شناسهٔ خبر: 38277 - سرویس دیگر رسانه ها

کامو با طعم ثروت، تجمل و مصرف‌گرایی

نمایش «کالیگولا» همایون غنی‌زاده با آنکه کلیتش همان نوشته کامو است؛ اما ماهیتش خبر از جریان دیگری می‌دهد که چندان کامویی نیست. این یادداشت بر آن است این سوال را مطرح کند آیا خوانش یک کارگردان از متن باید وفادار به اندیشه مؤلف متن باشد یا خیر.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از تسنیم؛ شگفت‌انگیز، مجلل، رنگی، پر زرق و برق و عظیم. اینها صفاتی است که می‌توان به نمایش «کالیگولا» اثر باز تولید شده همایون غنی‌زاده اطلاق کرد. نمایشی نسبتاً وفادار به متن اصلی آلبر کامو که به ترجمه‌های موجود از ابوالحسن نجفی یا پری صابری تکیه نکرده است و طبق مصاحبه غنی‌زاده با رامتین شهبازی به سبب آشنا بودن شایا قاسم‌پور به ساختاری زبانی و اجرایی گروه، ترجمه مجدد را به وی سپرده شده است و به گفته غنی‌زاده «خودمان در آن کمی هم اغراق کردیم».

با تماشای «کالیگولا» و خواندن «کالیگولا» این سوال مطرح می‌شود که غنی‌زاده در چه چیز اغراق کرده است؟ کلیت اثر که همان است، همان چیزی را که می‌خوانیم بر صحنه تماشا می‌کنیم. چندان تغییری در دیالوگ‌ها حس نمی‌کنیم و شاید اصلاً دیالوگی را به واسطه حواس پنجگانه‌مان حس نمی‌کنیم. کشف این اغراق هدف این یادداشت است که بر پایه گفته‌های همایون غنی‌زاده در مصاحبه با رامتین شهبازی شکل گرفته است.

با تماشای یک اثر نمایشی برگرفته از یک متن مشهور، آنچه بیش از دیگر مسائل ذهن مخاطب جستجوگر را درگیر می‌کند، دریافت کارگردان از متن است. در اینجا منظور آن است که غنی‌زاده به چه میزان موفق به خوانش نمایشنامه کامو شده است و تا چه اندازه از اندیشه کامو بهره برده است. در این میان این سوال نیز مطرح می‌شود که آیا کارگردان ملزم به رعایت و حفظ اندیشه‌های مولف است یا آزادانه می‌تواند در میان کلمات بتازد.

۱- کامو در دهه ۳۰ از اعضای حزب کمونیست فرانسه بود؛ اما آرام آرام در دهه ۴۰ تبدیل به یکی از مخالفان سرسخت حزب و اندیشه‌اش شد. کامو در «انسان طاغی» (۱۹۵۱) با نادیده گرفتن دیگر نگاه‌های محصول جهان غرب، اندیشه سیاسی خود را معطوف به کمونیسم و باورهایش کرد. در ۱۹۴۶کامو در مقالات روزنامه با بکارگیری عبارت «دیگر نه قربانی و نه جلاد» خود را از زیر عنوان کمونیسم خارج کرد؛ لیکن هنوز بر سوسیالیست بودنش تاکید می‌ورزید.

در این مقالات و سپس در «انسان طاغی» کامو دو اصل مهم مارکسیسم را به شدت رد می‌کند: ۱- انقلاب خشونت‌بار و ۲- نتیجه‌گرایی یا همان جمله مشهور «هدف وسیله را توجیه می‌کند.»

هدف از این مقدمه شناختی مختصر از نگاه سیاسی و البته فلسفی نویسنده نمایشی است که همایون غنی‌زاده اجرایش را به عهده گرفته است. نمایشی که مملو از ریخت و پاش و زرق و برق است و چشم هر مخاطبی را به خود جلب می‌کند. هدف غنی‌زاده از این نوع اجرا چندان روشن نیست؛ چرا که در مصاحبه‌اش تمایلی به بیان خوانش خود از متن ندارد و آن را «آفت تئاتر» می‌داند.

با این حال می‌توان گفت روش اجرایی غنی‌زاده به شدت وامدار نوع مجللی از تئاتر غربی است. به طور خلاصه باید گفت اجرایی غربی از متن کامو است؛ اما مسئله مهم اینجاست که کامو چندان روی خوشی به تفکرهای رایج غربی و شرقی چه کمونیستی‌اش و چه لیبرالش نشان نداده است. کامو در «انسان طاغی» به تمدن غربی، پیشرفت و جهان مدرن انتقاد می‌کند و همواره در آثار خود با دیده حقارت به این سه عنصر نگاه کرده است.

اجرای غنی‌زاده واجد هر سه مورد تمدن غربی، پیشرفت و جهان مدرن است؛ بخصوص دو مورد آخر. فرض کنید پیشرفت و مدرنیته – نه مدرنیسم - را از اثر غنی‌زاده بگیریم؛ حال چه باقی می‌ماند؟ هیچ چیز، تنها چند حرکت بدن و دیالوگ‌هایی که کامو خلق کرده است. دیگر دکور محلی از اعراب ندارد. توانایی در پرتاب اشیا و ریخت و پاش مواد غذایی وجود ندارد. دیگر نمی‌توان یک همزن مخصوص خمیر نان در میان صحنه داشت و آتیلا پسیانی را روی صندلی الکترونیک نشاند.

این تناقض میان اندیشه مولف و خواست کارگردان شبهه‌برانگیز است؛ اگرچه غنی‌زاده تاکید می‌کند «مطمئن نیستم کامو کالیگولای من را دوست داشته باشد.» با فرض اینکه کامو با همان اندیشه فلسفی‌اش در تالار وحدت تماشاگر این نمایش می‌شد؛ می‌توان حدس زد در همان دقایق اول که جماعت ضدکالیگولایی در حال پخت نان هستند، دیگر روی کامو را نمی‌دیدند.

۲- انتخاب آشپزخانه برای «کالیگولا» قابل توجیه است. یکی از صحنه‌های مهم نمایشنامه بر سر میز غذا رخ می‌دهد. غنی‌زاده با انتخاب این مهم آن را به کلیت اثر تعمیم می‌دهد. این تعمیم برای صحنه‌های پیش از صحنه میز کاملاً قابل توجیه است؛ اما در مورد صحنه‌های پس از صرف غذا چه؟

وی در مصاحبه‌اش ذکر کرده است که آشپزخانه به وی این امکان را داده تا میزانسن خلق کند، همانند صحنه‌ای که موکیوس در حالت شستن ظرف‌ها استراق سمع کالیگولا می‌کند. با این حال این چنین موارد به شدت الصاقی هستند و غیرمنطقی برداشت می‌شوند؛ همانطور که انتخاب وان حمام برای کاتسونیا بیش از اندازه انتزاعی است. حتی با پذیرش این قرارداد، حضور وان در آشپزخانه هم با نگاه استفاده از آشپزخانه در خلق میزانسن در منافات است. باید گفت همه چیز برای خلق قاب‌های عکاسانه است با طعم و بوی گروتسک. بدین سان باید این سوال را مطرح کرد که «کالیگولا» غنی‌زاده گروتسک است یا خیر؟

با تماشای «کالیگولا» حتی این حس برای مخاطب شکل می‌گیرد که اگر نمایش در آشپزخانه شدنی است و اگر وجود یک وان حمام هم شدنی است، پس می‌توان «کالیگولا» را هر جایی اجرا کرد؛ مثلاً در حمام عمومی چون غنی‌زاده دلیلی برای استفاده از وان حمام و حوله داشته است و طبق قانون تعمیم‌اش، حمام هم مشمول قانون می‌شود. حتی می‌تواند در یک آریشگاه رخ دهد؛ چون در نمایش غنی‌زاده، تعمیم یک عنصر به کل اثر شدنی است.

۳- آنچه «کالیگولا» را چشمگیر می‌کند حجم وسیعی از اتفاقات روی صحنه است که چندان در متن کامو وجود ندارد. در اینجا باید اعتراف کرد تصویر روی صحنه متعلق به غنی‌زاده است نه کامو. من نمایشی که در زمان زنده بودن کامو ساخته شده است را ندیده‌ام؛ اما بدون شک در آن اثری از پرتاب مواد غذایی نبوده است. احتمالاً یک نمایش ساده بوده که در آن دیالوگ‌ها اهمیت به سزایی داشته و تمام تلاش گروه اجرایی ادای درست دیالوگ‌ها و انتقال مفاهیم آن به مخاطب بوده است.

اما در اثر غنی‌زاده با چنین چیزی مواجه نیستیم. باید به صراحت گفت مخاطب غنی‌زاده مجالی برای حلاجی دیالوگ‌های «کالیگولا» پیدا نمی‌کند. مخاطب میان دیدن و شنیدن دچار تردید است. بدون شک دیدن بر شنیدن غلبه می‌کند و بدون شک غنی‌زاده وقع چندانی بر دیالوگ‌های کامو ننهاده است. گاهی اوقات در اوج یک دیالوگ خوب، طنین موسیقی چنان فضا را پر می‌کند که دیالوگ نه اینکه حرام؛ بلکه به عمد مثله می‌شود.

اینکه غنی‌زاده تعمداً دست به چنین کاری زده است محل شک و تردید دارد. او هیچ دلالتی از چگونگی خوانش متن کامو یا حتی دیدگاه نظریش نسبت به فاصله متن تا اجرا را ارائه نداده است. او چنین کاری را آفت می‌داند؛ یعنی صحبت کردن درباره تشریح اثرش. او فقط روی یک مسئله پافشاری می‌کند: جذب مخاطب.

در مصاحبه با شهبازی می‌گوید: «من در جایگاه تماشاگر دوست داشتم یک کارگردان به این صورت متن را کارگردانی کند.»

نکته قابل تامل همین است. غنی‌زاده برای مخاطبش اثر ساخته است. او قصدی ندارد جز اینکه مخاطبش را روی صندلی وحدت میخکوب کند و او را محو تماشای اثرش کند تا در انتهای نمایش جانانه تشویقش کند. به نظر موفق هم بوده است. تمدید نمایش، نبود بلیت، پر بودن سالن و هیاهوی پس از نمایش همه چیز گواه بر آن دارد.

در اینجا غنی‌زاده به لطف «هدف، وسیله را توجیه کرده است.» به این مهم دست می‌یابد؛ چون مخاطبش دوست دارد نمایشی خارق العاده و عجیب ببیند. هر آنچه روی صحنه می‌آید با هدف جلب مخاطب توجیه‌پذیر می‌شود؛ حتی اگر کامو آن را نپذیرد.

در اینجاست که باید گفت چرا کامو اثر غنی‌زاده را دوست نخواهد داشت؛ چون کلیت تئاتر او در جهت ارضای ذائقه طبقه فرابورژوازی ایران است. مصرف‌گرایی موجود در نمایش با هیچ یک از معیارهای سوسیالیستی کامو همخوانی ندارد. کامو می‌داند حذف آن صحنه‌های مملو از لت و پار شدن میوه‌ها و سبزیجات و شکستن تخم‌مرغ و پاشیدن بی‌امان آرد روی صحنه خللی بر نمایش وارد نمی‌کند؛ حتی می‌تواند شکم چند گرسنه را هم سیر کند.

کامو مخالف سرسخت روی آوردن به مسائل فرازمینی در تلاش برای خلق جذابیتی بالاتر از مرزهای بشریت است. کامو در «انسان طاغی» می‌نویسد: «این دلیل جهانی، عملی و یا اخلاقی، این جبرگرایی، این طبقه‌بندی‌هایی که سعی در توضیح همه چیز دارند که هر مرد باشرفی را به خنده می‌اندازد.»

در اینجا باز این سوال پیش می‌آید که غنی‌زاده تعمداً خلاف عقیده مولف حرکت کرده است یا صرفاً در جهت جلب طبع مخاطب چنین رویه‌ای را انتخاب کرده است. او سکوت کرده است؛ ولی جواب را در لفافه همان مصاحبه داده است.

۴- غنی‌زاده در انتهای مصاحبه خود با شهبازی درباره قیمت بلیت کارش صحبت می‌کند. در اجرای نخست این اثر در ایرانشهر، برخلاف رویه مجموعه ایرانشهر نرخ بلیت به شکل قابل توجهی افزایش پیدا می‌کند. شهبازی در گفتگو با غنی‌زاده نسبت به این رویه اعتراض می‌کند و آن را در جهت حذف مشارکت مردم در کار معرفی می‌کند و می‌گوید: «تئاتر یک ارائه فرهنگی است نه کالای لوکس. شاید مخاطب کالای لوکس صرفاً مصرف‌کننده‌ای باشد که چندان هم اهل تئاتر نیست.»

غنی‌زاده در پاسخ به این صحبت شهبازی خود را مسئول گرانی بلیتش نمی‌داند و می‌گوید «به جای فروش بلیت ارزان از راه‌های دیگری برای پر کردن سالنم استفاده کنم»، «من مسئول توان خرید طبقه متوسط هستم؟» و «تئاتر برای بعضی‌ها کالای لوکس است».

اگرچه وی در انتهای صحبتش نسبت به نبود سوبسید در تئاتر اعتراض می‌کند؛ اما پافشاری‌اش روی این بود که گزینش کردن مخاطب به واسطه قیمت بلیت چندان اهمیتی برایش ندارد. او تاکید می‌کند «مصرف‌کننده کالای لوکس هم یک شهروند است.»

مشخص است غنی‌زاده منظور شهبازی را درک نکرده است. شهبازی بر این باور است که طبقه تئاتر بین تهران که درک بهتری از نمایش دارد، به سبب گرانی بلیت نمی‌تواند نمایش غنی‌زاده را تماشا کند و از همین رو، «کالیگولا» محک درستی نمی‌خورد. اما نتیجه این گزینش چیست؟ این سوال نیز در کنار چند سوال قبل قرار خواهد گرفت. می‌توان جواب‌های مستقیمی داد؛ اما پاسخ تمام این سوال‌ها را باید شخص غنی‌زاده دهد نه فرد دیگری.

احسان زیورعالم