به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ غلامرضا آذری، استاد ارتباطات درباره انگیزه خود از تالیف و ترجمه کتاب «زندگی و اندیشه پاول فلیکس لازارسفلد: بنیانگذار رادیوپژوهی» اظهار کرد: انگیزه پرداختن به ترجمه یا تألیف این گونه آثار، جبران کمبود ادبیات نظری و عملی در زمینههای فلسفی، تاریخی و اجتماعیِ مطالعات ارتباطی و رسانهای برای دانشجویان، رسانهپژوهان و استادان علوم ارتباطات اجتماعی ایران است. از طرفی، کمی نگری در مقایسه با کیفی نگری در حوزه ارتباطات، رسانهها و مطالعات دانشگاهی امروز رشتههای علوم ارتباطات ایران، بسیار مورد دفاع قرار گرفته است. این نوع آثار و کارها به دانشجویان و استادان برای انجام پژوهش پایان نامهها یا آموزش تخصصی کمک میکنند که به مطالعات تاریخی و فلسفی، هنری و فرهنگی عرصه ارتباطات از جنبه کیفی بیشتر توجه کنند.
وی با بیان اینکه کتاب حاضر نوعی «تک نگاری» است افزود: این کتاب بیشتر کاوشی تاریخی و بُرشی نظام مند به زندگیِ یکی از دانشمندان برجسته مطالعات ارتباطی و رسانهای و بنیانگذار رادیو پژوهی یعنی پروفسور پاول فلیکس لازارسفلد است. کتاب در هشت فصل، توأم با پی نوشتها و پیوستهای مفصل، در ۲۰۷ صفحه از سوی نشر دانژه به چاپ رسیده است.
آذری در پاسخ به این سوال که مخاطبان اصلی کتاب چه کسانی هستند گفت: مربیان، مدرسان، ارتباطپژوهان، دانشجویان، استادان ارتباطات، فلسفهپژوهان، تاریخپژوهان و تاریخ نگاران، انسانشناسان و جامعه شناسان ارتباطی و رسانهای و تمامی کسانی که در هر زمان و مکان نیز دانش پژوه دائمیِ علم ارتباطات محسوب میشوند مخاطب این کتاب هستند.
وی همچنین درباره منابع مورد استفاده خود در این کتاب اظهار کرد: کتاب با استناد رسمی به بایگانی تاریخ ارتباطات اعم از آثار و منابع متعدد و رایج دانشگاهی، مصاحبهها، گزارشها، فیلمهای مستند و عکسهای موجود و برخی از کتابهای ترجمهای تألیف شده است.
وی در پایان تاکید کرد: پوشش کمبودهای ادبیات نظری و عملی حوزه و رشته ارتباطات و سایر زمینههای وابستهای برای دانشپژوهان و ارتباطشناسان بسیار مهم و اساسی است. از جمله ابعاد مهم این کتابها توجه خاص به زندگی یک نظریهپرداز، زمینه و زمانه او، چیستی، چرایی و ماهیت فلسفی - تاریخی نظریههای ارتباطات و نفوذ و تأثیرات آن طی زمانهای مختلف و میزان پذیرش و رد آنها است.
وی با تاکید بر اینکه پاول فلیکس لازارسفلد یكی از چهرههای مهم و كلیدی پژوهشهای ارتباطی بهشمار میرود ادامه داد: وی در سال ۱۹۰۱ در شهر وین اتریش متولد شد. پدرش یك مشاور حقوقیِ ناموفق و فقیر و مادرش یك روانكاو فاقد آموزش دانشگاهی بود. از اینرو، هرگز بهسوی شغل پدر متمایل نشد. لازارسفلد، در یك خانواده سیاسی آگاه، تربیت و پرورش یافت. محیط خانوادگی لازارسفلد، بستری مناسب برای طرح سیاستهای سوسیالیستی آن زمان، بهویژه نشر «افكار فرویدی» بود. او در دوران جوانی، بهعنوان یك سوسیالیست جوان و فعال سیاسی، بسیار شهره بود و رهبر فكری دانشآموزان سوسیالیست دبیرستانهای وین محسوب میشد.
به گفته آذری، لازارسفلد در اثر آشنایی با «فردریش آدلر» رهبر سیاسی آن زمان و تروریست مشهور نخستوزیر اتریش، «كاونت كارل اشتورك» به «علم ریاضیات» علاقهمند شد و مدتی هم زندان سیاسی را تجربه كرد. در آن زمان، آدلر ریاضیدان و فیزیكدان برجسته و صاحبنامی بهشمار میآمد. در اثر آشنایی با پرفسور «كارل بوهلر» و «شارلوت بوهلر» موفق شد، در سال ۱۹۲۳ در وین «بخش روانشناسی» را تأسیس كند و مدتی هم در آن، به تدریس واحدهای درسی «روشهای آماری»، «روانشناسی اجتماعی» و «روانشناسی كاربُردی» بپردازد. لازارسفلد، درجه دكترای تخصصی خود را در رشته «ریاضیات كاربُردی» از دانشگاه وین أخذ كرد. در سال ۱۹۲۵، رساله دكترای خویش را با عنوان «نظریه گرانشی اینشتین» برای توصیف حركت «سیارهی مركوری» بهرشته تحریر درآورده و از آن دفاع کرد.
این استاد ارتباطات بیان کرد: وی در پایان سال ۱۹۲۵، برای رهایی از مشكلات مالی و شخصی، مؤسسه روانشناسی اقتصاد فورشانگستل را در وین، پایهگذاری كرد. این مؤسسه، بعدها برای پیشرفت و توسعه هرم جامعهشناسی و علم ارتباطات در آمریكا، بسیار مفید واقع شد. در زمانی كه «مؤسسه فورشانگستل» به فعالیت حرفهای روی آورده بود، اعضای مكتب فرانكفورت، مثل «تئودور آدورنو» و «ماكس هوركهایمر» با او همكاری میكردند. در بین سالهای ۱۹۳۱ تا ۱۹۳۲، مجری و هدایتكننده مطالعات جامعهشناختی «مارینت هال» در باب معضل «بیكاری» شد و این اقدام موجب شد، كه در سال ۱۹۳۵، از طریق حمایت مالی و بورسیهی پژوهشی «بنیاد راكفلر» به آمریكا مهاجرت كند.
وی در بخش دیگری از سخنانش به قسمت دیگری از زندگی این دانشمند اشاره کرد و گفت: لازارسفلد در سال ۱۹۳۶ به ایالات متحده رفت و همین مؤسسه را با اندكی تغییر در دانشگاه نیوآرك بهراه انداخت. در سال ۱۹۳۷ «دفتر رادیو پژوهی» را در دانشگاه پرینستون فراهم ساخت و در سال ۱۹۳۹ این دفتر، بهطور رسمی در دانشگاه كلمبیا بنیانگذاری شد. هدف اصلی این دفتر، كه سرانجام به «اداره پژوهش اجتماعی–كاربُردی» تبدیل شد، پژوهش درباره رادیو و تأثیرهای كوتاهمدت و بلندمدت آن بر مخاطبان بود؛ كه یكی از نخستین تحقیقات رسانهای جهان آن روز بهشمار میرفت.
وی افزود: لازارسفلد در سال ۱۹۴۱ دانشیار بخش جامعهشناسی دانشگاه كلمبیا شد و با «رابرت كینگ مرتون» جامعهشناس و استادیار همان دانشگاه، شروع به همكاری كرد. او با مدیریت اجرایی موفقیتآمیزش، موجب شد كه در سال ۱۹۴۴ دفتر رادیو پژوهی به «اداره پژوهش اجتماعی- كاربُردی» تغییر نام دهد. او در سال ۱۹۴۸، بهریاست بخش جامعهشناسیِ دانشگاه كلمبیا منصوب شد. در سال ۱۹۵۰، از حوزه ارتباطپژوهی كنارهگیری كرد و بهریاست و مدیریت اداره پژوهش اجتماعی - كاربردی كلمبیا ادامه داد. در سال ۱۹۶۲، «آدولف كتله» آماردان بلژیكی و استاد علوم اجتماعی، در دانشگاه كلمبیا را استخدام كرد و تجربههای كمی گرایانه او را بهكار گرفت و رویكردهای علمی وی را در تفسیر نتایج پژوهشهای علمی بهكار برد. در خلال سالهای ۱۹۷۴-۱۹۶۹، از دانشگاه كلمبیا بازنشسته شد و به سفرهای هفتگی به دانشگاه پیتزبورگ برای تدریس متون كلاسیك و نظری جامعهشناسی اقدام کرد. سرانجام، لازارسفلد در سیام آگوست سال ۱۹۷۶ در شهر نیویورك، بر اثر بیماری سرطان درگذشت.