شناسهٔ خبر: 35665 - سرویس دیگر رسانه ها

اسطوره‌ها و زیست اخلاقی

اسطوره چنانچه با اخلاق آمیخته شود که غالبا نیز چنان است می‌تواند بسیار کارساز شده و موجب تعالی یک جامعه شود، چرا که الگو و معیاری ذهنی می‌شود برای فرد و جامعه که خود را به آن مرحله برساند.

 

 

فرهنگ امروز / محمد بقایی ماکان:

اسطوره‌ها در جامعه بشری تاثیرات مختلفی دارند. یعنی می‌توانند بر بخش‌های مختلف اجتماع (ادبیات، فرهنگ، هنر و ...) تأثیر بگذارند. یکی از این تاثیرات می‌تواند تأثیر بر زیست اخلاقی باشد. برای دانستن تأثیر اسطوره‌ها در زیست اخلاقی، نخست باید دانست که اسطوره چیست و چه تعریفی دارد زیرا غالبا می‌بینیم که برخی اسطوره را با افسانه‌های تاریخی اشتباه می‌گیرند و گمان می‌کنند که اسطوره از نوع افسانه است. حال آن‌که اسطوره افسانه‌ای است که یک جامعه، آرمان‌های خود را در آن قالب شکل داده است. در حقیقت الگو و سرمشقی در قالب یک داستان می‌سازد که زندگی خود را بر همین اساس پایه‌ریزی می‌کند و راه خود را در گذران عمر براساس معیارهای پذیرفته شده خود که در قالب اسطوره جای می‌دهد، دنبال می‌کند. بنابراین هر داستان و حکایتی را نمی‌توان اسطوره نامید زیرا اسطوره دارای تعریف و ویژگی‌های خاصی است که با داستان تفاوت دارد. در طول تاریخ، جوامع کهن اسطوره‌هایی خلق کرده‌اند که نماینده افکار آنان در زندگی است. این اسطوره‌ها را شاعران بزرگ جوامع کهن به صورت منظوم درآورده‌اند که قدیمی‌ترین آنها گیل گمش منظومه مربوط به میان رودان، پس از آن رامایاما و مهاباراتا مربوط به هند و سپس ایلیاد اثر هومر است که شهرت بسیار دارد و انه‌اید اثر ویرژیل نیز از دیگر حماسه‌های معروف موجود است. در ایران شاهنامه فردوسی اثری حماسی، اسطوره‌ای و قابل توجه است. طبیعی است که جوامع مختلف وقتی آرمان‌های خود را در قالب اسطوره‌ها مطرح می‌کنند و شکل می‌دهند، رسم‌شان این است که الگویی برای زندگی خود و دست یافتن به آرمان‌هایی که به دنبال آن هستند، باشد. چنانچه بخواهیم این موضوع را به‌طور خاص در تاریخ کهن ایران دنبال کنیم با اسطوره‌های ارزشمندی روبه‌رو می‌شویم که هریک از آنها می‌تواند نشان‌دهنده خواست‌های اجتماعی و فرهنگی جامعه ایرانی در طول تاریخ باشد. برای مثال اسطوره‌هایی که از پهلوانان در شاهنامه مطرح می‌شود، بیانگر گردن‌فرازی و تعالی جامعه ایرانی در زمینه‌های مختلف است. اسطوره چنانچه با اخلاق آمیخته شود که غالبا نیز چنان است می‌تواند بسیار کارساز شده و موجب تعالی یک جامعه شود، چرا که الگو و معیاری ذهنی می‌شود برای فرد و جامعه که خود را به آن مرحله برساند. در اسطوره‌ها معمولا حالت غلو که ویژگی داستان‌های اسطوره‌ای است وجود دارد که گرچه هیچ فرد و جامعه‌ای نمی‌تواند خود را به آن درجه از آرمان‌های مطرح در اسطوره برساند اما عاملی است برای پویایی و حرکت آن جامعه.

برای مثال در بسیاری از داستان‌ها و اشعار نویسندگان و شاعران موضوعات اخلاقی و انسانی مطرح می‌شود که دستیابی به آنها در دنیای واقعی، امری نسبتا دشوار است یا به عبارت دیگر هر انسانی نمی‌تواند به مراتب کمال مطلق دست یابد. درواقع می‌توان گفت اسطوره‌های پسندیده و مطلوب در پی تشویق و تحریز آدمیان به راه‌های استعلایی هستند یا به عبارت دیگر می‌خواهند انسان کامل را پدید آورند و این درحالی است که پدید آوردن انسان کامل یا انسان کامل شدن کاری بسیار دشوار و تا حدی غیرممکن است اما طریق کمال را پوییدن ممکن است اسطوره‌هایی که ساخته شده راه به کمال رسیدن را نشان می‌دهند. از این مقدمه که بگذریم اسطوره برخلاف آنچه برخی آن را بی‌ارزش و در حد افسانه‌های پریان می‌دانند عاملی است سازنده و برانگیزاننده که حداقل می‌تواند تلنگری باشد برای فرد و یک جامعه که آدمی می‌تواند خود را در حد قهرمانان آن اسطوره‌ها تعالی دهد. برای مثال در شاهنامه فردوسی که مشخصا عالی‌ترین اسطوره‌های فرهنگ ایرانی در آن مطرح می‌شود به مواردی برمی‌خوریم که خواننده را تشویق به سپردن طریق تعالی می‌کند که نظایر آنها را در داستان‌های معمولی نمی‌توان یافت زیرا در داستان‌هایی که جنبه اسطوره‌ای ندارند، بیشتر موارد معمولی و عادی مطرح می‌شود که مخاطبان داستان‌ها دارای آن ویژگی‌ها هستند اما در اسطوره‌ها خواننده فاصله‌ای بدیع با ارزش‌های اصیلی دارد که مطرح شده و از این رو برای رسیدن به آن ارزش‌ها تلاش می‌کند چرا که آن ارزش‌ها راه رسیدن به تعالی است.

منبع: روزنامه شهروند