به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایسنا؛ هادی تقیزاده درباره تازهترین اثر داستانی خود گفت: رمانی با موضوع آخرالزمان نوشتهام، این رمان به نوعی درباره یک جور آپوکالیپس یا مدینه فاضله است. این کتاب را به یک سبک محدود نکردهام و هر بخش به یک سبک نوشته شده است. از سبکهای علمی تخیلی، رئال و فانتزی در این کتاب استفاده کردهام. نوشتن این کتاب هنوز تموم نشده است، امیدوارم تا پاییز تمام شود و انتشاراتش نیز هنوز مشخص نیست.
این نویسنده در ادامه درباره وضعیت نشر کشور، با بیان اینکه وضعیت نشر این روزهای کشور بسیار پرتلاطم است، تصریح کرد: نشر امروز، تابع اقتصاد است و یک شغل تجاری محسوب میشود. در نتیجه هر کتابی که خوب بفروشد چاپ میشود. اگر مردم کتاب عامهپسند بخوانند چاپ میشود. بنابراین چاپ آثار تابع سلیقه و شعور مردم است. بخش بعدی حمایتهای دولتی است که تنها از نورچشمیها حمایت میکند، به عنوان مثال کتاب فردی را در 50 هزار جلد چاپ میکنند و آن را به کتابخانه دورترین شهر ممکن میفرستند، پول این کتاب را که مردم نمیدهند.
او در تشریح وضعیت انتشاراتیهایی که میخواهند به آثار جدیتر ادبیات بپردازند، گفت: وضعیت شمارگان برخی از انتشاراتیها که میخواهند به ادبیات جدی بپردازند و تنها خود را به آثار مردمپسند محدود نکنند، آنقدر وخیم است که امکان نفس کشیدن ندارند. در این حالت ناشر با هماهنگی نویسنده، 300 جلد از کتاب را چاپ میکند در حالی که داخل کتاب هزار نسخه نوشته شده است، این کار انجام میشود تا زودتر به چاپ دوم برسد. بنابراین میبینیم که کلاهبرداری و دروغ نه تنها در روابط اجتماعی، سیاست و اقتصاد ما بلکه در روابط فرهنگی ما نیز وجود دارد.
این نویسنده درباره دلیل بدسلیقگی مخاطب نیز مطرح کرد: وقتی نفسکشهای فرهنگی یک جامعه محدود میشود و چینش ساختار در رسانههای دولتی سعی میکند مردم را خرافی و سطحینگر بار بیاورد، آیا دیگر میتوان از این مردم توقعی داشت؟ سرعت اینترنت ایران و پارازیت روی امواج ماهواره را هم بگذارید در برابر اینکه صدا و سیما با خودش هم صادق نیست چه رسد به مردم.
تقیزاده با بیان اینکه وضعیت نقد ادبی نیز تاسفبار است، ادامه داد: وضعیت نقد و نشریات به شدت خراب است، مشکل اصلی وجود مافیای ادبی است، نه تنها یک مافیا، بلکه چندین مافیا در فضای ادبی ما دیده میشود. هر کدام آنها هم گروه و دسته مشخص با تریبون و نیروی خود را دارند. این گروههای مافیای ادبی هر کدام پشت سر هم تبلیغ منفی میکنند. سانسور و پروسه فرهنگی نیز بر نویسندگان فشار میآورد، همه اینها وضعیت غیر قابل تحمل فعلی را به وجود آورده است.
او در پاسخ به این سوال که برخی معتقدند که نقد کتاب در رسانهها دیگر نقد نیست بلکه نوعی مرور در اثر منتشر شده است، اظهار کرد: ما برای اینکه نقد را از مرور جدا کنیم باید تعریف دقیقی از هر کدام ارائه بدهیم. در تمام دنیا رسم این است که در ابتدای چاپ کتاب یک مرور از کتاب منتشر میشود که شامل مشخصات ظاهری کتاب و یک نمای شماتیک از موضوع است که به چند نقطه قوت آن نیز اشاره میکنند اما نقد آن کاریست که «باختین» برای «داستایفسکی» یا «رابله» انجام داد.
او ادامه داد: بحث نقد خلاقه چیز دیگری است چه از زمان ساختارگراها و چه بعد از آن یعنی زمانی که وارد نئومارکسیست میشویم، نقد خلاقانه را میبینیم. به عنوان مثال نقد «لوکاچ» در مورد رمان تاریخی نقد است.
این نویسنده با بیان اینکه، تعریفی که ما از نقد داریم تعریف درستی نیست، افزود: ما اصول نقد را نمیشناسیم، اصولی که پیروی میشود همان اصول نقد نحوی است. این سبک نقد از کارگاه گلشیری آغاز شد و تاکنون همچنان تکثیر میشود. هر گروه مجازی و هر مجله ادبی را که باز میکنید اول یک توضیح از رمان میدهند سپس یک نقد نحوی در ادامه اضافه میکنند. البته گاهی یک نقد ساختاری هم درباره اثر نوشته میشود، که باز همین نقد ساختاری هم عمیق نیست. به عنوان مثال روابط اجزا و وحدتشان را بررسی نمیکند و به چرایی آن نمیپردازد، در کل به موضوع شکلی نگاه میکند.
تقیزاده در پایان گفت: برخی افراد نیز کتاب دوستان و نزدیکان خودشان را میخوانند و در موردش ستایش مینویسد و وقتی کتاب را میخوانی متوجه میشوی که اینجور که آنها میگویند نیست. این نشان میدهد که تا چقدر ممکن است که اهل ادبیات به آن خیانت کنند، متاسفانه خیانت پیشگی در ادبیات عرف شده است.