فرهنگ امروز/ ژاک رانسیر، ترجمه پویا رفویی
سیاست ادبیات نظیر چیزی شبیه به سیاست نویسندگان نیست. به تعهدات شخصی نویسندگان در کشمکشهای اجتماعی یا سیاسی دورانشان نمیپردازد. به شیوهای نیز نمیپردازد که نویسندگان ساختارهای اجتماعی، جنبشهای سیاسی، یا هویتهای گوناگون را در کتابهایشان بازنمایی میکنند. تعبیر «سیاست ادبیات» حاکی از آن است که ادبیات به صرف ادبیاتبودنش سیاست میورزد.
فرض بر این است که لزومی ندارد دغدغه خاطر ما این باشد که آیا نویسندگان باید به سراغ سیاست بروند یا اینکه به جایش، به ناببودن هنر خود متوسل شوند، بلکه فرض بر این است که همین ناببودن با سیاست خط و ربطی دارد. فرض بر این است که بین سیاست بهمنزله فرم مشخصی از کنش جمعی، و ادبیات بهمنزله کنش متعارف هنر نوشتار پیوند محکمی وجود دارد.
با طرح مسئله بدین نحو، اینک واجب میآید تا اصطلاحات را به روشنی موشکافی کنیم. نخست به اختصار بسیار، مقصود از سیاست را شرح خواهم داد. غالبا سیاست را با تمرین قدرت یا کشمکش بر سر قدرت خلط میکنند. ولی وجود قدرت، شرط کافی برای وجود سیاست نیست. حتی وجود قوانینی به منظور قاعدهمندکردن حیات جمعی نیز شرط کافی نیست.
شرط لازم پیکربندی فرم مشخصی از اجتماع است. سیاست، برساخته عرصه مشخصی از تجربه است که در آن ابژههایی خاص را بهمنزله امری مشترک میانگارند و سوژههایی خاص را درخور طرح این ابژهها و بحث بر سر آنها تلقی میکنند. ولی چنین برساختهای، ثابتی فرضی نیست که مبتنی بر نامتغیری انسانشناختی باشد. مفروضی که سیاست بر آن مبتنی است همواره محل مناقشه است. فرمول پرآوازه ارسطو گویای آن است که آدمیان از اینرو موجوداتی سیاسیاند که از کلامی برخوردارند، که به آنها اجازه میدهد تا در حق و ناحق سهیم باشند. حال آنکه حیوانات فقط از صدایی برخوردارند که لذت یا الم آنها را بیان میکند. اما همه بحث بر سر احراز صلاحیت کسی است که بین کلام معقول و بیان تالمات قضاوت میکند.
بهعبارتی، همه فعالیتهای سیاسی جدالی است به قصد تصمیم بر سر اینکه چه چیز کلام یا زوزه محض است، به بیان دیگر برحسب آنچه از ظرفیت سیاسی بروز پیدا میکند، جدالی است به قصد دوبارهپیمودن مرزهایی مرئی. «جمهور» افلاطون از آغاز، نشان از آن دارد که پیشهوران فرصت ندارند تا به جز شغلشان به چیز دیگری بپردازند: مشغلهشان، زمانبندیشان، و قابلیتهایی که با آنها خو میگیرند، ایشان را از دسترسی به مکملی از ایندست که مقوم فعالیت سیاسی است، باز میدارد. در این حال، سیاست دقیقا زمانی آغاز میگردد که در این ناممکنی، چون و چرا کنند، وقتی آن مردان و زنانی که فرصتی ندارند تا به جز شغلشان به چیز دیگری بپردازند فرصتی را که از آن محروماند به دست بیاورند، ثابت میکنند که در واقع موجوداتی ناطقاند، که در جهانی مشترک ذیسهماند، و نه اینکه حیواناتی نالان و غران باشند. این توزیع و بازتوزیع فضا و زمان، مکان و هویت، کلام و صدا، مریی و نامریی، به چیزی شکل میدهد که من آن را توزیع امر محسوس١ مینامم. فعالیت سیاسی، شکلگیری مجدد امر محسوس است. سوژهها و ابژههای تازهای را در صحنهای مشترک معرفی میکند. آنچه را که نامریی بود، مریی میکند، آنهایی را که پیشتر صدایشان چون حیواناتی غران به گوش میرسید، بهسان موجوداتی ناطق شنیدنی میکند.
بدین منوال، تعبیر «سیاست ادبیات» دال بر آن است که ادبیات بماهو ادبیات، در این پارهپارگی فضا و زمان، مریی و نامریی، کلام و صدا مداخله میکند. در ارتباط فیمابین کنشها و فرمهای مرئیت از یکسو و وجوه تکلم از سوی دیگر، طوری مداخله میکند که یک یا چند جهان مشترک را پارهپاره میکند.
حال سؤال این است: «مراد ما از «ادبیات بماهو ادبیات» چیست؟» «ادبیات» اصطلاحی فراتاریخی نیست که آن را به هرچه از دیرباز زاییده هنرهای کلامی و مکتوب است، اطلاق کنند. معنای مصطلحی که هماینک از این کلمه مستفاد میشود تنها به دوران اخیر تعلق دارد. در اروپا حرفی از آن نبود تا قرن نوزدهم که معنای قدیمی آن، یعنی دانشی که ادبا متصرف آن بودند، کنار رفت و به جایش به نفس هنر نوشتار ارجاع پیدا کرد.
١- توزیع امر محسوس که در اغلب ترجمههای فارسی آثار رانسیر با همین کلمات یا کلماتی مشابه به کار رفته است، ممکن است موجد این سوءتفاهم باشد که امر محسوس در وضعیتی فرضی یا خیالی برحسب وقوع سیاست جمعآوری و سپس از نو میان آحاد جامعه پخش میشود. این تلقی از منظور رانسیر ناشی از بیدقتی مترجمان انگلیسی رانسیر است که
(le partage du sensible) را به (distribution of the sensible) ترجمه کردهاند. مراد رانسیر از کلمه پارتاژ (partage)، توزیع یا تقسیم به نسبت نیست. بلکه رانسیر به معنای دیگر این کلمه یعنی «شقه شقه»، «پاره پاره» یا «از هم دریده» نظر دارد. به عبارتی، امر محسوس برحسب زمان به دستآمده، آرایش قبلی خود را از دست میدهد و به تبع آن، بیش از آنکه بازنمایی کند، بیانگر میشود. رانسیر در مصاحبهها و سخنرانیهای اخیر خود از این خطای مترجمان انگلیسی آثارش به کرات گلایه کرده است.
منبع: روزنامه شرق