فرهنگ امروز/ آمنه ابراهیمی: درنظر گرفتن گونهای پوشش و دوختن هر قطعه از لباس، بیتردید در اندیشه آدمیان و فرهنگ آنان، در زمانی کهن ریشه دارد. از اینرو است که دوزندگی یا خیاطی بهعنوان یک شغل ویژه اهمیت مییابد؛ پیشهای که براساس علتها و عوامل گوناگون فرهنگی و گرایشهای مردم یا مراوده با ملتهای دیگر، تغییرات و دگرگونیها را در گذر زمان به خود دیده است.
خیاطان مرد در ایران از گذشتههای دور، کار دوختن لباسهای مردانه را بر عهده داشتند؛ البته زنانهدوزی میان خیاطان مرد، از دوره پهلوی اول پدید آمد. تا پیش از آن، زنان، خود، لباسهایشان خود را میدوختند. زنان در تنهایی و در سپهر زنانهشان، پارچهها و بافتههایشان را کوک میزدند و نقشهایی از طبیعت و زندگی را بر پارچهها و بافتههای خود میدوختند. این دوختودوزها در تاریخ معاصر ایران اما با آنچه ایرانیان در دنیای بیرون از مرزها دیدند، تحتتأثیر قرار گرفت و با ورود وسیلهای به نام چرخ خیاطی، آهستهآهسته دگرگونیهایی را از سر گذراند.
زمانی که لباسها و مدهای غربی به چشم ایرانیان زیبا میآید
مراودههای ایرانیان با اروپاییها در دوره صفویه، آرامآرام تغییراتی در برگزیدن مدل لباس پدید آورد. آنگونه که یک نقاشی بر دیوارهای تالار چهلستون اصفهان خودنمایی میکند، زنان ایرانی با وجود حفظ سنتهای خود در پوشش، به بهرهگیری از قطعه لباسهای فرنگی نیز گرایش داشته و تنوع را میپسندیدهاند. بر دیوار چهلستون خانمی به چشم میآید که با وجود پوشش ایرانی، کلاهی فرنگی بر سر گذاشته است. در دوره قاجاریه با آشنایی بیشتر ایرانیان با غرب و رفتوآمد سفیران بسیار و همراهی همسران این فرستادگان و ماموران سیاسی به تهران، زنان دربار با مدهایی آشنا شدند که در درازمدت بر دوختودوز لباسهایشان تاثیری شگرف گذاشت. این مسأله حتی تا بدانجا رسید که تاجالسلطنه دختر ناصرالدین شاه در شب عروسی خود با لباس ابریشمی و ساتنی سفید و توری شبیه به تور لباس عروسهای اروپایی حاضر شد. این اما پایان ماجرا نبود؛ آخر شب چادر کتانی سپید بر سرش انداختند و چاقچوری به پایش کردند؛ بدین ترتیب سنتها را پاس داشتند! به روایت تاجالسلطنه، پدرش او را از کودکی به پوشیدن لباسهایی سفید و صورتی با مدل اروپایی تشویق میکرده است. لیدی شیل همسر وزیر مختار انگلیس در ایران نیز در سفرنامه خود بدین مسأله اشاره میکند که شاهزاده خانمی ایرانی به لباس سفید اروپایی او چنان دل باخته که از چگونگی دوخت آن پرسیده و خیاطی با پارچه نزدش فرستاده است تا به پیروی از آن الگو، لباسی برایش بدوزد. مد روز لباسهای اروپایی گرچه در اواخر دوران قاجاریه به ایران وارد میشود اما نگاه دربار ناصرالدینشاه با محوریت علاقه شاه و دخترانش به فرانسه، به سبک و سیاق فرانسویها بیشتر معطوف بوده است. نگاه به فرهنگ و مدلهای لباس فرنگی تا بدانجا جذاب بود که تاجالسلطنه در سال ١٩٠٠ میلادی با لباس اروپایی چسبان و موهای رها شده، مدل نقاشی شد. مادر ناصرالدین شاه نیز در همنشینی با اروپاییانی که در دربار ایران بودند، از مدلهای جدید استقبال میکرد. خیاطان زنان دربار، از میان ارمنیها برگزیده میشدند که به مدلهای فرنگی آشنایی داشتند. شلوارها از این پس کوتاه و تنگ دوخته میشد. حتی با نظر به رقص بالماسکه در فرنگ، دامنهای کوتاه مورد توجه شاه، خانواده و درباریانش قرار گرفت. همچنین توردوزی نیز جذابیتی بسیار در میان زنان یافت. بدینسان تغییراتی در لباسهای زنان ایرانی بهویژه طبقات اعیان و اشراف شکل میگرفت. روند دگرگونیها به سمتی میرفت تا جامعه را نیز متاثر سازد؛ بیشتر از آنرو که نگاه زنان دیگر شهرها به سوی تهرانیها دوخته میشد. جنیفر اسکارس، استاد کالج هنر بریتانیا دراینباره معتقد است «عموما سبک مد دربار قاجار از سوی زنان تهران و دیگر شهرها دنبال میشد. همان ترکیب... نیمتنه، شلوار، دامن و پوشش مو وجود داشت. مهمترین تفاوت در جنس پارچهها و تزیینات بود. زنان دربار به زربفت و ابریشم گرانقیمت و طیفی گسترده از جواهرات دسترسی داشتند. جامه زنان طبقه متوسط و پایین جامعه از پارچههای کتان و در برخی زمانها با نقشهای ساده هندسی و گلدوزی دوخته میشد. در اینجا خیاطی هنر و صنعتی ضروری بود».
والنتین ژوکوفسکی نویسنده کتاب «اشعار عامیانه در ایران» به یک شعر عامیانه اشاره میکند که میتواند جذابیت و جاافتادن مدلهای فرنگی در میان مردمان آن روزگار را نشان دهد «پیرهن توری مرواری ... شلوار تنگی مرواری ... مال فرنگی مرواری ...».
ورود چرخ خیاطی به ایران
بارتلمی تیمونیه مخترع فرانسوی چرخ خیاطی در سال ١٨٣٠ میلادی گرچه با اختراع خود مغضوب دوزندگان و خیاطان سنتی شد تا آنجا که به خانهاش حمله کردند و چرخ خیاطی ساخته او را به آتش کشیدند، اختراع او اما جا افتاد و تغییری اساسی در کار دوزندگان پدید آورد. ایران عصر قاجار نیز از آن تغییر برکنار نماند. نخستین چرخ خیاطی در زمان مظفرالدین شاه به ایران وارد شد. شاه نوپسند قاجار، خیاطی قفقازی را به کار گماشت و مامور کرد لباسهایی برای درباریان بدوزد. بهرهگیری از این ابزار فرنگی تازهوارد به ایران، ابتدا در میان مردم با تردید نگریسته میشد، زیرا از فرنگستان آمده بود؛ سرزمینی که در نگاه طبقات پایین جامعه، بلاد کفر به شمار میآمد و هرچه بدانجا متعلق بود از نجاست برکنار نبود. برخی نیز بر آن بودند که چرخ خیاطی، پارچه را خورده، موجب میشود لباس کمدوام از آب درآید. مردم اما آهستهآهسته، این ابزار تازه را به کار گرفتند تا بدانجا که برخی آن را مایه فخرفروشی دانسته، خانههایشان را به حضور این اختراع و مافر فرنگ مزین کردند. این اما همه کوشش چرخ خیاطی برای رسوخ به جامعه ایران نبود؛ این چرخ جادوگر به تندی به یکی از وسیلههای ضروری در جهیزیه دختران بدل شد.
چرخ خیاطی در روزگار قاجاریه در بازار ایران نیز جایی برای خود گشود و در روند کار دوختودوز تغییراتی پدید آورد. همچنین با توجه به گرایشهایی که میان درباریان و نیز مردم به لباسها و مدلهای اروپایی ایجاد شده بود، لباسها نیز تغییراتی گسترده یافتند. سرای امیر در بازار تهران که مرکزی برای دوختودوز لباس مردم بود بدینسان با ورود و جاگیری این ابزار تازه به ایران دگرگون شد؛ ظاهر لباسها نیز آرامآرام با نگاه به فرنگ تغییر کرد.
آنگونه که جعفر شهری در کتاب «تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم» روایت میکند، خیاطی زنانه در روزگار احمد شاه قاجار، در تهران وجود نداشت. دکانها کار دوخت و تعمیر لباس مردان را انجام میدادند. زنها نیز برای خویش یا دیگر زنان لباس میدوختند. بیشتر زنانی که در تنهایی مانده یا تنهایی را برگزیده بودند، در خانههای خویش به کاری دستی همچون خیاطی مشغول میشدند و کار دوخت لباس زنان را پی میگرفتند. جعفر شهری، خاله خود را ازجمله زنان تنهایی برمیشمرد که خیاطی را برگزیده و در وضع بیفرزندی، به این هنر خو کرده بود «در پنجهای شیرین و کارهایی دلپذیر که البسه صیغههای احمدشاه را میدوخت. در رابطه شوهرش با دربار در سمت ریاست آشپزخانه و کنترلچی (مهروموم کن) غذای شاه ... چرخ نوی به نام گل فینگل که عالیترین چرخ آن دوره بود پیشکش فرستاده شده بود و چرخی که همه حسرتش را خورده اما همان باعث دقمرگ شدنش گردید. از بس که تا به کار مشغول شده میخواست درزی را بهم آورد نخ پاره میکرد یا جاییش عیب مینمود و چه زیاد که چرخ را کنار نهاده کار را با دست به اتمام میرساند». بهرهگیری از چرخ خیاطی در آن روزها با مشکلاتی همراه بود؛ مسائلی که به دلیل آشنایی تازه و وارداتی بودن آن به جامعه ایرانی، برای رفعشان راهی نبود.
با وجود جاافتادن چرخ خیاطی در میان خیاطان و دوزندگان، باز بسیاری از آنان با وجود چرخ خیاطی، با دست دوخت و دوز میکردند و دستاورد کارشان چنان زیبا مینمود که بسیاری بهویژه از میان طبقه اعیان سفارش میدادند لباسشان با دست دوخته شود. کار خیاطی در آن روزگار گویا شغلی درآمدزا نبود زیرا مشتریان گاه با عیبگذاری و ایراد گرفتن، مزدی به خیاطان نمیپرداختند یا کمتر میدادند. برخی خیاطها نیز البته با بدقولیهای مرسوم اصناف و پیشهوران در ایران، چهرهای محبوب در میان مشتریان نداشتند. از همینرو شعری در روزگار گذشته بر زبانها جاری بود که مشقت زندگی با کار خیاطی را بیان میکرد «هر که کار او بود دوزندگی/ مردناش بهتر بود از زندگی ... آنکه تنددست بود نان شب نداشت/ آنکه کنددست بود مرد از گشنگی».
چرخ خیاطی با این حال پس از مدتی در ایران کاملا جا باز کرد و لباسهای چرخی و آماده در بین همگان هوادارانی یافت. مردم در درازمدت توانستند به کیفیت خوب و مناسب لباسهای چرخی دل ببندند و بیدردسر و بحث با خیاطان، لباسی مناسب برای خود بخرند. در این زمان، دیگر این خیاطان و سپس تولیدیهای لباس بودند که براساس سلیقه مردم و با نگاه به گرایشهای آنها مدلها و مدهای جدید لباس را عرضه میداشتند. کسانی هم بودند که کار خیاطان را بیشتر میپسندیدند و با در دست داشتن مجلههای مد و خیاطی، تنوعطلبی خود را پاسخ میدادند.
منبع: روزنامه شهروند