به گزارش فرهنگ امروز به نقل از هنر آنلاین؛ همیشه بحث داغ افزایش سالنهای سینما مطرح بوده و هست و اهمیت این موضوع هم به حضور و ورود مدیرانی در این عرصه برمیگردد که توجه ویژهای به جبران کمبود سالنهای سینما داشتهاند.
در سالهای اخیر و با همکاری شهرداری تهران، در ساخت سالنهای سینما تا حدی این کمبود به حداقل در پایتخت رسید اما آنچه همچنان مد نظر است، ساختوساز سالنها و پردیسهایی است که به گیشه سینما هم کمک کردهاند.
محمدمهدی عسگرپور کارگردان سینما که یکی از مدیران باسابقه سینما در هر دورهای بوده است، درباره فرهنگ ساخت سالن سینما در تهران و نیز پخش تیزرهای فیلمها در تلویزیون و همچنین صدور مجوز نمایش فیلمها صحبت کرده است.
به نظر میرسد شهرداری تا پیش از این همکاریهای مثبتی با اهالی سینما داشته اما در سال جدید شاهد بودیم که کمی اختلافات از گوشه و کنار زیاد شد و فیلمها تحت محدودیت نمایش قرار گرفتند. دراینباره چه نظری دارید؟ در حالی که بارها با این شعار روبرو بودهایم که ارگانهای دولتی به کمک سینما باید بیایند...
شهرداری به عنوان یک ارگان دولتی میتواند این ادعا را بکند که تاکنون به حضور و ساختوساز سالنهای سینما کمک کرده و درواقع این کار را انجام داده است. تعداد سالنهای خوبی ساخته شده و حتی همین شهرداری امکان سالن سازی را برای بخش خصوصی، فراهم کرده است. منتها در مورد محتوای سینمایی -نه در این سه یا چهار سال گذشته- بلکه در این دو سه دهه گذشته، خیلی بحث شده است و فضای غیر کارشناسی در آن خیلی موج میزند. شما میبینید که برخی از نمایندگان محترم مجلس به شدت با سینما دچار مسئله میشوند و وقتی از آنها سؤال میشود که چند تا فیلم میبینید، میگویند که کلاً فیلم نمیبینیم.
البته بهجز موارد استثنایی چند نفری هستند که فیلم هم میبینند؛ شما اسم این را چه میگذارید؟ کسانی در این حوزه فعال هستند که برای تخریب بخشی از سینما و برای تقویت بخش دیگری از سینما، آن هم بدون اینکه از کلیت سینما اطلاعی داشته باشند؛ تلاش میکنند. این موضوع تقریباً در تمام نهادها و ارگانها هم هست. یعنی در هر سازمانی، که به نوعی با سینما ارتباط پیدا میکند اگر وارد بشویم، قصه به همین شکل است. البته صداوسیما هم مستثنا نیست. درواقع گروهی از دوستان، کاری به پروانه نمایش یک اثر ندارد؛ بلکه میگویند باید بین آثار تفکیکی کرد و دید کدام یک لیاقت اکران دارند.
بنابراین تعدادی فیلم این وسط ناپدید و غیر قابل اکران میشوند. خاطرهای برای شما بگویم، من مدتی مدیر بنیاد سینمای فارابی بودم. در همان دوره، جلسهای با آقای کردان معاون اداری مالی صدا سیما داشتم. (خدا ایشان را رحمت کند.) با مدیر بازرگانی برای یک جلسه به دفتر بنده آمدند و سر این موضوع با هم گفتمانی داشتیم. انتقادی داشتم و گفتم که این چه وضعی است، شما فیلمها را کامل میبینید و بعد میگویید تیزر آن پخش بشود یا نشود! در پاسخ من جواب دادند که چون مردم به تلویزیون اعتماد دارند، وظیفه ما است که باید مطمئن شویم که پخش فلان تیزر، محصول مناسبی برای مردم است یا خیر؟ گفتم یعنی شما وقتی تبلیغ یک شامپو را دارید؛ میگویید نه، من باید اول این شامپو را در منزل استفاده کنم و اگر دیدم خوب است آن را روی آنتن بفرستند؟ و ایشان به شوخی گفتند: بله. نکته جالب اینجا بود که به شوخی این را گفتند که همه محصولات را باید حتماً تست بزنند. مثلاً بستنی را باید بخورند و ببیند اثر آن در معده آنها به چه شکل است و بعد آن را تبلیغ کنند.
من در مورد فیلمها گفتم که چرا فکر میکنید مجوز ارشاد کارساز یا کافی نیست و باید بفهمید تأثیر آن بر خانوادهمان چیست؛ بعداً آن را تبلیغ کنید. به هر حال این میشود تفاوت حوزه فرهنگی و غیرفرهنگی. در حوزه تبلیغات هم اگر نگاه کنید، خصوصاً در چند سال پیش، میبینید که فرهنگ قاپ زدن باب شده است. مثلاً پدر در حال بستنی خوردن است و پسر آن را میقاپد. اینگونه تبلیغات زیاد شده است و صدا سیما به این ضد فرهنگی توجه نمیکند. چون پول از این راه دریافت میکند و کاری هم ندارد که این نوع تبلیغات با فرهنگ مملکت چه کار میکند.
شما فکر میکنید سینما را میشود با کالاهای غیرفرهنگی که در تلویزیون تبلیغ شده، مقایسه کرد؟
سینما برای صداوسیما و نیز همه ارگانهای دولتی، موضوع حساسی است. چون به آنها گفته شده است و دائم میشنوند که تأکید شده "موضوع حساسی" است. البته مدیران سینمایی هم در گسترش این تفکر بیتقصیر نبودهاند. مشخصاً در چهار سال گذشته کاری کردند که همه وارد سینما بشوند. چه کارشناس و چه غیر کارشناس، تا تریبونی داشته باشند برای اینکه بتواند جلوی فیلمی را بگیرند یا نگیرند. این فضا همچنان ادامه دارد و دولت نمیتواند از مجوزهایی که میدهد حمایت بکند. دولت یکی از حرفهای جدیاش این بوده است که من پروانه نمایش میدهم و از فیلمها حمایت میکنم. خب ظاهراً نمیتواند این کار را بکند. به هر حال اینها را کنار بگذارید متوجه میشوید که ما درباره پدیدهای صحبت میکنیم که خیلیها میدانند افتخاراتش در خارج از ایران چه کرده است، ولی در داخل کشور دائم به عنوان یک طفل توسریخور، مطرح میشود. در خیلی از سفرهایی که در زمان مسئولیتهایم میرفتم؛ خیلی از سفیران ایرانی به من گفتهاند که سینمای ایران در آنجا چه کار میکند. ما اینجا در مورد یک فیلم بحث و جدل داریم که این فیلم سیاهنمایی است یا سفیدنمایی است و ... اما وقتی از همان آقای سفیر میپرسیم، میبینیم که میگوید همان فیلم که به نظر ما سیاهنمایی بوده است، در اینجا در یک رویداد پخش میشود و برایش اتفاقات خوبی میافتد و اسم ایران به عنوان یک کشور فرهنگی مطرح میشود.
چرا به این موفقیتها در سینمای ایران و در داخل کشورمان بها نمیدهیم؟
به خاطر اینکه ما دائم دچار منازعات داخلی هستیم. به نظرم بخشی از توسریخور بودن سینما را، خود بچههای سینما فراهم میکنند. یعنی میبینیم خودشان برخی از مواقع، به جان یکدیگر میافتند و یا از سر بیکاری یا از سر پرکاری، به شکلی موجبات ابرو بردن یکدیگر را فراهم میکنند.
چرا در حالی که میشنویم سینمای ما خارج از ایران بر سر زبانهاست اما فیلمی در داخل کشورمان قابل نمایش نیست؟
من فکر میکنم حضور بخش خصوصی در سینما خیلی تعیینکننده هست. باید بدانیم که قدرت بخش خصوصی چه کارکردی میتواند داشته باشد. ما در معادلات تولید و اکرانمان، بخش خصوصی تقریباً هیچ نقشی ندارد. اگر امروز قاعدهای وضع شود که مثلاً محدودیت خاصی برای فیلمنامه نویسان ایجاد کند، آیا فیلمنامهنویسان ما این قدرت را دارند که همگی بروند جلوی وزارت ارشاد و حق خودشان را بگیرند. به احتمال بسیار زیاد، نه. به این دلیل که اول از همه مجوز تجمع به آنها داده نمیشود. بنابراین ماجرای صنفی در کشورمان، به خصوص در حوزه فرهنگ فعلاً در حد کاریکاتور هست. و اینکه در آینده ممکن است چگونه شود، معلوم نیست. ما اکنون با وزارت ارشادی که خوشسلیقه هست و خوب هم هست، سر و کله میزنیم که برنامههای زیادی را پیشبینی میکنند و ما هنوز درگیر این مسئله هستیم. بنابراین اقتدار صنفی، اقتداری است که باید و نبایدهای خودش را دارد و اگر صداوسیما باید تیزرها را بازبینی کند و بعد اجازه پخش دهد، سینماگران حق اعتراض ندارند. در نتیجه ما با یک هرجومرج مواجه هستیم که هر کسی هر کاری بخواهد، انجام میدهد و این مسئله دایره سوءتفاهمهای سینما را بالا میبرد و باعث میشود که من اگر بتوانم تبلیغ فیلم خودم را انجام دهم و به مرحله پخش برسانم و همکارم نتواند، من تبدیل به رانتخوار میشوم. بنابراین ما مدام دچار سوء تفاهم میشویم.
چند اتفاق در سینما باعث شد تا نگاه اهالی سینما کمی نسبت به مدیران کمرنگ شود؛ از توقیف چند فیلم تا بعضی از مشکلاتی که گاهی شاهد آن هستیم. چر اعتماد دو طرف اهالی سینما و دولت هنوز هم ایجاد نشده است؟
همانطور که دوره بعد از انقلابمان، یک دوره آرمانگرایی داشتیم و بعد با واقعیتها مواجه شدیم، در مورد تغییرات دولتها هم برایمان همین اتفاق تکرار شد. یعنی در یک دوره آرمانگرا هستیم و میبینیم که چه اتفاقات خوبی در حال رخ دادن هست و بعد ممکن است با خلاف آن مواجه شویم. من البته تصورم این هست که رئیسجمهور محترم ما، مسئولیت خطیری را بعد از یک دوره خاص و دردآور برای سینما، به عهده گرفتند و تا آنجا که من میدانم ایشان با درایت، موضوعات را پیش میبرند. برای من که در حوزه فرهنگ کار میکنم، این موضوع قابلفهم هست که برای حل مشکل تحریمها، بیشترین انرژی خود را صرف مسائل سیاسی کردهاند و به همین دلیل بخشهای دیگر مانند فرهنگ، ممکن است قربانی آن حرکت بزرگتر شوند و باید بهسختی جلو بروند که خوشبختانه توافقات انجامشده است. در دورههای پیشتر نیز به دلایل مختلف مانند چرخش صنعت و باز شدن کارخانهها، فرهنگ قربانی شد. در دورههایی برای راهاندازی مجدد همان کارخانهها فرهنگ دوباره قربانی شدند. امروزه هم ظاهراً فرهنگ باید قربانی شود تا آن حرکتهای بزرگتر در حوزههای دیگر انجام شوند.
همهی ما باید منتظر بمانیم و ببینیم آن اتفاقات به چه سرانجامی خواهند رسید. الآن در حوزهی سینما اگر نگاه کنید، درمجموع دولت فضای روانی مثبتی ایجاد کرده است. اینکه میبینیم جدل در این عرصه کمتر و یا اینکه فروش بهتر شده، نشاندهنده مثبت شدن فضا هست، ولی همیشه مدیران سینمایی و فرهنگی با چند چیز سنجیده میشوند. یکی از آنها جسارتشان در مجوزهایی است که صادر میکنند. بنابراین میبینید که اگر یک مدیر سینمایی در یک دوره دوساله بیست سالن سینمایی بسازد اما دوتا از مجوزهایش را نتواند اجرایی کند، خب همه، آن بیست سالن سینمایی را فراموش میکنند و با آن دو مجوز، آن مدیر را میسنجند. اینیکی از آن پارامتریهای مهم هست.