان کتابسازی که چندان بیانکننده کلیت و ابعاد پدیده ایجاد نوشتههای غیر معتبر یا کلیشهای و تقلیدی نیست، موقتا از اصطلاح محتواسازی استفاده کنیم تا بیانکننده چنین شمولیتی باشد.
ب) عارضه کتابسازی که من فعلا از آن با عنوان محتواسازی بحث خواهم کرد که در سطوح و درجات مختلف صورت میگیرد و چنان نیست که همه نوشتههای مربوط به چنین مقولهای را در یک سطح قرار داد. بدین معنی که گاهی مطلبی براساس گردآوری از نوشتههای دیگران و تکرار آنها اما با استناد به مطالب مورد استفاده نوشته میشود. هر چند چنین نوشتههایی شکل چسب و قیچی داشته و بر اساس محتوای آثار دیگران گردآمده است و جنبه تکراری دارد، اما حداقل نویسنده آن در زمینه محتواسازی دارای امانتداری بوده و ارجاعات و مستندات اثر خود را نشان داده است.
دیگر نوع محتواسازی که شکلی بدتر از گونه نخست دارد این است که نویسنده آن اثرش را بر اساس نوشتههای دیگران به وجود آورده اما به دلیل نداشتن امانتداری نه تنها اشارهای به مستندات نوشتههای خود نداشته بلکه با دچار شدن به عارضه انتحال و سرقت علمی و ادبی گفتهها و نوشتههای دیگران را به اسم خود درآورده و با نام خود به عرضه عموم میرساند.
شکل سوم محتواسازی که عموما به هدف تخریب و تخطئه دیگران یا افشاسازی در فضای ناسالم مناسبات اجتماعی و مجازی صورت میگیرد، تولید و چاپ یا به نمایش گذاشتن مطالبی است که نه محتوای آن دارای اصالت و جنبههای قابل استناد است و نه نویسنده و سازنده چنان مطالبی مشخص است. به طوری که امروزه چنین معضلی را عموما میتوان در فضای مجازی و در عرصه سایتها و وبلاگهای اینترنتی مشاهده کرد که گاهی نه نویسنده مطلب مشخص است و نه مطالب عرضه شده دارای شناسنامه و مستندات معتبر است.
ج) عارضه فرهنگی و علمی محتواسازی که امروزه بیشتر از عرصه کتاب در زمینه پایاننامهسازی و مقالهسازی هم مرسوم شده و به درون مجامع دانشگاهی راه یافته، معضلی اجتماعی و فرهنگی است که علل و زمینههای آن را نه صرفا میتوان در اخلاقیات و روحیات شخصی افراد مرتکب چنین عملی بلکه فراتر از آن در زمینههای اجتماعی، فرهنگی جامعه و عصری جستوجو کرد که مهیاکننده شرایط، مشوق خواسته و ناخواسته افراد برای چنین اقدامی است.
با توجه به ثقل کتابسازی در حوزه تالیفات دانشگاهی، به نظر شما چه زمینههایی به عنوان بستر پدیده کتابسازی در دهه اخیر موثر واقع شده است؟
بنده به عنوان یک فرد دانشگاهی و کسی که در عرصه دانشگاه فعالیت میکند، این معضل را بیشتر در فضای نظام آموزش عالی و دانشگاهی کشور و در بین جامعه دانشگاهی مورد توجه قرار میدهم و طبعا کسانی هم که بیرون از دانشگاه مشغول فعالیتهای علمی و فرهنگی هستند آنها هم فضای خارج از دانشگاه را بهتر میتوانند ارزیابی کنند. مسأله محتواسازی در فضای دانشگاه که خود را در شکل کتابسازی، پایاننامهسازی و مقالهسازی نشان میدهد معضلی است که در طول یک دهه اخیر روند رو به رشد و گسترشی یافته است. البته این سخن بدین معنی نیست که چنین معضلی در جامعه دانشگاهی دهههای گذشته وجود نداشته است اما با توجه با اشاعه محتواسازی و افزایش اطلاعات ما درباره چنین معضلی در دنیای کنونی طبعا اطلاعات و حساسیت ما نسبت به محتواسازی در سطح دانشگاه بیشتر شده است. درباره ابعاد و علتشناسی چنین قضیهای که در بین دانشجویان به شکل زیاد و در بین اعضای هیأت علمی در شکل محدود اما رو به گسترش خود را نشان میدهد میتوان به عوامل و شرایط زیر اشاره کرد:
الف) گسترش روزافزون تعداد دانشجویان جذب شده در مقاطع تحصیلات تکمیلی دانشگاهها و کمرنگ شدن معیارهای صرفا علمی در پذیرش دانشجو و گرایش دانشگاهها به سمت افزایش درآمدهای ناشی از شهریههای دانشجویی که در نهایت آنها را به افزایش ظرفیت جذب دانشجو سوق داده موجب شده است که دانشگاهها و اعضای هیأت علمی دانشگاه به علت کثرت تعداد دانشجویان توانایی مدیریت و راهنمایی مبتنی بر اصول علمی و آکادمیک این دانشجویان را نداشته باشد و در نتیجه بخش مهمی از جامعه دانشجویی عملا خارج از نظارت علمی دانشگاهی باقی بمانند. پیامد چنین قضیهای هم که همراه با کاهش نظارت در فعالیتهای علمی دانشجویان است موجب گرایش بخشی از جامعه دانشجویی به سمت پایاننامهسازی و مقالهسازی برای تسریع در فارغالتحصیلی و رهایی از پرداخت شهریههای دانشگاه است. همچنین پذیرش افسار گسیخته دانشجو در مقاطع تحصیلات تکمیلی دانشگاه باعث شده است تا همگان این فرصت و جرات را در زمینه حضور در مراکز دانشگاهی برای دریافت مدارک دانشگاهی یافته و بدون اینکه آموزشها و تواناییهای فعالیتهای علمی و دانشگاهی را ببینند، با استفاده از نبود نظارت و فرصتطلبیهای اجتماعی به سمت پایاننامهسازی و مقالهسازی سوق یافته و بلافاصله موفق به دریافت مدرک تحصیلی دانشگاهی میشوند.
زمینه دیگر این که امروزه محتواسازی در بخشی از لایههای زیرین جامعه علمی و فرهنگی ایران به یک عرصه مهم، کلان اقتصادی و درآمدزا گره خورده است. به طوری که امروزه در تهران به شکل وسیع و در شهرستانها در شکل محدود مراکز و شبکههای تولید، سرقت و انتحال محتوا وجود دارد که در قبال دریافت مبالغ مشخص نسبت به فروش کتب، مقالات و پایاننامهها و رسالات دانشگاهی نسبت به مشتریان و خریداران تولیدات محتوایی مبادرت میورزند. طبعا تا زمانی که چنین شرایط فرهنگی در سطح جامعه حاکم باشد و در فضای نبود یا عدم اجرای قوانین بازدارنده، بدون برخوردهای جدی قانونی و حقوقی استمرار یابد، معضل محتواسازی، کتابسازی، از بین رفتن تدریجی سلامت، امانتداری در نظام آموزشی و مراکز علمی کشور را در پی خواهد داشت.
ب) در عین احترام به ساحت علمی و مقام شامخ استادان دانشگاه که اکثریت قریب به اتفاق آنها بر اساس اصول، شرایط علمی، اخلاقی دانشگاهی و آکادمیک مشغول آموزش و پژوهشهای علمی هستند، در بین بخش حدودی از اعضای هیأت علمی دانشگاه هم عارضه محتواسازی یا گرایش خواسته و ناخواسته به سمت چنین معضلی در شکل کتابسازی، مقالهسازی و پذیرش دانشجو و راهنمایی خارج از ظرفیت پایاننامهها و رسالههای تحصیلی دانشجویان تحصیلات تکمیلی مشاهده میشود که بنا به علل و شرایط مختلف در حال اشاعه و گسترش است.
علت نخست دغدغههای مالی دانشگاهها است که از طریق آن، این دغدغههای مالی به اعضای هیأت علمی هم اشاعه یافته و آنها را به سمت پذیرش و راهنمایی افسار گسیخته دانشجویان تحصیلات تکمیلی ترغیب میکند که نتیجه آن تولیدات محتوایی سست و ضعیف در شکل پایاننامه، مقالههای دانشجویی و احیانا تألیف کتاب به نام استادان راهنماست. عامل زمینهساز دوم برای چنین معضلی، محتوای آییننامه ارتقاء اعضای هیأت علمی دانشگاههاست که آنها را بیشتر از دقت در تألیف آثار علمی دارای محتوای ارزشمند و اثرگذار به سمت تولیدات کمی، عددی کتب و مقالات ترغیب میکند و نقش اساسی در زمینه گرایش بخشی از اعضای هیأت علمی به سمت محتواسازی و ایجاد آثار علمی و دانشگاهی سست و بیبنیه و غیر اثرگذار در حوزه پژوهشی مربوطه ایفا میکند. به طوری که همین گرایش به افزایش کمی تعداد مقالات منجر بدان شده است که بخشی اعضای هیأت علمی دانشگاه با کمترین نظارت علمی دانشجویان تحصیلات تکمیلی را ترغیب یا مجبور میکنند تا نسبت به نوشتن مقالات و چاپ آنها به نام استاد راهنمای مربوطه اقدام کنند و خود این مسأله هم که هر چند دارای مبنای قانونی و دانشگاهی است اما به علت افزایش بیش از حد تعداد دانشجو و نبود نظارت در محتوای پژوهشهای دانشجویی به سمت کلیشهای شدن و عارضه محتواسازی صرف پیش میرود.
کتابسازی در دوره میانه تاریخ ایران تا چه اندازه بروز و ظهور داشته است؟
در دروههای تاریخی هم معضلی به نام کتابسازی وجود داشته و برخلاف دنیای کنونی که جریان اطلاعات و میزان دسترسی بدانها بیشتر است، در دنیای قدیم و عصر میانه تاریخ ایران به علت محدود بودن امکانات نشر، چاپ و دسترسی به نوشتههای دیگران که برای همگان و در همه جا چنین امکانی نبوده، کتابسازی هم به تبع چنین شرایطی رواج بیشتری داشته است. به همین دلیل هم نویسندگان این دوره تاریخی برای جلوگیری از انتحال آثارشان یا اقدام دیگران در ثبت کتاب آنها به اسم خودشان شیوهای به کار میبردند و در محتوای اثر در جاهای مختلف عمدا نویسنده به تناسب بحث نام خود را در داخل متن میآورد تا بدینگونه در آینده دیگران متوجه نویسنده اصلی کتاب در صورت تغییر مشخصات ظاهری آن شوند. یا این که در مقدمه کتاب خواننده را به اسماء الهی قسم داده یا در صورت اقدام به چنین عملی او را نفرین میکرد تا مانع اقدام احتمالی کسی در انتحال اثرش شود. مانند روشی که مسعودی در نوشتههای تاریخنگاری خود بر اساس آن عمل کرده است.
البته در روش قدما سنتها و شیوههای معمول و پذیرفته شده در زمینه تألیف کتب تاریخنگاری وجود داشته است که شاید امروزه به نظر ما گونهای از انتحال یا اقدام به کتابسازی تلقی شود، اما خود پیشینیان آن را به عنوان یک امر مرسوم که البته همراه با تعهد و امانتداری علمی هم بوده، پذیرفته بودند و به آن شکل عمل میکردند و آن همان روش ذیلنویسی یا خلاصهنویسی بود. بدین معنی که نویسنده در زمان خود اثر یک مولف مربوط به یک سده قبل را مبنای کتاب تألیف خود قرار داده و با آوردن بخشهای مهمی از محتوای اثر مولف سابق نوشتههای خود را بر اساس آن سامان میداد. مانند روشی که ابناثیر کتاب «الکامل» را براساس «تاریخ طبری» تألیف کرده است. یا نمونه دیگر اقدام راوندی در تألیف «تاریخ راحه الصدور» بر مبنای کتاب «سلجوقنامه» ظهیرالدین نیشابوری بود. هر چند که در دوره معاصر محققانی چون مرحوم اسماعیل افشار، مصحح «سلجوقنامه»، راوندی را متهم به انتحال و سرقت اثر ظهیرالدین نیشابوری کرده است، اما این اقدام راوندی در ادامه همان سنت مرسوم بوده و خود وی هم در محتوای اثرش به این اقدام در زمینه قرار دادن کتاب ظهیرالدین به عنوان مبنای ساختن کتاب «راحه الصدور» اشاره کرده و بعد از آن بخش مهمی از اطلاعات تاریخنگاری مربوط به زمان خود را افزوده است که در «سلجوقنامه» موجود نیست.
به همان شکل نمونههایی از این کارها را در دورههای بعدی میتوان مثال زد. برای مثال در دو نمونه دیگر مانند کتاب تاریخ عمومی «جامع التواریخ» تالیف رشیدالدین فضلالله و کتاب «العراضه فی الحکایه السلجوقیه» از محمدبن نظام الحسینی یزدی بخشی با عنوان «تاریخ سلجوقیان» در اواخر دوره ایلخانی آمده که در هر دو اثر بدون این که مولفان آنها اشاره داشته باشند، این بخش را بر مبنای روایت و اثر ظهیرالدین نیشابوری یعنی کتاب «سلجوقنامه» به نگارش در آوردهاند. اقدامی که مطابق معیارهای امروزین میتوان آن را گونهای کتابسازی بر اساس «سلجوقنامه» ظهیر الدین درباره تاریخ سلجوقیان تلقی کرد.
از نظر شما کتابسازی پدیدهای قابل مهار است به جز نقد چه شیوه دیگری برای کنترل آن میتوان ارائه داد؟
همچنان که قبلا اشاره شد کتابسازی یا به عبارت عام محتواسازی عارضهای که در خلاهای فضاهای فرهنگی، حقوقی و قانونی به وجود آمده و گسترش یافته است. در واقع نمیتوان در جامعه انسانی همه چیز را صرفا به اخلاقیات و گرایشهای شخصی افراد و تعهدات آنها موکول کرد. باید در کنار تقویت اخلاقیات اجتماعی و علمی که مبتنی بر امانتداری، تعهدات علمی و اخلاقی در نزد افراد است سازوکارهای اجتماعی، فرهنگی و حقوقی مدیریتکننده و بازدارنده را هم فراهم ساخت.
در کتابهایی که امروز از دوره تاریخ میانه منتشر میشود تا چه اندازه به نوآوری، تحلیل و نقد توجه میشود؟
میزان و تعداد تألیفات مربوط به این دوره تاریخ ایران محدود بوده و خوشبختانه کیفیت آثار تألیفی و ترجمه شده در موضوعات مربوط به تاریخمیانه ایران به استثنای آثاری که بر اساس اهداف آموزشی معطوف به تألیف کتب درسی منتشر میشود، رضایتبخش، قابل استفاده و تأمل است.