به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ محمدعلی جمالزاده سال۱۲۷۰ خورشیدی در اصفهان به دنیا آمد. پدرش سیدجمال از واعظان مشهور زمانه ی خود بود که در کتاب های تاریخی به نقش مهم وی در جنبش مشروطه خواهی ایرانیان اشاره شده است.
دوران جوانی جمالزاده در جریان پرجوش و خروش فعالیت های سیاسی پدر و یارانش گذشت. وی در نوجوانی از نزدیک بیننده ی بسیاری از وقایع بزرگ تاریخی بود؛ بر این اساس خاطره ی مبارزه های آزادیخواهان را نگاشت.
جمالزاده با اولین اثرش بر نویسندگان پس از خود همچون «صادق هدایت»، «جلال آل احمد» و «بزرگ علوی» تاثیر گذاشت. سال ۱۳۰۱ یعنی سال چاپ «یکی بود یکی نبود» درادبیات معاصر ایران، سال مهمی است؛ چرا که در این سال آثار مهم و جدیدی در ادبیات فارسی به چاپ رسید؛ کارهایی چون «افسانه نیما» در حوزه شعر، «تهران مخوف» نوشته «مشفق کاظمی» به عنوان اولین رمان جدی زبان فارسی و همچنین نمایشنامه ی «جعفرخان از فرنگ برگشته» که به قلم «حسن مقدم» نگاشته شده است.
جمالزاده پس از همکاری با مجله ی کاوه در برلین به عنوان کارمند محلی در سفارت ایران مشغول به کار شد. سپس در سال ۱۳۱۰ خورشیدی در دفتر بین الملل کار در ژنو استخدام شد و مدتی بعد در سفارت ایران در سوییس به عنوان وابسته ی فرهنگی ایران مشغول شد.
جمالزاده در سال ۱۳۵۵ به طور رسمی بازنشسته شد. وی در طول عمرش دوبار ازدواج کرد ولی هیچگاه صاحب فرزند نشد. هر دو همسرش اهل سوییس بودند. پدر داستان نویسی نوین ایران پس از سالها زندگی پر فراز و نشیب در ۱۷ آبان ۱۳۷۶ زندگی را بدرود گفت.
***گونه شناسی آثار
جمالزاده در زمینه های داستان ، تاریخ و ادبیات، سیاسی، اجتماعی آثاری را در قالب تالیف و ترجمه ارایه کرده است. از آثار تالیفی وی می توان به «گنج شایان»، «تاریخ روابط روس با ایران»، «پندنامه سعدی» یا «گلستان نیکبختی»، «قصه قصه ها»، «گلبانگ نای»، «فرهنگ لغات عوامانه»، «طریقه نویسندگی و داستان سرایی»، «سرگذشت حاجی بابای اصفهانی»، «اندک آشنایی با حافظ»، «یکی بود، یکی نبود»، «سر و ته یه کرباس»، «دارالمجانین»، «فارسی شکر است»، «آزادی وحیثیت انسانی»، «خلقیات ما ایرانیان» و ... اشاره کرد. در زمینه ی ترجمه هم باید از آثاری همچون «قهوه خانه سورات یا جنگ هفتاد و دو ملت»، «ویلهلم تل»، «داستان بشر»، «دون کارلوس»، «دشمن ملت»، «قنبرعلی جوانمرد شیراز» یاد کرد.
*** روح ایرانی همراه با تکنیکی مدرن
جمالزاده نخستین نویسنده یی است که توانست تکنیک داستان نویسی اروپایی را آگاهانه به کار گیرد و در عین حال یکسره به تکنیک داستان پردازی غربی تسلیم نشود.
وی توانست با دمیدن روحی ایرانی به روشی که از غرب گرفته بود آن را صیقل داده و در قالبی هماهنگ با ذوق، حوصله و نیاز فرهنگی زمان به هموطنانش هدیه کند.
به باور منتقدان ادبی، جمالزاده همراه با «صادق هدایت» و «بزرگ علوی» سه بنیانگذار اصلی ادبیات داستانی معاصر فارسی هستند.
همچنین باید یادآور شد که نخسـتین بـار واژه های عامیانـه از سـوی جمالـزاده در داسـتان های ایرانی وارد شـد. «علی دهباشـی» سردبیر نشریه ی « بخارا»، اعتقاد دارد: «جمالزاده نویسـنده ای اسـت کـه در سـالهایی کـه دور از ایـران بـود بـا مکاتبـه روزانـه بـا همـه نویسـندگان معاصـر و هـر فـردی کـه بـه وی نامـه می نوشـت، ارتبـاط تنگاتنگـی بـا ایرانیـان داشـت. نـگاه منتقدانـه جمالـزاده را می تـوان بـه زندگـی وی در غـرب مربـوط دانسـت. او علـت عقب ماندگـی آن روزهـای ایـران را در آثـارش منعکـس می کـرد. کتاب هـای جمالـزاده بـه تمامـی زبان هـا ترجمـه شـده انـد و بـدون شـک جمالـزاده بومی تریـن و مدرن تریـن نویسـنده ایـران بـوده اسـت.»(۱)
***موسس داستان نویسی مدرن ایران
جمالزاده در ادبیات داستانی ایران زمین همان نقش شایسته ای را در نثر دارد که «نیما یوشیج» در شعر پارسی داشت، البته با این تفاوت که نیما وزن و قافیه را شکست این بدعت او بر زمینه ای استوار و قدیمی بود، اما کاری که جمالزاده کرد نوآوری سبکی بود که تا آن زمان سابقه نداشت.(۲)
وی در پایان سال ۱۹۲۱ میلادی «یکی بود یکی نبود» را در برلین انتشار داد؛ «مجله کاوه» هم در آخرین شماره ی خود، طی ویژه نامه یی یکی بود یکی نبود را به عنوان نخستین مجموعه ی داستانی فارسی به سبک جدید، به مردم ایران معرفی کرد و از آن پس تعطیل شد.
داستان کوتاه «فارسی شکر است» که در کتاب یکی بود یکی نبود چاپ شده است، عنوان نخستین داستان کوتاه فارسی به شیوه ی غربی است. این داستان پس از هزار سال از نثرنویسی فارسی نقطه ی عطفی برای تحقق این مهم است. همچنین از طرفی مقدمه ی جمالزاده بر کتاب یکی بود یکی نبود سند ادبی مهم و در واقع بیانیه ی نثر معاصر فارسی است. جمالزاده در این مقدمه با زبان تاکیدی بیان می کند که کاربرد ادبیات مدرن نخست بازتاب فرهنگ عامه و سپس انعکاس مسائل و واقعیت های اجتماعی است.(۳)
***سبک شناسی داستان های جمالزاده
استفاده از تجربه ی معمول در سبک شناسی، اثر را از سه دیدگاه فکری و ادبی و زبانی مورد بررسی قرار می دهد.(۴)
مختصات فکری و اندیشه گی داستان های کوتاه اغلب در حیطه ی درونمایه و مضمون تحلیل می شوند و شگردهای روایت داستان نیز که در حوزه ی زاویه دید، توصیف و لحن قرار می گیرند، سبک شناسی داستان را بیشتر متوجه ویژگی های زبانی و بیانی اثر می کند.
این مساله در مورد داستان های کوتاه جمالزاده که مشخصه های زبانی و ارزش های بیانی، به خصوص آنجا که صحبت از تاثیرپذیری متون کلاسیک فارسی می شود، دارای اهمیت است.
واقع گرایی(رئالیسم) ادبی یکی از مکتب های ادبی است که به نظر می رسد، جمالزاده متاثر از این مکتب ادبی است.
این مکتب دارای شاخصه ها و ویژگی هایی همچون کشف و بیان واقعیت ها، توجه به سرزمین خود و دیگر سرزمین ها، باور به تاریخ، به عنوان زمینه ای برای آگاهی بیشتر، تشریح جزئیات، همراهی کردن با قهرمانان داستان تا دم مرگ، دوری از الهام به عنوان عامل تخیل، توجه به عینیت، مثل یک تماشاگر، معمولی بودن قهرمان داستان، تنوع موضوعات، عدم وحدت مصنوعی، توصیف صحنه های داستان، تنها برای آگاهی بیشتر است.(۵)
به نظر می رسد بیشتر این شاخصه ها را می شود در داستان های جمالزاده مشاهده کرد. در واقع باید گفت جمالزاده داستان نویسی واقع گرا است؛ به این معنی که در داستان های واقعیتگرا، شخصیت ها افرادی واقعی و از میان جامعه به نظر می رسند. آنها افرادی عادی هستند، که نویسنده آنها را قهرمان داستان می کند؛ اعمال و رفتارشان به مثابه ی یک فرد عادی در جامعه است. پس از این رو نویسنده در راه رسیدن به هدف خود آنان را مد نظر قرار می دهد و مسیر زندگی شان را دنبال می کند. جذابیت های آنان به خاطر قدرت نویسنده در وصف آن ها و نه انجام کارهای تخیلی و خیره کننده است.
***دموکراسی ادبی
جمالزاده بحث دموکراسی ادبی را با توجه به اندیشه های خود پیش می کشد. وی حد اعلای برخورد هنرمند با زبان عمومی یا همان زبان مردم کوچه و بازار را ترسیم می کند که هدفش گنجاندن انبوهی اصطلاح و تعبیر عامیانه در داستان با این مضمون است که زبان «اصلاح» و «تکمیل» شود و ادبیات در دسترس همگان قرار گیرد.
جمالزاده در دیباچه ی مجموعه ی یکی بود یکی نبود که بسیاری از منتقدان ، آن را بیانیه(مانیفست) ادبیات جدید فارسی دانسته اند، با نقد ذهنیت سنت گرای نویسندگان و ادبای زمان خود در ایران ، که به عقیده ی او همان جوهر استبداد سیاسی ایرانی است به دفاع از آنچه «دموکراسی ادبی » می نامد، می پردازد.
جمالزاده در طول بیش از هفتاد و پنج سال نویسندگی که متضمن کارنامه ی ادبی پر و پیمانی نیز هست، بر این عقیده بود که «معرفت به رسالت آبستن است»؛ بدین معنا که وقتی انسان به معرفتی دست یافت، رسالتی به عهده ی او گذاشته خواهد شد و حاصل معرفت خود را، هر چه هست، بایستی به دیگران نیز برساند.(۶)
یکی از نقدهای مهم بر اندیشه ی جمالزاده، بی روح شدن آثار وی در سال های پس از یکی بود یکی نبود است. این امر به این شکل است که هر چه به آثار نوشته شده طی سال های پس از این اثر می رسیم از شادابی زبان، تنوع، نوگرایی و برجستگی آثار کاسته شده است. به بیان دیگر از دوام و قوام ادبی خبری نیست؛ به گونه یی که جایگاه فرد را به عنوان یک اثر منحصر، بی رقیب و دارای اندیشه های دینامیک و جدید از دست داده است. روی هم رفته برای این فرودِ زبانی دو علت «غربت زدگی» و «محافظه کاری» عنوان می شود.(۷)
پی نوشت ها:
۱- عدیمی الهام، جمالزاده منتقد سختگیر زمانه خود، نشریه کتاب هفته، ۱۷آبان۱۳۹۳، شماره۴۵۵، ص۵
۲- بخشایشی فرهاد، پرونده محمدعلی جمالزاده قابل دسترس در تارنمای انشان شناسی و فرهنگ به نشانی http://anthropology.ir/node/۲۰۲۴۵
۳- محمدعلی جمال زاده، مرد «یکی بود، یکی نبود» داستان کوتاه ایرانی، تارنمای خبرگزاری ایرنا قابل دسترس در http://www۳.irna.ir/fa/News/۸۱۳۹۰۷۰۲
۴- شمیسا، سیروس، سبک شناسی شعر، نشر فردوس ۱۳۸۱، ص۲۳
۵-رئالیسم در آثار جمالزاده، تارنمای سوره مهر، قابل دسترس به نشانی http://old.sooremehr.ir/magentry-printableversion.asp?id=۳۲۷
۶-بصیری بهروز، «جمال زاده» پلی به سوی گذشته، تارنمای تحلیلی-تبیینی برهان قابل دسترس در http://www.borhan.ir/NSite/FullStory/News/?Id=۳۴۶۸
۷- منبع پیشین