به گزارش فرهنگ امروز به نقل از روزنامه ایران؛ چهلونهمین نشست پژوهشی هنر در نکوداشت زندهیاد حسین مجابی، از سوی سازمان زیباسازی شهر تهران و نشریه تندیس با همکاری خانه هنرمندان ایران، عصر شنبه 24 مرداد، در تالار استاد «جلیل شهناز» خانه هنرمندان ایران برگزار شد. در این مراسم که با حضور جمع کثیری از هنرمندان و علاقهمندان به هنر برگزار شد، چهرههایی چون محمود دولتآبادی، علیاصغر قرهباغی، سیدعلی صالحی، کامبیز درمبخش، حسین مجابی، بهزاد شیشهگران، صدیق تعریف، قطبالدین صادقی، اسدالله امرایی، اسماعیل جمشیدی، محمدحسن حلیبی، داوود شهیدی، کامران عدل، عباس مشهدیزاده و... حضور داشتند.
در این مراسم جواد مجابی (برادر زندهیاد حسین مجابی) و محمد صنعتی به سخنرانی پرداختند. در ابتدای این نشست، «محمدحسن حامدی»، سردبیر نشریه تندیس گفت: حسین مجابی هنرمندی است که در این چهل و نه نشست از میانگین سنی تمام کسانی که بزرگداشتی برای آنها برگزار شد، از همه جوانتر بود اما او چنان جوهرهای از خودش بروز داد که در طی تنها 4 سال نقاشی، تاریخ هنر ناگزیر باید بر سر نام او تأمل کند. حسین مجابی کم زندگی کرد اما زندگی با کیفیتی داشت و به این دلیل است که امروز بعد از گذشت پنجاه و دو سال که از فوت این هنرمند میگذرد، ما اینجا گرد هم آمدهایم تا یک بار دیگر هنر او و ذوقی که از خود نشان داد و برای جامعه به ارمغان گذاشت را ببینیم و مجدداً یادی از او کنیم.
در ادامه این نشست، «جواد مجابی»، شاعر، نویسنده، نقاش، طنزپرداز و روزنامهنگار به سخنرانی پرداخت و با تشریح وضع جامعه در زمان حیات هنری حسین مجابی، اظهار داشت: برای اینکه بدانیم در آغاز دهه چهل چه شرایطی حاکم بوده و نقاش در چه بستری به کار میپرداخته باید بگویم که این زمان از نظر سیاسی دهه سکوت است، مملکت در فقر بوده و اعتصابها و سرکوبهای زیادی به وقوع پیوسته و فضا اصلاً برای رشد و شکوفایی و بالندگی مناسب نبوده است، تا حدود سالهای 45 تا 55 که ناگهان کشور متحول میشود. در آن شرایط امید به آینده در مردم بسیار اندک است به عنوان مثال نگاه هدایت، چوبک و بزرگانی از این دست بر ادبیات آن دوره حاکم است و نوعی میل به مرگ و مرگاندیشی در قشر تحصیلکرده وجود داشته است. در عالم هنر در زمینه نقاشی و مجسمهسازی فقط یک اتفاق مهم روی میدهد یعنی نقاشان که هنر را به عنوان یک امر شخصی تلقی میکردند و خود را یک گروه منزوی و مطرود میدانستند در سال 1337 با بیینال اول تهران یک تشکیلات منسجم پیدا کرده و حضور جمعی در جامعه پیدا کردند و به خودشان امیدوار شدند و جامعه متوجه ارزش حضور آنها شد. مجابی با اشاره به نقاشیهای هنرمند درگذشته، افزود: حسین در واقع یک نقاش فطری است به این معنا که بیش از آنکه با لغت سر و کار داشته باشد با تجسم سر و کار داشت. آنچه اهمیت دارد و من فکر میکنم که دستاورد شخصی حسین مجابی است و در چند نقاش مهم آن عصر هم به صورت خیلی کمرنگتر دیده میشود، دو موضوع است؛ یکی تنانگی به معنای جسمانیت و دیگری برهنگی. همیشه توجه ما در ادبیات و هنر به طرف ستایش روح و خوارداشت جسم بوده و در واقع جسمانیت و فردیت و هویت مشخص وجود نداشته که شاید ناشی از یک سیستم فرهنگی بوده است. در نقاشیهای حسین توجه به جسم و آسیبهای فردی است که به جسم وارد میشود، در همین زمان بهمن محصص نیز به این موضوع میپردازد. ممکن است حسین فرصت پیدا نکرده باشد که این مسأله انهدام جسم و انحلال جسم را آنطور که میخواسته در آثارش متجسم کند ولی متوجه اینکه جسم در جامعه تحقیر میشده بوده و به آن پرداخته است؛ جسمی که در معرض عشق و در معرض مرگ است.
در بخش دیگری از این نشست، «محمد صنعتی»، روانپزشک، نویسنده، منتقد ادبی و دانشیار دانشگاه علوم پزشکی تهران به سخنرانی پرداخت و با اشاره به آثار حسین مجابی، اضافه کرد: با مطالعه نقاشیهای حسین مجابی و با نگاهی به بیمارانم میفهمم که شاید بیزمانی است که به او تاب تحمل تجربه ویرانی را میدهد، تجربه ویرانکننده هراس از مرگ. با همه شکنندگی و تکهتکه شدگی، من او در بیمرزی میتواند از فروافتادن در ورطه نابودی و از هم فروپاشی نجات یابد. تجربه زمان برای افسردگان کند و گاهی ایستا است، برای آنها که اضطراب دارند تند میگذرد، وسواسیها از رسیدن به هر پایانی و مهمتر از همه به پایان زمان اعتراض میکنند و یا با تکرارها گذر خطی زمان را به چرخهای حلقوی بدل میکنند ولی در «پسیکوز» مرزها در هم شکسته میشوند و انگار انسان در بیزمانی غرق میشود. در تابلوی «رقص استخوان» حسین مجابی با اضطراب نابودی چشم در چشم زمان دوخته است.