به گزارش فرهنگ امروز به نقل از هنرآنلاین؛ "دوران عاشقی" را علیرضا رئیسیان پس از سالها دوری از عرصه سینما ساخته است. این فیلم نیز دنبالهای است بر فیلمهای دیگر این کارگردان همانند "۴۰ سالگی"، "پرونده هاوانا"، "ایستگاه متروک" و...
در تمام این فیلمها نقطه مشترک، نگاه به زندگی خانوادگی و مشکلات و معضلاتی است که زوجها با هم دارند. دغدغه علیرضا رئیسیان به عنوان یک فیلمساز قابل ستودن است اما باید به این نکته اشاره کرد که این تنها یک روایت و یک برش از دغدغههای روزمره این کارگردان است.
"دوران عاشقی" نیز مانند "۴۰ سالگی" فیلم قبلی رئیسیان، برشی از یک زندگی است. "دوران عاشقی" یک قصه ملودرام اجتماعی است که در بستر اجتماعی امروز شکل گرفته است. زندگی یک زوج به ظاهر موفق که با داشتن فرزندی ۱۰-۱۱ ساله، نشان از پشت سر گذاشتن یک دهه از زندگی مشترکشان دارد. زن (با بازی لیلا حاتمی) وکیل موفقی است و مرد خانواده(شهاب حسینی) نیز با توجه به رشتهای که درآن تحصیل کرده است، توانسته از جایگاه اجتماعی خوبی برخوردار باشد، اما نکته کلیدی که باعث میشود ما به عنوان مخاطب وارد زندگی این زوج شویم، ورود زنی به نام میتراست (میترا وحید) که پس از سالها زندگی در خارج از کشور به ایران برگشته و دست برقضا خواهرزاده مدیر شرکتی(فرهاد اصلانی) است که حمید مرد خانواده در آن مشغول به کار است. میترا و حمید با هم شروع به کار و مراودات بیشتر می کنند و درنهایت نیز حمید به همسر خود خیانت کرده و گره اصلی در روایت فیلم شکل میگیرد.
حال زندی (مدیرشرکت ) برای ضربه زدن به کارمند زیر دستش، خواهرزاده خود را که باردار نیز هست، به عنوان موکل به وکیلی خبره که خود زن است و به عنوان مدافع زنان خوشنام است، معرفی میکند و این وکیل زن با دیدن پرونده موکلش، زندگیاش دگرگون میشود و بین این تضاد میماند که باید از شوهر خود که به او خیانت کرده است، دفاع کند یا در مقابل او بایستد. درواقع عنصر تعلیق است که به موقع، موجب میشود مخاطب کار را تا انتها دنبال کند.
"دوران عاشقی" برخلاف آن که صحبت از عشق میکند، روایتی خیانتآمیز از یک عشق است. چرا که نمیتوان رد عشق را نه در زندگی اول شخصیت مرد داستان جستجو کرد و نه حتی می توان در زندگی دوم او جستجو کرد. در هیچ کدام از روایتها عشقی و جود ندارد، چرا که اگر او عاشق همسرش بود دست به خطا نمیزد و اگر این عشق را در زندگی دوم او جستجو کنیم، او حاضر به گذشتن از این زندگی نباید باشد. "دوران عاشقی" روایتی است از یک زندگی پوچ که تنها شخصیتهای آن در کنار هم هستند، برای این که زنده بمانند و زندگی کنند، اما دراین میان خالی از هرگونه عشق و دلبستگی پیش میروند. مخاطب در این فیلم تنها یک رد نخ نما شده از عشق را میبیند نه چیزی بیشتر، چرا که حتی در روابط و نوع برخورد شخصیتها نیز این عشق را نمیتوان جستجو کرد.
لیلا حاتمی بار دیگر تجربه بازی در فیلمی از رئیسیان را تجربه میکند، اما با همان سبک و سیاق بازیهای قدیم خود، بدون هیچ اتفاق نو و جدیدی در نوع و سبک بازی؛ شهاب حسینی نیز در این فیلم نتوانسته است انتظاراتی را که از او میرفت برآورده کند و بازی درخشانی از حسینی در این فیلم شاهد نیستیم. دیگر از تکسکانسهای ناب بازی حسینی در این فیلم خبری نیست، مخاطب سینمای امروز و طرفدار بازی حسینی منتظر یک بازی درخشان از اوست، اما این روزها حسینی آنطور که باید کارنامه خود را تقویت نمیکند و انتخابهایی که دارد، خیلی نشان از سرحالی و قبراقی این بازیگر سوپراستار سینما ندارد. بازی بازیگران جوان نیز به همین گونه است. شاید بتوان گفت در این فیلم فرهاد اصلانی است که همچنان با همان جدیت همیشگی، سعی دارد نقشی را که برعهدهاش نهاده شده است به خوبی از پس آن برآید و همین شخصیت زندی را برای مخاطب باورپذیر کرده است.
در مجموع میتوان گفت" دوران عاشقی" را نمیتوان نقطه درخشان کارنامه علیرضا رئیسیان دانست، چرا که قصهای نخنما شده را بار دیگر روایت میکند. قصه خیانت، روزی به عنوان خط قرمز سینما مطرح بود، اما حال به یکی از موضوعات روز سینمای ایران بدل شده است و بسیاری از کارگردانان به سراغ استفاده از این داستان رفتهاند. از سوی دیگر ارتباطی که باید بین شخصیتهای داستان شکل بگیرد آنطور که باید شکل نگرفته است به طور مثال میتوان به ارتباط بین حمید و پسرش پارسا، یا حمید و همسرش اشاره کرد. دیالوگهای خورده شده و بدون مقدمه باعث شده تا بازی بازیگران کاملا مصنوعی و به دور از واقعیت باشد.
درنهایت اینکه "دوران عاشقی" با وجود بهره گرفتن از چهرههای نامی و نام آشنا، اما نمیتواند آنطور که باید مخاطب را راضی از سالن سینما خارج کند و او را به تفکر وادارد.
زینب افتخاری