فرهنگ امروز/ عباس توفیق:
در بهمنماه ١٣٤٨ در جاده هراز، بهمن سنگینی آمد که سبب کشتهشدن مسافران زیادی در این جاده شد. این جاده زیر نظر وزارت راه به وسیله عدهای مقاطعهکار خدانشناس ساخته شده و بسیاری از اصول جادهسازی در آن رعایت نشده بود. «بهمنگیر» نداشت یا «بهمنگیر»های کوچک و قلابیای داشت. عده زیادی از این کشتهشدگان از اهالی آمل بودند و نماینده مردم آمل در مجلس در آن زمان کسی به نام سرهنگزادهآملی بود. بهطور طبیعی مردم انتظار داشتند این نماینده مجلس لااقل بهخاطر همشهریهای زیادش که در این جاده کشتهشده بودند - برای جلب آرای مردم- با اهالی همدردی کند. ولی این نماینده و بقیه نمایندههای مجلس برای انتخابشدن به رأی واقعی مردم احتیاج نداشتند. در نتیجه سرهنگزادهآملی نهتنها این کار را نکرد، بلکه رفت در مجلس از دولت طرفداری کرد و علیه مسافران بیگناه کشته شده سخنرانی کرد و گفت:
- بیشترین تقصیر گردن مسافران جاده هراز بوده که با بهصدادرآوردن بوق اتومبیلهایشان سبب آمدن بهمن شدهاند!...
بلافاصله در هفته بعد کاریکاتور رنگی بزرگی را که در این صفحه ملاحظه میکنید، روی جلد روزنامه توفیق به چاپ رسید که پنبه وکیل و وزیر و دولت را زد!
این کاریکاتور براساس یک ضربالمثل قدیمی طنزآمیز کشیده شده بود که میگفت:
- «نه... ، نه...، که چیه؟ حسنک خیار کشته!»
این کاریکاتور کوبنده بسیار صدا کرد. در همین شماره روزنامه توفیق یک صفحه تمام دیگر هم به همین موضوع اختصاص یافت که برخی از آنها را در این صفحه ملاحظه میکنید. موضوع خندهدار دیگری که اتفاق افتاد این بود که دوروز پس از انتشار این شماره توفیق، امینی، نماینده فروش ما در آمل، با ناراحتی تلفن زد که:
- آقای توفیق، دستم به دامانتان. آقای سرهنگزادهآملی، نماینده آمل در مجلس، تمام نسخههای شماره این هفته توفیق را - برای اینکه به دست مردم نرسد- از تمام روزنامهفروشیهای این شهر جمعآوری کرد. مردم همینجور از من این شماره توفیق را میخواهند و من ندارم.
گفتیم: - سرهنگزادهآملی پولش را داده؟...
گفت: - بعله.
گفتیم: چه بهتر!... همین امروز دو برابر سهمیه هر هفتهتان را برایتان میفرستیم.
دوروز بعد باز نماینده فروش ما در آمل با نگرانی تلفن زد که:
- آقای توفیق، باز سرهنگزادهآملی تمام روزنامههای توفیقی را هم که فرستاده بودید جمعآوری کرد!...
باز گفتیم:
- تو فقط بگو پولش را داده یا نه؟...
گفت: بعله.
گفتیم: پس تو چرا ناراحتی؟... نماینده شهر شما آدم پرتی است!... نمیداند با چه روزنامهای طرف است!... همین امروز سهبرابرش را برایت میفرستیم.
خلاصه نماینده آمل که با کاریکاتورها و مطالب توفیق آبرویش بهخصوص پیش همشهریان خودش رفته بود، آنقدر آن شماره توفیق را در آن شهر جمعآوری کرد که خسته شد! از طرف دیگر هم این کار او سبب بیشتر تشنهشدن مردم آمل شد و فروش آن شماره توفیق در شهر آمل- علاوهبر آنهمه نسخه که او خریداری و جمعآوری کرده بود- به چندبرابر رسید!
روزنامه شرق