به گزارش فرهنگ امروز به نقل از هنرآنلاین؛ عدهای بر این گمانند که با وجود شبکههای اجتماعی بسیاری از امور اطلاعرسانی، خصوصا در سطح عمومی تسهیل بخشیده شده است. عدهای بر این باورند که شبکههای اجتماعی با همه مزیتهایی که داشته به پیکره زبان فارسی ضربه زده است، چرا که سبک و سیاق ادبیات مکتوب رفته رفته شکل و قالب سستی به خود میگیرد.
در نهایت امر بعد از گذشت زمانی اندک عدهای منتقدِ وضعیتی شدهاند که به تازگی در این فضاهای مجازی به وجود آمده است؛ و آن هم بازار داغ جملات قصار "من درآوردی" است که به بزرگان ادب معاصر نسبت میدهند.
بازار داغ ادبیات جعلی
بازار، بازار داغی است... کافیست سری بزنید به شبکههای پر جمعیت اجتماعی... بارانسخنان نوی شاعران معاصر بدجوری پر رونق است... گویی آنها از آن دنیا هم بیخیال جملات قصار نمیشوند!
یک روز حرفی جدید از فروغ فرخزاد میخوانیم، یک روز شعری تازه از احمد شاملو و یک روز جملهای عجیب از صادق هدایت. خالقان این جملات نو پدید به شاعران کلاسیک هم رحم نکردهاند. در این میان جلالالدین محمد بلخی معروف به مولانا بیش از همه مورد مهر (بخوانید ستم) این افراد قرار گرفته است. کار به جایی رسیده که بعضا شعرهایی غیرکلاسیک از این شاعر کشف میشود و در تلگرامها و وایبرها این و آن میچرخد. البته گستردگی این موضوع تا شاعران، نویسندگان و هنرمندان غربی نیز دامنه پیدا کرده است، اما بیش از همه این شاعران و نویسندگان معاصر هستند که مورد عنایت این افراد قرار گرفتند.
با این همه، نبود آگاهی از جانب کاربران این شبکههای اجتماعی باعث شده بازار این جملات و شعرها رونق پیدا کند. احتمالا کاربران به خودشان میگویند " چقدر خوب که داریم از فضاهای مجازی در جهت افزایش اطلاعات و آگاهیمون استفاده میکنیم" غافل از اینکه این جهتگیری، در جهت معکوس آگاهی است.
بیچاره مولانا!
در میان اشعار جعلی و جملات تقلبی منسوب به نویسندگان و شاعران معاصر نمونه بسیار است و ذکر نمونهها از حوصله این گزارش خارج است اما برای شاهد مثال نمونهای میآوریم از یک شعر سطحِ پایین (به قول اخوان ثالث دوز بازیای با الفاظ) که به مولانای بزرگ منسوب کردهاند.
در روزهای اخیر در گروههای مختلف تلگرام، شعری به عنوان "مثنوی ۷۰ من" مولانا در حال سیر و سفر است که به هیچ وجه ربطی به مولانا ندارد، در صورتی که ارسالکنندههای این شعر معمولی با این عنوان آن را معرفی میکنند که مثنوی هفتاد من مولانا را کشف کردهاند. غافل از اینکه اصلا چنین شعری وجود ندارد. اصطلاح "مثنوی هفتاد من" ("من" در معنای واحد سنتی وزن) را با مثنوی موهومی از مولانا اشتباه گرفتهاند و بی آنکه از اشتباه فاحششان خبر داشته باشند آن را دست به دست میچرخانند. شاید هم میدانند و از سرکار گذاشتن مردم لذت میبرند.
این شعر بسیار معمولی را که کوچکترین ارتباطی به شاهکارهای مولانا ندارد را بخوانید:
مَن اگر با مَن نباشم می شَوَم تنها ترین
کیست با مَن گر شَوَم مَن باشد از مَن ماترین
مَن نمیدانم کیام مَن ، لیک یک مَن در مَن است
آن که تکلیف مَنَش با مَن مَنِ مَن، روشن است
مَن اگر از مَن بپرسم ای مَن ای همزاد مَن !
ای مَن غمگین مَن در لحظه های شاد مَن !
هرچه از مَن یا مَنِ مَن ، در مَنِ مَن دیده ای
مثل مَن وقتی که با مَن می شوی خندیده ای
هیچ کس با مَن ، چنان مَن مردم آزاری نکرد
این مَنِ مَن هم نشست و مثل مَن کاری نکرد
ای مَنِ با مَن ، که بی مَن ، مَن تر از مَن می شوی
هرچه هم مَن مَن کنی ، حاشا شوی چون مَن قوی
مَن مَنِ مَن ، مَن مَنِ بی رنگ و بی تأثیر نیست
هیچ کس با مَن مَنِ مَن ، مثل مَن درگیر نیست
کیست این مَن ؟ این مَنِ با مَن زمَن بیگانه تر
این مَنِ مَن مَن کنِ از مَن کمی دیوانه تر ؟
زیر باران مَن از مَن پر شدن دشوار نیست
ورنه مَن مَن کردن مَن ، از مَنِ مَن عار نیست
راستی ! این قدر مَن را از کجا آورده ام ،
بعد هر مَن بار دیگر مَن ، چرا آورده ام ؟
در دهان مَن نمی دانم چه شد افتاد مَن
مثنوی گفتم که آوردم در آن هفتاد "مَن"
این شعر، شعری است از ناصر فیض؛ شاعر طنزپرداز معاصر که ملتی را سرکار گذاشته!
یک فراخوان برای تحریم / جلوگیری از نشر مطالب سخیف
این موضوع باعث شد بعضی از بنیادهای ادبی نیز به فکر فراخوان بیفتند. کانون نویسندگان ایران، خانه فرهنگ، بنیاد صادق هدایت، انجمن راسخون، نشر چشمه، انجمن فرهنگی پروین و خانه ادبیات ایران این فراخوان را منتشر کردند:
فراخوان تحریم پستهای عوام پسند، منسوب به نام بزرگان ادب و هنر
از شما هموطن گرامی خواهشمندیم در این مسیر ما را یاری بفرمایید.
جمعی از اهالی فرهنگ با فراخوانی در شبکههای مجازی تلاش در فرهنگسازی برای بازنشر جملات منتسب به اهالی فرهنگ و هنر کردهاند. متن بیانیه به این شرح است:
نظر به اینکه عدهای از عوام برای گذران وقت خود در فضاهای مجازی اقدام به انتشار مطالبی به نقل قول از شاعران و نویسندگان کلاسیک و معاصر نمودهاند و به منظور جلوگیری از نشر اینگونه مطالب سخیف از هموطنان گرامی به جد خواستاریم که از انتشار هرگونه مطلبی ماخوذ به نام مشاهیر فرهنگ و هنر خودداری کرده و مقدمات فرهنگسازی و شناخت واقعی بزرگانی چون صادق هدایت، احمد شاملو، فروغ فرخزاد، محمود دولت آبادی، سیمین بهبهانی و سایر صاحب قلمان را فراهم سازند.
انتشار این پیام آغاز راهیست برای گذار از عصر عوام به دوران مدنیت.
از شما هموطن گرامی خواهشمندیم در این مسیر ما را یاری بفرمایید.
نظر یک پژوهشگر/ عدهای پشت مونیتور مینشینند و به ریش ما میخندند
امیر فریدون نصرتی؛ پژوهشگر و مشاور مدیریت افکارعمومی معتقد است: هیچ راهی نداریم جز اینکه کتاب بخوانیم! مردم ما اگر به جای کپی پیست کردن پیامهای بیهوده در مورد افزایش نرخ بنزین، کمی برای بهبود معیشت خودشان کتاب میخواندند، کلاس میرفتند، فکر میکردند و نگاهشان را به زندگی تغییر میدادند، خیلی سریعتر نتیجه میگرفتند.
نصرتی ادامه میدهد: شعر نو مینویسند و زیرش نام مولانا را میگذارند، میگویند یک انرژی مثبت از مولانا تقدیم به شما و میفرستند توی گروهها و به سرعت به انتقال بیاندیشه مردم میخندند. یا جملهای از جلال آل احمد را بر میدارند نام صادق هدایت زیرش میگذارند. یا از مجلات و صفحات زرد، جملات زرد بر میدارند نام کوروش را بر آن میگذارند و در میان مردم شیوع میدهند.
او با انتقاد از استفاده نامناسب از شبکههای اجتماعی و با اشاره به اینکه خودمان هم خودمان را فریب میدهیم، طوری که تمیز واقعیت از شایعه دشوار شده است، میگوید: فقط ژست و فیگور میگیریم که جملات آنچنانی با امضاء نام بزرگان کپی پیست کنیم . حتی به خودمان زحمت نمیدهیم یک خط از آن جمله را در گوگل جستوجو کنیم و ببینیم صاحب این جمله کیست. اجازه میدهیم عدهای پشت مونیتور بنشینند و به ریش ما بخندند.
مجتبا هوشیار محبوب