به گزارش فرهنگ امروز به نقل از هنرآنلاین؛ مردم، در تمام ادوار تاریخ به طنز و فکاهی علاقه نشان داده و میدهند. آثار به جا مانده از آن دوران که بسیاری از آنها مکتوب نبوده و سینه به سینه نقل شده و میشود موید این مهم است. به جرات میتوان گفت هیچ پدیدهای چون طنز و فکاهی روی مردم تاثیرگذار نبوده و نخواهد بود. در روزگارانی که اکثر مردم بیسواد بوده و کم اطلاع، طنزپردازان و فکاهینویسان با حربه طنز، هم آنان را در جریان اخبار میگذاشتند، هم به نوعی آموزش میدادند. کمتر شاعری را میتوان یافت که جرقههایی از طنز در آثارش دیده نشود، منتهی بحث شاعران در این مقال نمیگنجد، برای همین از آنان سخنی نخواهد رفت.
در برخی از داستانها و لطیفههای فکاهی همواره شخصیتهایی محوری وجود داشتهاند که قصه حول محور آنان میچرخد که دو نمونه مهم این شخصیتها، بهلول و ملانصرالدین هستند.
از عبید زاکانی و دیگران نیز لطیفههای تاثیرگذاری به یادگار باقی مانده که قابل تامل هستند. اکثر این لطایف تم اجتماعی دارند. به جرات میتوان گفت، یکی از شخصیتهای مهم طنز و فکاهی ملانصرالدین است که لطیفههای متعلق یا منتسب به او، از بهترینها هستند.
قصد بر این نیست بیوگرافی ملانصرالدین را ورق بزنیم، تنها قرار است به تاثیرگذاری این شخصیت و لطیفههاش اشارهای گذرا داشته باشیم.
ملانصرالدین، چه افسانه باشد و چه واقعیت، تاثیرش بر عرصه طنز و فکاهی غیرقابل انکار است. وی در بین ملل بسیاری جایگاه مهمی دارد و شهره خاص و عام است. ملانصرالدین، نه تنها در ایران، ترکیه و افغانستان مورد توجه مردم است، بلکه از یونان تا بلغارستان نیز دامنه شهرتش گسترده است.
این مهم نیست ملانصرالدین متعلق به کدام سرزمین است، مهم این است که این شخصیت طناز توانسته دل مردم را به دست آورده و در طی قرون لب آنان را همواره به خنده باز کند. لطیفههای وی آنچنان به روز است که در روزگار معاصر که مردم در محاصره انواع وسایل ارتباط جمعی هستند، باز نقل محافل است و در همه رسانهها منتشر میشود.
بسیاری ملانصرالدین را افسانه و برخی نیز شخصیت وی را حقیقی میپندارند. آنگونه که اخیراً نقل شده قبر او نیز در کشور ترکیه وجود دارد. ملانصرالدین را با نامهای گوناگون در ملل مختلف میشناسند. این نشان قدرت این شخصیت است که توانسته روی ملل مختلف با فرهنگهای گوناگون تاثیر بگذارد. اکثر لطیفههای ملانصرالدین شیرین، حکیمانه و تاثیرگذار است. برخی از آنها نیز به صورت ضربالمثل دهان به دهان چرخیده و میچرخد. آنگونه که در تاریخ آمده، ملانصرالدین دارای زیبایی ظاهری نبوده، اما باطنی لطیف داشته و خلق و خویی دوستداشتنی. برای همین مورد احترام خاص و عام بوده است.
یار همیشگی ملانصرالدین در اکثر لطیفهها، الاغ وی است که در بسیاری از قصهها تاثیرگذار بوده و گاهی محور آنهاست. ترکیب این دو، ترکیبی عجیب و صد البته جذاب است که لحظههای مفرحی را میآفرینند.
ملانصرالدین علاوه بر وجوه کمدی، از حکمت خاصی نیز برخوردار بوده است. در برخی از لطیفههای وی این حکمت دیده میشود. به عنوان مثال در لطیفهای، شخصی از ملانصرالدین میپرسد مرکز جهان کجاست؟ وی میخ الاغ خود را بر زمین میکوبد و میگوید: همین جا! وقتی شخصی سائل از او دلیل میخواهد، ملانصرالدین میگوید بیا اندازه بگیر!
این لطیفه نشان از حکمت و بداههگویی وی دارد.
در لطیفهای دیگر، شخصی از ملانصرالدین میپرسد، جمعیت جهان چند نفر است؟ وی در جواب میگوید: اندازه موهای الاغ من! وقتی سوالکننده مجاب نمیشود، به او میگوید: بیا بشمار!
از این دست گفتههای حکیمانه کم نیست در قصههای ملانصرالدین. یکی از دلایل علاقه مردم به وی، علاوه بر طنازی، دانش و حکمت او نیز هست. ملانصرالدین بسیار مردمدار بوده، گاه و بیگاه از حق آنان در برابر زورمداران دفاع میکرده است.
براستی چه قدرتی در وجود این شخصیت طناز بوده و هست که اینقدر روی مردم تاثیرگذار بوده و او را بر قله طنز و فکاهی نشانده است؟ بسیاری از قصههای او در قالبهای مختلف به فیلم و نمایشنامه تبدیل شدهاند، اما هرگز کافی نیست. باید لطیفههای ملانصرالدین موشکافی شود و با واکاوی دوباره عناصر طنز و فکاهی آن را بیرون کشید و به نمایشنامه و فیلمنامه تبدیل کرد.
به روز بودن لطیفههای ملانصرالدین این امکان را به هنرمندان عرصه فیلم و نمایش میدهد تا آثار در خور توجهی براساس آنها ساخته شود. بیش از ۱۰۰ سال است که سینما به ایران راه پیدا کرده، اما هنوز یک اثر قابل توجه در عرصه طنز و کمدی روی پرده نرفته که در یاد مردم ماندگار باشد. با توجه به اختراع انواع وسایل فیلمسازی، معلوم نیست چرا در سینمای ایران هیچ اتفاق خاصی در حوزه طنز نمیافتد! صداوسیما و تئاتر هم با این نقیصه دست به گریبان هستند. علاوه بر لطیفههای ملانصرالدین و عبید زاکانی، لطیفههای بیشمار دیگری از بزرگان قدیم به یادگار مانده که هیچکس سراغی از آنها نمیگیرد.
ادبیات ایران، سرشار از موضوعهایی است که میتواند به نمایش و فیلم تبدیل شوند، اما هنوز از این ظرفیت بزرگ و گنجینه عظیم آنگونه که باید و شایسته است بهرهای برده نشده است. در خارج از ایران، کشورهای صاحب سینما از آثار باقی مانده از قدمای خود بهره بسیار گرفته و جاده ترقی را خیلی سریع طی کردهاند. آنها میدانستند و میدانند که باید از گنجینههای خود به نحو احسن استفاده کنند تا در حرفه خود موفق شوند. امیدواریم، در کشور ما هم این اتفاقات خوب بیفتد و قدر گنجهای ادبی خود را که از گذشتگان به یادگار مانده بیش از پیش بدانیم.
سیدرضا اورنگ