شناسهٔ خبر: 38149 - سرویس دیگر رسانه ها

آیا جوایز ادبی برای افزایش میزان فروش کتاب‌ها کافی است؟

هرگاه درباره جوایز کتاب سخن گفته می‌شود، می‌شنویم که این جوایز به افزایش فروش کتاب‌ها منجر می‌شود اما آن‌چه ممکن است ندانیم این است که این میزان فروش تا چه اندازه باید باشد تا رضایتمندی نویسنده را درپی داشته باشد.

آیا جوایز ادبی برای افزایش میزان فروش کتاب‌ها کافی است؟

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ به‌تازگی نامزدهای جوایز «من بوکر» و «جایزه ملی کتاب» در امریکا اعلام شد درحالی که بنا بر مطالعات انجام شده توسط «انجمن نویسندگان امریکا» خالقان آثار مکتوب درآمدهای مناسبی ندارند؛ بنابراین این پرسش به میان می‌آید که بر سر نویسندگانی که هیچ‌گاه و در هیچ جا اسمی در میان فهرست جوایز از آن‌ها برده نمی‌شود چه اتفاقی می‌افتد؟

 
«ران چارلز» منتقد نشریه «واشنگتن پست» درباره کتاب‌هایی که نامزد جوایز ادبی شده‌اند بررسی را انجام داده است. بر مبنای این تحقیق، هیچ‌کدام از کتاب‌های نامزد دریافت جوایز ادبی در مقایسه با فروش‌های چند میلیونی آثار «استفن کینگ» یا «نورا رابرتز» در میان پرفروش‌ها نبوده‌اند.
 
او به فهرست جایزه «من بوکر» اشاره می‌کند که نام نویسنده ایرلندی «آن انرایت» با کتاب «مسیر سبز» در آن دیده می‌شود که پیش از این نیز این جایزه را برده بود و می‌گوید: «وقتی دیدم کتاب «آن انرایت» که به نظر من یکی از غول‌های ادبیات داستانی است و در دنیا بسیار شناخته شده است فقط در انگلستان ۹ هزار نسخه به فروش رفته شوکه شدم. این تعداد بسیار کم است.»
 
بررسی‌های موسسه تحلیل فروش کتاب «نیلسن» در امریکا که میزان فروش ۵ کتاب از ۶ اثر نامزد نهایی «من بوکر» را بررسی کرده است نیز چندان امیدوار کننده نیست. در صدر فهرست فروش رمان «قرقره نخ آبی» نوشته برنده جایزه «پولیتزر»، «آن تایلر» قرار دارد. «تاریخچه خلاصه‌ای از ۷ کشتار» نوشته «مارلون جیمز» و «یک زندگی کوتاه» نوشته «هانیا یاناگیهارا» بین ۱۵ تا ۲۰ هزار نسخه فروش داشته‌اند در حالی که تنها ۳۶۰۰ نسخه از «جزیره اطلس‌گون» نوشته «تام مک‌کارتی» به فروش رفته است.
 
و البته کتاب «ماهیگیران» نوشته نویسنده نیجریه‌ای «چیگازی اوبیوما» به تعداد ۳ هزار نسخه خریداری شده است که به گفته «ران چارلز» خیلی هم بد نیست.
 
او می‌گوید: «برای یک نویسنده گمنام ۲۸ ساله که در رسانه‌ها هم دیده نشده، این میزان فروش بد هم نیست. او حتی در سایت تویتر هم کتاب خود را مثل دیگران تبلیغ نکرده است پس ۳ هزار نسخه خوب هم هست.»
 
بنابراین، میزان فروش خوب کتاب چیست؟
 
«جین دایستل»، یک ناشر کتاب‌های ادبی می‌گوید: «یک میزان فروش معقول و منطقی ۲۵ هزار نسخه است. حتی میزان فروش ۱۵ هزار تا نیز می‌تواند ناشران را برای انتشار کتاب بعدی یک نویسنده ترغیب کند.»
 
او می‌افزاید: «اما اگر کتاب دوم همان نویسنده فروش نرود، او دیگر شانس دیگری نخواهد داشت.»
 
و این نکته دوباره ما را به تحقیقات «انجمن نویسندگان و ناشران» امریکا می‌رساند. در این تحقیق، بیش از ۱۴۰۰ نویسنده پاره‌وقت یا تمام‌وقت از سال ۲۰۰۹ تا کنون مورد بررسی قرار گرفته‌اند؛ از این میزان تنها ۳۰ درصد از راه نویسندگی زندگی خود را می‌گذرانند و بیش از نیمی از آن‌ها سالیانه کمتر میزان سطح فقر (۱۱۶۷۰ دلار اعلام شده در سال ۲۰۱۴» از راه نویسندگی درآمد داشته‌اند.
 
«روکسانا رابینسون»، مدیر انجمن نویسندگان امریکا می‌گوید: «هیچ‌کس تمایلی ندارد که عبارت سطح فقر را درباره کسانی که برای مردم همه کاری انجام می‌دهند ببیند. نویسندگان باید بتوانند به عنوان نویسنده از حقوق کافی برای زندگی برخوردار باشند. برای یک مجله مطالبی نوشته می‌شود و برای آن‌ها مبلغ خوبی نیز پرداخت می‌کنند بنابراین برای نگارش کتاب نیز باید دست‌مزدها مناسب باشد. هر چند نویسنده بودن همیشه بدین معنی نیست که می‌توان پولدار هم بود اما آن‌قدر هم باید درآمد داشته باشد که نویسنده بتواند امورات خود را بگذراند.»
 
او ادامه می‌دهد: «چشم‌اندازها برای نویسندگان تغییر کرده است. آن‌ها باید بیشتر برای کارها به خود اتکا داشته باشند؛ حتی لازم است گاهی یک اثر را به رایگان در فضای مجازی قرار داد.»
 
با این حال «رابینسون» کاهش درآمدهای نویسندگان را مرتبط با مجموعه‌ای از عوامل می‌داند: سرقت اینترنتی، ثبات در صنعت چاپ و نشر که بیشتر بر حداقل‌ها نظر دارد، افزایش تعداد مولف – ناشران و نفوذ گسترده سایت «آمازون» که ناشران سنتی را محدود کرده است.
 
با تمامی این تفاسیر، «بری ایسلر»، یکی از نویسندگانی که کتابش پرفروش بوده است بر این باور است که «تعداد زیادی از نویسندگان وجود دارند ... هزاران نویسنده که از راه انتشار آثار خود زندگی خوبی دارند.»
 
او که خود ناشر – مولف است می‌گوید که «انجمن نویسندگان» امریکا نماینده تمامی نویسندگان نیست. به باور او نحوه عضویت در این انجمن کهنه شده است و بیشتر تمایل دارند تا افراد با شیوه‌های نشر سنتی را بپذیرند.
 
«ایسلر» می‌افزاید: «ناشر – مولف بودن کار هر کسی نیست. این یک حقیثقت است که بسیاری از ناشر – مولفان نیز نمی‌توانند از راه نویسندگی زندگی کنند و این حقیقت درباره ناشران هم مصداق دارد.»
 
و «روکسانا رابینسون» نیز این حقیقت را برملا می‌کند که: نویسندگان خواهند نوشت، حتی اگر به آن‌ها پول خوبی پرداخت نشود و می‌افزاید: «شاید ... البته شاید در آینده پول خوبی نصیب آن‌ها شود.»