شناسهٔ خبر: 36179 - سرویس دیگر رسانه ها

آجدانی: مورخان ایدئولوژی‌‌زده در تحلیل انقلاب مشروطه‌ ناکام می‌مانند

لطف‌الله آجدانی، تاریخ‌نگار و پژوهشگر تاریخ معاصر معتقد است: مهمترین علت این که تا کنون تحلیل جامعی از جنبش مشروطه، دستاوردها و ناکامی‌های آن انجام نشده، نگاه ایدئولوژیک به تاریخ است. مورخ ایدئولوژی‌زده بر اساس نوع مشخصی از ایدئولوژیک و تحت تاثیر آن به تحلیل‌ها و پاسخ‌های مشخص شده متناسب با نوع ایدئولوژی خود می‌رسد.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛نهضت مشروطه، ایران را وارد دنیای جدیدی کرد که در این دنیا ملت نیز نقشی از سیاست کشور را با تشکیل پارلمان کسب کردند. با این همه فراز و فرود مشروطه باعث شد تا این پارلمان نتواند به آن نقشی که برای آن متصور شده بود، دست یابد. لطف‌الله آجدانی، تاریخ‌نگار و پژوهشگر تاریخ معاصر یکی از افراد پرتوانی است که تلاش می‌کند به تحلیل و تفسیر جریان نهضت مشروطه و ناکامی‌های آن بدون نگاه ایدئولوژیک بپردازد. تلاش وی در این عرصه باعث شده تا سایر پژوهشگران و اهل تاریخ از دستاوردهای وی بی‌نیاز نباشند. در مصاحبه با وی نکته اساسی تاکید بر ناتمامی پروژه انقلاب مشروطه است و نه ناکام ماندن آن.
 
جناب آجدانی، لطفا برای پرسش نخست بفرمائید با توجه به پژوهش‌ها و آثاری که شما درباره جنبش مشروطه دارید آیا این جنبش یک جریان ناکام و شکست‌خورده است یا یک پروژه ناتمام؟

انقلاب مشروطه ایران را نمی‌توان یک جنبش و انقلاب شکست‌خورده تلقی کرد. همین که بسیاری از مساله‌های‌ امروزی، پرسش‌ها، مطالبات و پاسخ‌های جامعه ایرانی هم اکنون بازتولید مساله‌ها، پرسش‌ها، مطالبات و پاسخ‌های عصر مشروطیت است از این واقعیت خبر می‌دهد که هنوز بسیاری از افکار و آرمان‌های عصر مشروطیت زنده است و ظهور و حضور دارد. جنبش مشروطیت در ایران ترکیبی توامان از دستاوردها و ناکامی‌هاست. از این رو این جنبش را باید یک حرکت ناتمام خواند و نه شکست‌خورده. جنبش ناتمامی که به طور نسبی و با درجات متفاوتی در برخی حوزه‌ها به بعضی از آرمان‌ها و مطالبات خویش دست یافت یا نقش تسهیل‌گری تحقق بعضی مطالبات جامعه ایرانی در ادوار بعدی را به عهده گرفت و البته که در بعضی از آرمان‌ها و مطالبات خود نیز ناکام ماند. با نهضت مشروطیت ایران پرسش‌ها و مطالبات جدیدی مطرح شد که گرچه بسیاری از آنها بدون پاسخ و برنیامده باقی مانده است، اما طرح آن پرسش‌ها از انقلاب مشروطیت تا کنون خود نتیجه و نشانه‌ای از ماندگاری و زنده بودن و اهمیت انقلاب مشروطه در تاریخ ایران است.
 
چرا تا به امروز با وجود انتشار کتاب‌ها، مقاله‌ها و رساله‌هایی که درباره اهداف، زمینه‌ها و روند نهضت مشروطه منتشر شده، اما متاسفانه مورخان و اهل تاریخ ایران نتوانستند تحلیل جامعی از دلایل ناتمام ماندن مشروطه ارائه کنند؟

به باور من مهمترین علت این که تا کنون تحلیل جامعی از این جنبش، دستاوردها و ناکامی‌های آن انجام نشده، نگاه ایدئولوژیک به تاریخ است. فرقی نمی‌کند که این نگاه ایدئولوژیک دینی باشد یا غیردینی، سوسیالیستی یا لیبرالیستی، حاکمیتی یا برون حاکمیتی. مهم این است که بر اساس نوع مشخصی از ایدئولوژیک و تحت تاثیر آن، مورخ ایدئولوژی‌زده به تحلیل‌ها و پاسخ‌های مشخص شده متناسب با نوع ایدئولوژی خود می‌رسد. ایدئولوژی‌زدگی از مهمترین آفات تاریخ‌نگری و تاریخ‌نگاری به ویژه در رویکرد تاریخ معاصر است. البته این نکته را هم به لحاظ روش‌شناختی تاریخی باید توجه کرد که به سبب گستردگی قلمرو موضوعی نهضت مشروطیت ایران برای رسیدن به یک تحلیل جامع تخصصی و نه عمومی از ابعاد و زوایای مختلف آن نیازمند یک تیم و کارگروهی است و یا حداقل این‌که یک مورخ بتواند تا حد ممکن از دستاوردهای علمی و تحقیقاتی سایر مورخان توانمند بدون حب و بغض در اثر تحقیقی و تحلیلی خود بهره ببرد. اتفاق مهمی که هنوز در جامعه تاریخ‌نویسی ایران در حوزه مشروطیت محقق نشده است.
 
نقش احزاب سیاسی در عصر مشروطه را با توجه به اسنادی که از رویکرد آنها موجود است، چگونه ارزیابی می‌کنید؟

با انقلاب مشروطیت ایران شاهد پیدایش گروه‌ها و تشکل‌های سیاسی هستیم که می‌توان و می‌باید نطفه‌های پیدایش هرچند ابتدایی اما مهم تحزب در ایران دانست. این تشکل‌ها و انجمن‌ها به ویژه در شهرهای تهران، تبریز، اصفهان، کرمان و رشت ظهور و رشد چشمگیری داشت. تنها در تهران بیش از ۳۰ انجمن و در سطح کشور بیش از ۵۰ انجمن فعالیت داشت، اما این واقعیت را نیز نمی‌توان نادیده گرفت که احزاب و تشکل‌های سیاسی عصر مشروطه هنوز تا بلوغ سیاسی و اجتماعی خود فاصله بسیاری داشتند و همین فاصله نه تنها موجب شد که نتوانند نقش چندان کارآمدی را بازی کنند، بلکه در بسیاری از موارد نقشی مخربی را بر عهده گرفتند. این نقش مخرب احزاب محدود به احزاب و تشکل‌های سیاسی ضد مشروطه نبود. بلکه غالب فعالیت‌های حزبی مشروطه‌طلبان را نیز دربرمی‌گرفت. فعالیت‌های حزبی عصر مشروطه به طور عمده با ایجاد جنجال و آشوب‌طلبی همراه بود. فعالیت‌های تندرویانه و افراطی غالب انجمن‌های سیاسی مانع تکامل جنبش بوده و از نهادینه شدن خود احزاب و آرمان‌های انقلاب مشروطه جلوگیری کرده و به تشدید و گسترش آشفتگی‌ها در ایران انجامید. غالبا جناح‌بندی پارلمانی احزاب و دسته‌بندی نمایندگان به گروه‌های اقلیت و اکثریت و فراکسیون‌های مختلف داخل مجلس نتیجه و برآیند دسته‌بندی‌های سیاسی نیروهای اجتماعی در بیرون از پارلمان و از داخل جامعه نبود.

به عنوان مثال حزب دموکرات که مدعی پشتیبانی از منافع اقشار کشاورز، پیشه‌ور و خرده بورژوازی شهری بود عملا بر ادعای خود در غالب مواقع پایدار نبود و حتی گاه با خشونت‌های سیاسی و نظامی از مصالح و منافع ملی عبور کرده و در ناکامی‌های حکومت مشروطه و آرمان‌هایش نقش داشتند. در این ثراژدی سیاسی و اجتماعی حاصل از عدم بلوغ احزاب سیاسی، اعتدالیون عصر مشروطه نیز سهیم بودند. درست است که اعتدالیون عصر مشروطه برخلاف دموکرات‌ها غالبا به فعالیت‌های سیاسی صلح‌جویانه معتقد بودند، اما فعالیت‌های سیاسی آنها به طور عمده مطابق با اصول پارلمانتاریستی نبود. بسیاری از اعتدالیون به سبب پیوند منافع خود با خوانین و تجار بزرگ و تحت نفوذ آنها (که اقلیت صاحب نفوذ و صاحب منافع جامعه بودند.) قرار داشتند. اعتدالیون با این‌که اکثریت مجلس را در دست داشتند، اما عملا برای حفظ منافع همان اقلیت ثروتمند خواهان حفظ وضع موجود بودند و در واقع اکثریتی در مجلس شکل گرفت که نماینده منافع اکثریت جامعه نبود.
 
به رغم ناکامی‌های عصر مشروطیت دستاوردها و اهمیت انقلاب مشروطه را چگونه می‌توان ارزیابی کرد؟

با انقلاب مشروطه گفتمان سیاسی درباره حکومت به طور جدی وارد مرحله جدیدی شد. مبنای مشروعیت حکومت دیگر وابسته به موروثی بودن یا حق حاکمیت الهی بدون دخالت اراده عمومی نبود، بلکه ریشه در نوعی قرارداد اجتماعی داشت. در واقع با ظهور مشروطیت نخستین تلاش جدی ایران و ایرانیان برای تغییر مناسبات قدرت و مشارکت سیاسی و طرح و پیگیری‌های مفاهیم و نهادهای جدیدی چون دموکراسی، پارلمان، قانون، آزادی، عدالت، برابری‌های اجتماعی، مفهوم جدید ملت، جامعه مدنی و حقوق شهروندی که از نظر شکل و محتوا در ایران سابقه نداشت، آغاز شد. ایران با انقلاب مشروطه به دنیای جدیدی گام گذاشت و در میراث مدرنیته سهیم شد و با نهضت مشروطه هم فرآیند چرخه قدرت سیاسی و هم شکل و بنیاد دولت و حکومت دستخوش تحولی نسبی اما مهمي شد.
 
 لطفا در پایان بفرمایید چه پژوهش جدیدی در دست نگارش دارید؟
         

هم اكنون در حال تحقيق و تدوين كتابی با عنوان «رضاشاه از پندار تا واقعيت» هستم. در اين كتاب كوشش شده تا به استناد مدارك و مستندات تاريخی موجود و بازخوانی انتقادی تحليل‌ها و روايت‌های تاريخی درباره افكار و عملكرد رضاشاه، زوايای جديدی از تاريخ‌نگری و تاريخ‌نگاری در اين باره ارائه شود. بی‌گمان اين اثر برآن است و می‌تواند اتفاق جديد و جدی در اين حوزه باشد. اين تحقيق و كتاب می‌كوشد به ضرورت اجتناب از سياست‌زدگی و ايدئولوژی‌زدگی‌های خردستيز و معرفت آزار پای‌بند بوده تا بتوان به واقعيت‌های تاريخی، آن‌گونه كه بوده و هست و نه آن‌گونه كه می‌خواهيم باشد نزديكتر شد.