به گزارش فرهنگ امروز به نقل از سایت دایره المعارف بزرگ اسلامی؛ پدر «نیکلای لئونار سعدی کارنو» فیزیکدان برجسته فرانسوی که قانون دوم ترمودینامیک را کشف کرد و پدربزرگ «فرانسوا سعدی کارنو» رئیس جمهوری فرانسه در سالهای ۱۸۸۰ چنان سعدی شیراز و گلستانش را دوست میداشت که نام میانی فرزندانش را سعدی گذاشت. گوته شاعر بزرگ آلمانی هم به عشق غزلهای حافظ نامزدش را زلیخا صدا میکرد. اما گوته و کارنو تنها دلدادههای فرهنگ ایرانی و زبان و ادبیات فارسی نیستند. فرهنگی که عشق ورزیدن به آن به معنای عشق ورزیدن به گذشته فرهنگ و تمدن بشر است؛ ایران دوستی آن روی دیگر سکه جهان دوستی و جهان وطنی است.
دکتر «کریستیان فونکه» ایران شناس و اسلام شناس آلمانی علاقه خود به تاریخ و فرهنگ ایرانی را این گونه توصیف میکند: «برای من ایران خیلی دوست داشتنی است. گوشه گوشه تاریخ ایران را دوست دارم از هخامنشی گرفته تا قاجاریه.»
فارسی را بخوبی حرف میزند؛ استاد دانشگاه بایروت آلمان که با یک گروه ایرانشناس و اسلام شناس به ایران آمده تا در مراسم «قند پارسی» که از طرف سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی برگزار شد شرکت کند. حالا او به همراه دیگر ایران شناسان در موزه ملک است. ویترینهای موزه را تماشا میکنیم و درباره ایران حرف میزنیم. درست مثل استاد و شاگرد. میگوید سومین باری است که به ایران میآید و در این چند روز میخواهد تمام جاهای دیدنی تهران را ببیند و خیلی دوست دارد به اصفهان برود.
کریستیان محو تماشای سکههای سده ششم میلادی تا دوران پهلوی است. سکههایی از سلوکیان و جانشینان اسکندر، امپراتوری بیزانس، خلفای اسلامی و شاهان سلاجقه.
از علاقهاش به یادگیری زبان فارسی میپرسم و او که انگار با سکهها به دوردستهای تاریخ رفته میگوید:« من در ابتدا تاریخ عثمانی را خواندم. همچنین اسلام شناسی. متأسفانه اسلام شناسی در آلمان خیلی به سمت عرب شناسی میرود. البته من زبان عربی و ترکی را هم خواندهام. اما دلم همیشه به زبان فارسی نزدیکتر بود. چون یک زبان هندی - اروپایی است. فارسی زبان شعر و فرهنگ است. وقتی فوق لیسانسم در حوزه اسلام شناسی به پایان رسید به ایران آمدم و در مؤسسه دهخدا تحصیل کردم و فارسی را یاد گرفتم.» او هم از جمله ایرانشناسانی است که از مطالعه فرهنگ و زبان ترکیه به ایران رسیده مثل بسیاری دیگر که «ادوارد براون» نویسنده تاریخ ادبیات ایران شاخصترین چهره این شاخه از ایرانشناسان است. آنها پس از مدتی غور در فرهنگ آسیای صغیر به این نتیجه میرسند که سرچشمه در ایران است همچنانکه برخی از راه هندوستان به ایران برمیگردند و البته بسیاری نیز مستقیم هدف را نشانه میگیرند.
با هم گشتی در تالارهای موزه میزنیم؛ دکتر فونکه از ارتباط قدیمی دو امپراتوری ایران و پروس (آلمان پیش از جنگ جهانی اول) میگوید. از دیوان غربی – شرقی گوته و علاقهاش به حافظ و به سالهایی که نتیجه پژوهشها نشان داد اروپاییان و ایرانیان و هندیها از یک خانواده زبانی و قومی هستند:« ۲۰۵ سال پیش وقتی مشخص شد همه ما جزو یک خانواده هندی - اروپایی هستیم، علاقه آلمانها به ایرانیها خیلی بیشتر شد. این علاقه دو سویه البته همیشه وجود داشته اما متأسفانه تصویر ایران در جهان در دولت قبل بسیار تضعیف شد حتی کار به جایی کشید که گردشگر عادی هم میترسید به ایران بیاید. اما الان لبخند آقای روحانی و ظریف تصویر دیگری از ایران به دنیا نشان میدهد و این باعث شده که آلمانیها بخواهند وجوه دیگر ایران را کشف کنند.»
او فکر میکند که مردمش باید به ایران سفر کنند و از نزدیک ایران را ببینند اما هنوز مردم آلمان از آمدن به ایران میترسند:« اگر مردم با تاریخ ایران آشنایی کامل داشتند هیچگاه فیلم ۳۰۰ را باور نمیکردند. من به شخصه اگر در آن برهه از تاریخ زندگی میکردم دوست داشتم در حکومت ایران بودم تا یونان. این مشکل بزرگی است که مردم میترسند به ایران سفر کنند. ترکیه ۲۰ سال پیش از مکانهای تاریخیاش فیلمی ساخت و تصویر کشورش را به دنیا عرضه کرد اما ایران هنوز چنین کاری نکرده. به نظرم ایران باید یک کمپین بزرگ برای نشان دادن تصویر واقعی از کشور به دنیا تشکیل دهد. من وقتی عکس نقش جهان را به دانشجویانم نشان دادم آنها شگفتزده شده بودند اما نمیدانستند و باور نمیکردند که این میدان زیبا در اصفهان است. به نظرم باید دوباره یک گفتوگوی تمدنی بین ایران و دنیا به وجود بیاید.»
حالا مجذوب انعکاس نور و تابلو نقاشی دوره قاجار است. مثل کسی که فکر میکند زمان اندک است و ممکن است زیباییهای نادیدهای باقی بماند، تند تند به هر گوشهای نگاه میکند. همراهانش هم همینطور. آرام و قرار ندارند. عکس میگیرند و همه جا را با دقت برانداز میکنند.
یکی دیگر از اعضای گروه «مالخاز آرچوادزه» جوان بلند قد گرجستانی است که چشم از سکهها برنمیدارد. از او علت آن همه توجه و اشتیاق را میپرسم: « من سکه شناسم و در موزه ملی گرجستان کار میکنم. قاعدتاً به سکه و تاریخش بسیار علاقهمندم.»
از موقعیت تاریخی گرجستان حرف میزنیم و اینکه روزگاری جزو سرزمین ایران بوده و تاریخ مشترکی داریم و تفلیس برای ما تا چهاندازه اهمیت داشته و دارد.
« روزی که تصمیم گرفتم تاریخشناس شوم فهمیدم نیاز به منابع تاریخی زبان فارسی دارم. بنابراین تصمیم گرفتم فارسی را یاد بگیرم. با اینکه برخی کلمات فارسی مثل کوچه و پنجره در زبانمان مشترک است اما یادگیری آن برایم خیلی سخت بود. با این حال چون به اشعار فارسی علاقه زیادی داشتم و عاشق نظم فارسی بودم دوست داشتم ایرانشناس شوم و افتخار هم میکنم که این رشته را انتخاب کردم. ایران شناسی دری است که به وسیله آن میتوانم با کشورهای خاورمیانه آشنا شوم»
از دسترسی ایرانشناسان گرجستان به منابع زبان فارسی میپرسم: «رایزنی فرهنگی ایران خیلی به ما کمک میکند. دسترسی به منابع هم راحت است و هم سخت. یکسری منابع تاریخی و اسناد فارسی در موزه گرجستان نگهداری میشود که باید به زبان گرجی ترجمه شود. یکسری از منابع هم در ایران است که باید برای تهیه یا نسخهبرداری آن به ایران آمد. وقتی دانشگاه دولتی تفلیس در سال ۱۹۱۸ تأسیس شد از همان بدو تأسیساش زبان فارسی هم تدریس شد. بزرگترین پروفسورهای این دانشگاه همه به زبان فارسی مسلطند. چون بدون زبان فارسی نمیتوان تاریخشناس گرجی خوبی بود.» او میگوید: «سالهای زیادی است که مردم گرجستان با داستانهای شاهنامه فردوسی آشنا هستند.»
کنار مجموعه هنر لاکی که شامل ۸۶ قطعه قلمدان، قاب آیینه و سرچسبدان است و برخیشان حدود ۳۰۰ سال قدمت دارند، دکتر «لیو خویی» ایستاده است. غرق تماشا. شال سفید رنگی بر سر دارد. اهل چین است مسافر جاده ابریشم. دکترای اسلام شناسی دارد و استاد دانشگاه مطالعات بینالمللی شانگهای. زبان و ادبیات فارسی را در دانشگاه پکن خوانده است.
درباره امپراتوری چین و ارتباط ایران و چین از راه جاده ابریشم حرف میزنیم تا برسیم به دایرئالمعارف مشترک پروفسور «زن یان شن» و دکتر جعفر شهیدی. به محض اینکه نام زن یان شن را میشنود به وجد میآید و میگوید« بله بله استاد من در دانشگاه پکن بود.»
نظرش را درباره چشمانداز فرهنگی ایران و چین میپرسم:« اکنون روابط فرهنگی بین ایران و چین بسیار پیشرفت کرده و میدانم که حتی در سالهای آینده بیش از پیش پیشرفت خواهد کرد. من ۱۰ سال پیش کتابی به نام فرهنگ و اجتماع معاصر ایران نوشتهام. آن زمان در چین بسیار پر فروش شد. بنابراین متوجه شدم مردم چین به ایران تا چهاندازه علاقه دارند. در تاریخ ما و حتی فیلمهای قدیمی ما ایران تنها حضوری داستانی دارد اما امروز مردم چین دوست دارند بیشتر درباره ایران بدانند. من سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۲ در ایران زندگی میکردم و در دانشگاه شهید بهشتی زبان چینی درس میدادم. از آن زمان به بعد به ایران علاقمند شدم. ایرانیها بسیار میهماننواز و مهربان هستند.
مردم چین تا ۱۵ سال پیش تحت تأثیر تبلیغات غربی دیدگاه خوبی نسبت به ایران نداشتند. اما اکنون با باز شدن فضای سیاسی حتی حاضرند از ایران حمایت کنند. ما در چین دانشجویان و تاجران زیادی داریم که زبان فارسی را یاد گرفتهاند. همچنین کتابها و سفرنامههای زیادی درباره ایران داریم که در آنها از ایران به نیکی یاد شده است.»
با اینکه فارسی و چینی از دو خانواده جداگانه هستند اما فارسی را خیلی خوب حرف میزند. درباره علاقهمند شدنش به زبان و ادبیات فارسی میگوید:« ما در مدرسه درسی به نام تاریخ جهان داریم که در آن درس تاریخ هخامنشی را میخوانیم. من از همان لحظه به ایران و زبان فارسی علاقهمند شدم و تصمیم گرفتم در پکن زبان فارسی بخوانم. از طرفی چون علاقه زیادی به وضعیت مسلمانان در چین داشتم رشته اسلام شناسی را انتخاب کردم. این دو به هم خیلی ارتباط دارد. مسلمانان چینی در کودکی باید لوایح جامی را بیاموزند و گلستان سعدی را بخوانند. از طرف دیگر تقریباً از ۳۰۰ سال پیش دانشمندان چینی آثار عرفانی ایران را به چینی ترجمه کردهاند. بنابراین فارسی برای مسلمانان چین زبان مهمی است.»
«علیرضا احسان» دبیر اتاق ایرانشناسی در افغانستان هم محو تماشای موزه است. او برای نخستین بار است که به ایران میآید و خیلی دوست دارد که ایران به افغانستان بیشتر از کشورهای دیگر کمک کند آن هم به این دلیل ساده که افغانستان با ایران مشترکات فرهنگی بسیاری دارد. او از اوضاع وخیم افغانستان در دوره جنگ میگوید و اینکه حالا نیز کشورش بحرانهای سیاسی و اقتصادی را پشت سر نگذاشته و طبیعی است که در چنین وضعیتی پیش از هر حوزه دیگر فرهنگ لطمه خورده است. او از مسئولان ایران میخواهد که بیشتر به افغانستان کمک کنند بویژه در حوزه فرهنگ.
از عطش جوانان افغان برای خواندن کتاب حرف میزند و عطش بالا بردن سطح دانایی برای جبران لطمههای فرهنگی: «۷۰۰ جلد کتاب برای یک دانشگاه خیلی کم است. برای همین از رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران تقاضا دارم کتاب و مجلات علمی به روزتری در اختیار جوانان علاقهمند افغان بگذارند. با وضعیتی که عرض کردم ادبیات کهن و آثار و پیشینه تاریخی افغانستان خدشهدار و متزلزل شده و به صورت نیمه فلج در آمده بنابراین یکی از رسالتهای مهم ایران این است که به افغانستان کمک کند تا ما هم بتوانیم دوشادوش ایران در معرفی فرهنگ غنی ایران و زبان فارسی به دنیا کمک کنیم.»
ایرانشناسان کنار سردر باغ ملی تهران میایستند و عکس به یادگار میگیرند. میدان مشق، در میانه حسنآباد و قورخانه.