به گزارش فرهنگ امروز به نقل از هنرآنلاین؛ هنرهای تجسمی معمولاً در نمایشگاهها و گالریها در معرض دید عموم گذاشته میشود در حالی كه گاهی مخاطب فرصت این را پیدا نمیكند به اینگونه مكانها سر بزند. از این رو، قاب سینما میتواند نقش بسزایی در رشد این هنر و تاثیر آن برجامعه داشته باشد، ضمن این که هنرهای تجسمی در سینما بسیار بهتر دیده میشود.
بسیاری از هنرمندان سینماگر دنیا از عرصه هنرهای تجسمی برخاستهاند و یا به گونهای با این هنر درگیر هستند و آن را در سینما به خدمت میگیرند، اما متاسفانه ما در کشورمان به جز هنرمندانی چون عباس کیارستمی، علی اکبر صادقی، محمدعلی سجادی، امید بنکدار و کیوان علیمحمدی و چند تن دیگر؛ هنرمندان چندانی نداریم که از عرصه هنرهای تجسمی برخاسته باشند یا حتی به آن تعلق خاطری داشته باشند. به همین دلیل نیز شاید خیلی نتوانیم تاثیر هنرهای تجسمی را در سینما به روشنی ببینیم. این در حالی اتفاق میافتد که کارگردانان مطرحی در دنیا مانند دیوید لینچ، فدریکو فلینی و تیم برتون در هنرهای تجسمی به آن اندازه درگیر بوده و هستند که حتی اقدام به برگزاری نمایشگاههای گوناگون میکنند و حتی ایدههای خود را در سینما تقویت کرده و بال و پر تازهای به آنها میبخشند.
هنرهای تجسمی ایران وارد بازار جهانی شده است
عباس کیارستمی چیزی بالغ بر ۳۲ سال است که عکاسی میکند و چهره شناخته شدهای در میان اهالی هنر است، او در دانشگاه نقاشی خوانده و بعد وارد عرصه عکاسی و سپس سینما شده است. او پس از ساخت هر فیلم، بار دیگر به سراغ عکاسی میرود و اینگونه انرژی از دست رفته را باز مییابد. کیارستمی درباره عکاسی میگوید: عکسها به روحیاتم نزدیکتر از فیلمها هستند. بعد از هر فیلمی خودم را به عکاسی موظف میکنم و یک دوره عکاسی طولانی را پشت سر میگذارم. در واقع با عکاسی زندگی و خستگی را از تن در میکنم.
وی ادامه میدهد: من هنگام ساخت فیلم به عنوان کارگردان به صندلیهای سینما تعهدی دارم و نمیتوانم فکر کنم که خودم تنها هستم، اما در عکاسی تنها سلایق شخصی عکاس اعمال میشود و خودت هستی و دوربین و هیچ آدم دیگری در کنارت نیست. به نظر من طبیعی است که در عکاسی آزادتر و راحت تر کار کنم.
کیارستمی درباره هنرمندان فعال عرصه تجسمی اظهار میکند: هنرمندان مطرح ما در حوزه تجسمی تعدادشان از هنرمندان مطرح سینما بسیار بیشتر است. به عقیده من موقعیت هنرهای تجسمی ایران در حوزههای بینالمللی به مراتب از سینما جلوتر و پیشرفتهتر است. هنرهای تجسمی ایران وارد بازار جهانی شده و برای آن هزینه میکنند و پول میپردازند. چیزی که در سینما دیده نمیشود. سینما هنوز به این عرصه راه نیافته است. میگویند سینما را به دلایل مختلف عقب نگه داشتند و به سینمای بیارزش ما اعتبار میدهند و هنرمندان خوب و سینماگر و متعهد ما را در صحنه هنر نادیده میگیرند و افسرده میکنند ولی این وصلهها به هنرهای تجسمی نمیچسبد. هنرهای تجسمی به عرصه بین الملل راه یافته است.
کارگردان "کپی برابر اصل" با اشاره به آشنایی و تاثیر هنرهای تجسمی در سینمای خود اظهار میکند: اگر به سابقه عکاسی من نگاهی بیاندازید به حدود سی سال پیش برمیگردد. من در دانشگاه نقاشی خواندم و از همان موقع هم حسرتم نگاه به طبیعت بود. سالها فیلمبرداری کردم و با فریم و کادر آشنایی کامل دارم. به نظر من فیلمسازی که عکاسی نکند بسیار عجیب است، چطور میشود فردی دنیا را از دریچه فریم نبیند و ناگهان یک روز تصمیم به فیلمسازی بگیرد، هر فریمی هزاران فریم است.
زمانی که یک هنرمند جاذبههای بیرونی را گرفته و درون خود هضم میکند و دوباره به بیرون باز پس میدهد خلاقیت انجام داده است و این در تمام عرصهها وجود دارد. اما آنچه که مخاطب در سینما میبیند همان ذهنیتی است که هنرمند از فضای بیرون دریافت کرده و در قالب هنر به خورد مخاطب میدهد. نباید این نکته را فراموش کرد که هر چه این ذهنیت بیرونیتر و عینیتر باشد مخاطب عام را بیشتر جذب خواهد کرد؛ و اینجاست که هنرهای تجسمی و بنیانهای بصری میتواند به کمک سینماگر بیاید. ضمن این که هنر در قالبی باید خود را به نمایش بگذارد که با توده مردم جامعه ارتباط برقرار کند و نباید این هنر به نوعی باشد که فهم آن برای مخاطب عام سخت باشد.
هنرمندان تجسمی در کنار کارگردانان سینمایی
علی اکبر صادقی هنرمند عرصه تجسمی و از فعالان عرصه انیمیشن نیز درباره تاثیر هنرهای تجسمی برسینما میگوید: هنرهای تجسمی مستقیم یا غیر مستقیم تاثیر بسیار زیادی بر سینما دارد. بسیاری از هنرمندان ما ابتدا در این عرصه فعال بودند و بعد وارد سینما شدند. یا خود من در حوزه انیمیشن کار میکردم و این نقاشیها و تصاویر بود که ازذهن من خارج میشد و شکل میگرفت. این خود در اصل تاثیر هنرهای تجسمی است، اما متاسفانه برخی از هنرمندان به این موضوع هیچ توجهی ندارند.
وی ادامه داد: باید چشممان را به سمت آثار هنری باز کنیم، این اتفاق بسیار برای آیندگان مفید است و باید تلاش کنیم تا هنرهای تجسمی بیش از پیش وارد فضای سینما شود. هنر فقط این نیست که دکمه دوربین را زد و فیلمبرداری را شروع کرد. باید یک زیباییشناسی در پس آن باشد. متاسفانه ما حتی در دکوراسیون آثار سینمایی هم چیزی به این مضمون نمیبینیم.
این هنرمند نقاش میگوید: یکی از عیوب سینمای ایران این است که نمیتواند هنرهای تجسمی را وارد سینما کند، چرا که هنرمندی که شناخت درستی از صحنه و زیباییشناسی داشته باشد در این عرصه در کنار کارگردان حضور ندارد. در چنین شرایطی نمیتوان انتظار داشت که کارگردان همه چیز دان باشد و نسبت به تمام هنرها آگاهی داشته باشد، به نظر من باید مشارکت وجود داشته باشد و کارگردانان در کنار انواع و اقسام مشاورانی که در کنار خود دارند از مشاوران هنری در عرصه هنرهای تجسمی نیز بهرهمند شوند. زیبایی را ببینند و اجازه دهند این زیبایی منتقل شود.
متاسفانه ما فرزندانمان را به موزه و گالری نمیبریم تا بدانند هنرهای تجسمی چه تاثیری میتواند داشته باشد. شاید کودک در آن برهه زمانی درک نکند، اما در آینده ذهنش آماده است و زیبایی را به خوبی درک میکند. ما شرقیها بیشتر روی زمین هستیم و فرش را نگاه میکنیم، درحالی که روی دیوار زیبایی بیشتری وجود دارد.
هم صدا با هم باشیم
محمد علی سجادی کارگردان و نقاش نیز در اینباره معتقد است: هنر تجسمی از نامش پیداست، یعنی هنر تجسم کردن؛ بنابراین هر چیزی که با تصویر سروکار دارد مرتبط است با تجسم، و هنر بدون تجسم معنا ندارد. متاسفانه ما هنرهای تجسمی را محدود میکنیم به نقاشی و مجسمه، در حالی که سینما و تئاتر نیز بدون تجسم معنا و مفهومی ندارند و شاخهای از هنرهای تجسمی هستند. در سینما اگر فیلمنامهنویس قدرت تجسم و تخیل نداشته باشد، نمیتواند کار کند و در این زمینه موفق باشد. پس سینما و هنرهای تجسمی کاملا از هم تاثیر مستقیم میگیرند و تبادل نظر بین نقاشی و سینما امروز بسیار وجود دارد و هیچکدام قائم به ذات نیستند.
کارگردان فیلم سینمایی "مخمصه" درباره میزان بهرهگیری از هنرهای تجسمی در سینمای اروپا و مقایسه آن با سینمای ایران میگوید: مقایسه را کاملا نمیپذیرم، چرا که هیچ چیز ما شبیه به کشورهای دیگر نیست. میتوانیم دوست داشته باشیم که ما نیز مانند آنها بتوانیم از هنرهای تجسمی درسینمایمان بیش از پیش بهره بگیریم، اما مکانیزم ما کاملا متفاوت از سینمای اروپا و هالیوود است.
من به دلیل اینکه نقاشی میکنم، سعی دارم در سینماییم نیز حتما از نقاشی بهره بگیرم اما شاید سایر دوستان من تمایلی به این موضوع نداشته باشند چرا که شناخت خوبی از این عرصه ندارند. خوشبختانه امروز یکسری از این هنرها مانند ادبیات، نقاشی، تئاتر و هنرهای تجسمی در سینما دیده میشود و گفتمان بیشتری ایجاد شده است، اما واقعیت این است که ما به ظاهر مدرن هستیم و هنوز افکار سنتی در ذهن داریم و تک صدایی هستیم. فعالان عرصه ادبیات کمتر به هنرهای دیگر توجه میکنند و بالعکس؛ خوب به خاطر دارم زمانی که با شاملو صحبت میکردم به سینما به دیده حقارت نگاه میکرد. اما امروز خوشحالم که در نسل جدید خوشبختانه این ارجاعات وجود دارد و از تمام هنرها در سینما بهره میگیرند. موافق گفتگوی بین هنرها هستم و امیدوارم از حالت تک صدایی خارج و به یک وفاق جمعی برسیم.
سجادی در ادامه اظهار میکند: ما هنوز در شهرستانهایمان گالری به معنای واقعی اندک داریم و بعد از سالها تازه این سنت در حال باب شدن است و هنرهای تجسمی از حصار یک قشر خاص در حال بیرون آمدن است. این اتفاق نیازمند زمان است تا تبدیل به یک فرهنگ شود. شرایط فرهنگی و اجتماعی باید تسریع شود و این هنوز سنت نشده چرا که یا توان مالی برای مخاطب وجود ندارد یا فکر میکند خرید آثار هنری تجملات است و این دیدگاه در سینما نیز وجود دارد و دیده میشود.
جای خالی هنرهای تجسمی در سینما
اما بهنام کامرانی نقاش و پژوهشگر درباره تاثیر هنرهای تجسمی بر سینمای ایران میگوید: تاثیر هنرهای تجسمی روی سینمای ایران را از دو جنبه میتوان بررسی کرد، یکی جنبههای فکری و فرمی بوده که خیلی کمرنگ است. در سینمای غرب یک دورهای سینمای اکسپرسیونیسم و سورئال به شدت تحت تاثیر هنرهای تجسمی بودند و حتی فیلمسازان و هنرمندان با هم همکاری داشتند. مانند سالوادور دالی و لوئیس بنوئل و آیزنشتاین و... در عین حال در دورهای استوری بوردهای کارگردانان مولفی چون هیچکاک، کوروساوا... را میشود مثال زد.
اما پرداختن به موضوع تجسمی در سالهای اخیر شروع شده و بیشتر در فیلمهای مستند نشانهها را میتوان پیدا کرد. کمتر فیلم سینمایی داریم که به سراغ زندگی هنرمندان این عرصه رفته باشد مانند کمال الملک کار زنده یاد علی حاتمی، از سوی دیگر خسرو سینایی نیز جزو معدود کارگردانانی است که همواره در کارهایش رابطه هنرهای تجسمی و موسیقی را میتوان در آثارش یافت و این کاملا مشهود است.
وی با بیان این که تاثیر هنرهای تجسمی در سینما جدای از این شکلها و دسته بندیها نامحسوستر است، بیان کرد: علی حاتمی در فیلمهایش به نوع دکوراسیون توجه کرده است. و میتوان گفت این توجه هم در جهت جنبههای فکری هنر ایرانی بوده و هم در جهت سنت و این تاثیرات کاملا مشهود است.
کامرانی درباره جنبههای دیگر این تاثیرپذیری نیز عنوان کرد: شکلهای دیگر هم پیدا میشود. برخی از هنرمندان نیز مانند مهران مدیری در این زمینه فعالیت داشته است یا هنرمندان دیگری چون سیامک احصایی از نقاشی شروع کرده است و بعد وارد این عرصه شده است. گاهی جنبه تجربه گرایی دارد و گاهی خیلی جدی میشود و کار هنرمند تحت شعاع قرار می گیرد. اما گاهی هر دو شاخه را در کنار هم دارند مانند حسین پناهی، آتیلا پسیانی یا خود سیامک احصایی که در حوزه تجسمی فعال هستند و جنبه جدی برایشان دارد، اما اینکه چقدر در هنر معاصر جدی گرفته میشوند بحث دیگری است.
وی با اشاره به این که هنرهای تجسمی و حضور هنرمندان تجسمی در سینما باید تعریف مشخص و درستی داشته باشد گفت: باید تعریف شود و یکی از مشکلات سینمای ایران همین است و هنرمندان خیلی به صورت جدی حضور ندارند و اشرافی هم در این زمینه صورت نگرفته است. کارگردان هنری در سینما تعریف نشده و چنین تخصصی در سینمای ما هنوز شناخته شده نیست. درحالی که اتفاقا کارگردان هنری یکی از تخصصهایی است که در سینما و تلویزیون ما بسیار جای خالیاش حس میشود و دراین زمینه بسیار ضعیف هستیم. کارگردانان هنری روی تمام مسائل تصویری سینما و فیلم مشاوره و نظر میدهد و با حضور وی جلوههای بصری با قدرت دیده میشود. باید در سینما این تخصص بوجود بیاید و ضرورت آن احساس و به آن رجوع شود.
کامرانی با بیان این که سینمای ما به هنرهای تجسمی نیازمند است بیان کرد: ما سینمای محتواگرایی داریم و جلوههای بصری در آن مفقود است. کارگردانانی مانند کیارستمی ، علی حاتمی و امیر نادری در سینمای ما استثناء هستند. سینمای مستند خیلی بیشتر جلوههای بصری را به کمک میگیرد، چرا که کمتر تحت تاثیر بازار است. اما سینمای ما امروز به گونهای پیش رفته که از ستارهها استفاده می کند تا فروش را تضمین کند و دیگر روی تخصصها فکر نمیشود. فکر میکنم اتفاق زمانی میافتد که سینما به شکل صنعت شود، که این اتفاق هنوز برای سینمای ما شکل نداده است. وقتی تولید بالا برود و سینما صنعتی شود تخصص در آن شکل میگیرد. رابطه این دو رابطه متقابلی است، ما شکلهای دیگری از هنر تجسمی داریم که رابطه بین سینما و تجسمی را بسط میدهد مانند ویدئوآرت و این نوع پرداخت بین رشتهای و داد وستد بین اینها کمک کننده است. با توجه به اینکه در جامعه ما سلایق متفاوتی وجود دارد، فیلمهایی که در زمینه هنرهای تجسمی تولید شدهاند نیز به طور حتم مخاطبان خود را خواهند داشت، ضمن این که میتوان به ساخت فیلمهایی با کیفیتتر و استفاده از هنرهای تجسمی در سینما و تلویزیون نیز بیشتر از آنچه که امروز دیده میشود امیدوار بود.