به گزارش فرهنگ امروز به نقل از تسنیم؛ در دومین روز همایش ملی گفتمان تئاتر دینی، قطب الدین صادقی درباره «تبارشناسی تئاتر دینی و مذهبی» به سخنرانی پرداخت. در این مراسم ضمن حضور شرکت کنندگان در همایش، مدیران انجمن های نمایشی کشور نیز حضور داشتند.
صادقی در ابتدای صحبت های خود گفت: سه دسته آئین داریم. اولینش ماوراءالطبیعه است که بزرگترین است. دومین آن یک سری آئین ها به وجود آمد که با طبیعت هم خوانی دارد که بهترین آن نوروز است، سومین هم آئین های مربوط به مرگ است که همچنان رازآلودترین مسئله هستی ماست. از کتاب مردگان مصر باستان تا کتاب های خودمان این آئین ها را نگاه کنیم.
وی با اشاره به دو فرق دین و جادو اظهار داشت: بسیاری دین را جادو می دانند یا بالعکس، اما هیچکدام آن دیگری نیست. جادو یعنی مثلا مس را تبدیل به طلا کردن و در راستای تحقق اهداف زمینی است و یا جادو می کندتا محبت افراد را بدست بیاورد. آئین یا دین یک ارتباط عاشقانه با صاحب هستی است. من خدا را دوست دارم یا ندارم. با خدا تاخت نمی زنیم و این آرامش فرد است.
این مدرس دانشگاه افزود: در فرهنگ ایرانی و شرق ما یک الگوی فکری داریم که با غرب متفاوت است. تعزیه تکرار الگوهای کهن قدیمی ما است، مانند همین ساختار در درام، ادبیات اساطیری و حتی سیاست ما است. دنیا با الگو ها و اسطوره هایش زندگی می کند. یکی از نظریه های نیرومندی که به آن احترام می گذارم نظریه هگل است، او یک کتاب دارد به نام «زیبایی شناسی»، این کتاب خیلی خوب می تواند تئاتر دینی ما را توضیح دهد، ژانر های ادبی حاصل زمان های خاص هستند. حماسه بر اثر جدل ساکنان یک مرز و بوم است. روانشناسی رشد می کند و در اینجا درونیات و نفسانیت آغاز می شود.
صادقی با بیان اینکه حماسه روانشناسی فردی ندارد و جنگ با جهان بیرون است، اظهار داشت: این را هگل درجه ای از یکجا نشینی و بالانشینی می داند. می گوید کم هستند کشورهایی که به آن درجه از رشد عقلانی و شکوفایی می رسند که بتوانند حماسه و تغزل را تلفیق کنند تا درام خلق شود. حالا ما دقیقا همین را داریم، اول حماسه داریم و بعد تغزل و حالا درام؛ این مسئله را در ادامه صحبت دوستانی گفتم که به دنبال ردپایی خارج از خودمان می گردند. ما خود به نوعی تئاتر رسیدیم که البته به قول فوکو برآمده از دوران و دانش آن دوره است. ما دنبال چیزهای نامربوط نباشیم. تئاتر مذهبی همان رستگاری است که انسان را برای رسیدن به چیزی برتر به جست و جو وا می دارد.
وی تصریح کرد: چیزی که حائز اهمیت است کارکرد و مداومت است. اگر هنوز این الگو مداومت دارد کارکردش است و دلیل استفاده از آن وجود دارد. مسئله سوم ما زیبایی شناسی است، اما چگونه؟ بسیاری از بحران های ما چگونه بودن است. در تمام نمایش های آئینی زمان نقش مهمی دارد و در هر لحظه ای اجرا نمی شوند و زمانی مخصوص دارد. وقتی در مورد اسطوره و کارکردش تحقیق می کنیم می بینیم که به یک زمان ازلی وصل می شود. مثالش هم تعزیه است که اوجش در روز عاشورا است.در تفکر شیعی هر چه پیش از عاشورا است است مقدمه است و هرچه بعد از آن است دنباله آن. بسیاری از نمایش های آئینی در تنگ غروب اجرا شده اند.
این پژوهشگر تئاتر با تاکید بر اینکه زمان نقش مهمی در تئاتر آئینی دارد، گفت: نه تنها روز و بلکه ساعت هم مهم است. پیتر بروک خیلی خوب زمان اجرا را فهمیده بود و می دانست که زمان در نمایش های آئینی دخالت دارد. دومین مسئله در نمایش های آئینی مکان آن است. مکان معنا دار است، بی خود تکیه را نمی ساختند. حتی میدان مرکز شهر ویژه است. مثلا در یونان در دل طبیعت می بردند. هر جایی تراژدی رخ نمی دهد. مثلا در خود جامعه هم این مسئله وجود داشت، در گذشته بازار تجریش را تعطیل می کردند برای تعزیه تا بدین واسطه به کارشان برکت ببخشند. در اندونزی حتی یک گوشه خانه را از اول برای راوی مذهبی می سازند و هر جایی روایت نمی شود.
صادقی افزود: سومین نکته موضوع است. نباید در مورد مسائل فردی باشد. موضوعی مطرح می شود که پاره ای از مسائل هستی است. موضوع اشاره ای است به یک کلیت برتر، به یک جدل جهانی تر و معضلی بزرگ تر و به هیچ وجه روانشناسی نیست. شما نمی توانید به هیچ وجه از روانشناسی فردی سخن بگویید.
وی با بیان اینکه مسئله برتر مخاطب است، اظهار داشت: تئاتر آئینی مخاطب ندارد. تئاتر آئینی مثل نماز جمعه است و در آن شرکت می کنند، در حج تماشاگر نداریم. تئاتر عبادی کاری به مخاطب ندارد، بلکه هدف در آن مانند یک مجلس روحانی شرکت کردن است. تئاتر آئینی یک معبد است. امری واحد در دل و روح همه اتفاق می افتد. باید این را بفهمیم هدف از تئاتر آئینی تحول ایمانی است. ما به فکر کار نداریم تئاتر آئینی با قلب است نه با مغز، آنکه با عقل تحلیل می کند تئاتر جامعه شناسی و انتقادی است و نگاهش به جهان حماسی است که می تواند به یاری ابزار بر جهان مسلط شود. در حالی که تئاتر آئینی اینگونه نیست.
صادقی تصریح کرد:تئاتر ایمانی به ریتم نیاز دارد. در نمایش آئینی ریتم کند است، تعزیه آرام است، این هم دلیلی دارد، جسم یعنی حرکت، جسم محدود می شود تا برای روح میدان باز شود. در تئاتر آئینی هم اینگونه است. تئاتر نو ژاپن را ببنید، همین طور کند است. این کند بودن یا نبود حرکت از ویژگی های نمایش های آئینی است. روح شکوفا نمی شود. زیبایی شناسی این ها است که کم تر کسی رعایت می کند.
این مدرس دانشگاه با اشاره به اینکه محتوای تمام نمایش های آئینی یک شهید مقدس است اظهار داشت: یک موجود مقدس خودش را فدا می کند تا دیگران الهام بگیرند و تا نباشد هیچ نمایش آئینی شکل نمی گیرد. در پایان یک نمایش آئینی یک تناول و قربان است. همه در ظهر عاشورا غذا می خورند و نمادی است. غیرممکن است که شما اسطوره را اجرا کنید و تناول و قربان بعدش نباشد.
وی افزود: به هیچ وجه تئاتر دینی یا به تعبیر من آئینی، تبلیغی و ایدئولژیک نیست و فراتر از همه این ها است. رئالیسم هم نیست، چراکه در رئالیسم بازآفرینی جهان را داریم، اما تئاتر آئینی کاری به این ها ندارند. باز آفرینی جهان مادی مورد توجه نیست. هدفش هم پیام نیست بلکه به دنبال چیزی بزرگتر است. به نظر من پایگاه تئاتر آئینی در ناخودآگاه است. بیان اصلی تئاتر دینی سمبلیسم است. به دنبال نماد است که در ناخودآگاه ما است. کسی در این دوره تصمیم نگرفته که سبز در تعزیه استفاده شود، بلکه هزاران سال طول کشیده است. بیان نمادین در موسیقی، لباس، دکور و... هم هست.
صادقی در پایان گفت: به اعتقاد من یک نکته ای که شخصا بی نهایت به آن اعتقاد دارم در همه دوران ها مسئله اصلی هنرهای آئینی ایمان است و هنوز هم این است. تئاتر آئینی در من نباید وفاداری به یک حزب یا جریان ایجاد کند بلکه باید در من ایمان را ایجاد کند، امروز متاسفانه استفاده ابزاری و مورد پذیرش مسئولان صورت می گیرد. در حالی که باید در آن ایمان جریان داشته باشد. این ایمان در دوره های مختلف به وجودش آگاهیم. بشر این توانایی و خلاقیت را دارد همان طور که علم را به وجود اورده است ایمان خودش را هم به وجود بیاورد ما ما باید در دوران علم ایمان را ایجاد کنیم.
وی در پایان اظهار داشت: ایمان جدید با همان عمق قدیم است، اما امروز باید خلاقیت و ابتکار داشته باشیم. در روش های کهن توانسته اند معنویت خودشان به وجود آورده اند ما نیز باید در دوران خود آن را به وجود بیاوریم. جالب است بگویم که امروز بخش عمده ای از معنویت غربی فرهنگ و هنر است نه کلیسا، ما هم اگر بخواهیم عینی تعزیه دوره صفویه را اجرا کنیم به نتیجه نرسیم. معنویت ابتکار و جست و جو می خواهد. باید از گذشته الهام رفت اما تکرار عینی آن تاثیر ندارد. مانند شاهنامه، اگر نخواهیم آن را متناسب با رزوگار خودمان بسیازیم ابتر است. باید هم بتوانیم هم هنر دوران خود را بیافرینیم و هم معنویت آن را و مهم ترین مسئله ایمان است که همان رابطه شاعرانه فرد با خداست. این مسئله ربطی به سیاست ندارد، شما هر کسی هم باشید باید ایمان داشته باشید.