به گزارش فرهنگ امروز به نقل از هنرآنلاین؛ علی اصغر حداد، مترجم معاصر در پاسخ به این سوال که چقدر ادبیات میتواند در پیشبرد اهداف والای یک جامعه تاثیرگذار باشد، گفت: این بحث که هنر تا چه حد موظف است جامعه را یک قدم به جلو ببرد یا نه، بحثی طولانی و قدیمی است که در هر دو سو با اغراق مواجه شده است. هم در این سو که ادبیات در زمینه تعاملات اجتماعی هیچ نقشی ندارد و هم در این بخش که ادبیات صد در صد نقش دارد.
او ادامه داد: مسلما هر نوع از ادبیات در تعاملات اجتماعی تاثیرگذار است اما فرآیندی طولانی مدت میتواند این تاثیر را به ما نشان دهد. به گونهای نیست که بشود بگوییم فلان اثر جامعه را تا فلان حد به جلو پیش برده یا باعث عقب گرد شده است. با این وجود وظیفه اولیه ادبیات پیشبردن جامعه نیست.
حداد درباب وظیفه اصلی ادبیات گفت: وظیفه اصلی ادبیات (البته به نظر من) طرح سوال است. جامعه ما این سوال را میبیند. حالا یا میتواند به این سوالات جواب دهد یا نمیتواند. اما اگر معتقد باشیم وظیفه ادبیات آن است که جامعه را پیش ببرد با ادبیات شعار مواجه خواهیم شد. یعنی من نویسنده از پیش ایدهای دارم و بنابراین اثرم را طوری مینویسم که آن ایده را در کتابم بگنجانم. این ادبیات دیگر هیچ عمقی ندارد. ادبیات عمیق دنبال نصیحت کردن مردم نیست.
حداد در ادامه گفت: به هر حال این طرح سوالات اتفاق خوبی است اما نه در جامعهای که تمام ساز و کارهای توسعهای آن شبیه چیزی هستند که واقعا باید وجود داشته باشند چرا که پس از مدتی پاسخ ندادن به این سوالات رسوخ ذهنی در عقل اجتماعی به وجود میآید. البته منظور این نیست که ادبیات باید پاسخگو باشد بلکه مسئله این است که ادبیات میتواند به صورت جدی بر پیکره جامعه تاثیر بگذارد. مثلا کسی مثل کافکا که به هر دلیلی در جامعه ایرانی جزو نویسندگان پر خواننده است و این موضوع به نظر عدهای حتی پس از مرگ نویسنده برایش مسئولیت ادبی به همراه دارد.
مترجم آثار کافکا در ایران توضیح داد: اینکه سوالات به رسوب ذهنی منجر نشود وظیفه منتقدان و کسانی که حول و حوش ادبیات مینویسند خواهد بود. آنها باید نقش خود را به خوبی ایفا کنند. واقعیت امر برای پر خواننده بودن کافکا برای من هم حل ناشده است. اینکه خواننده از کتاب لذت ببرد یا انگیزهای برای حل سوالات ایجاد شده پیدا کند به نویسنده مربوط نیست. این رفتاری است که جامعه از خود نشان میدهد.
حداد درباره آثار فرانتس کافکا گفت: یکی از مواردی که برای خواننده ایرانی کافکاخوان مطرح است هزار توی دستگاه اداری است که به خوبی در آثار کافکا منعکس میشود. البته نباید این موضوع را از یاد ببریم که افزایش اقدامات بوروکراتیک خاص جامعهای چون ایران نیست. این موضوع در همه جای دنیا وجود دارد. خواننده ایرانی وقتی این پرداخت کافکا را میخواند و با آن همذات پنداری میکند علاقهاش به خواندن آثار کافکا افزایش مییابد.
او در پایان گفت: غیرقابل تفسیر بودن مجموعه آثار کافکا آن است که او از نوشتن کارهایش یک حرف واحد و قطعی ندارد. ببینید از زمان کافکا تا امروز چند کتاب در مورد کافکا نوشته و ترجمه شده است. حتی در کشور خودمان هم تقریبا ماهی نیست که کتابی راجع به کافکا ترجمه نشود.