فرهنگ امروز/نگار اسكندرفر
فيلتر فيسبوك و توييتر براي من طبيعي است. اما وقتي گوگل هم فيلتر باشد و خبرگزاري ايسنا هم به سختي باز شود، ديگر طبيعي نيست؛ ميشود غافلگيري و تعجب. اتفاقي كه همين هفته گذشته در چين و در سفري براي حضور فيلم «روز مبادا» در جشنواره «راه ابريشم» تجربه كردم. سرعت اينترنت در كشوري كه محصولاتش همه جهان را گرفته و يكي از بزرگترين قدرتهاي اقتصادي جهان شده، پايينترين سرعتي بود كه از آن استفادهكردم. به شوخي به همراهانم گفتم: «اينترنت روستايي». تلاش براي پيدا كردن اينترنتي با سرعت بيشتر هم فايده نداشت؛ چينيها يك اينترنت ملي دارند كه براي دسترسي به آن بايد تشريفات اداري را طيمي كردم كه از فرصت سفر ما خارج بود. اينترنت، اتفاق مهمي كه اين روزها نياز همه مردم جهان است و سرعتش و فيلترينگ اعمال شده درباره آن، يكي از نشانههاي توسعهيافتگي يك جامعه است، در كشوري به بزرگي چين و با موقعيت قدرتمندش در جهان از اينترنت ايران هم ضعيفتر و غيرقابل استفادهتر بود. آنوقت چينيها در فرهنگي كاملا طبقهبندي شده بدون هيچ اعتراضي اين وضعيت را پذيرفتهاند و در همان فرهنگ ياد گرفتهاند كار كنند و كارگر كارخانههايي باشند كه محصولاتش همه دنيا را گرفته. مردماني كه در جهان از محصولات چيني استفاده ميكنند، غالبا فكر ميكنند اين همه فراگيري به خاطر ازدياد جمعيت است و نيروي كار عظيمي كه چين را موفق كرده. اما من اينطور فكر نميكنم؛ فكر نميكنم تنها عامل همين زيادي نيروي كار است. تربيت فرهنگي و اصالت فرهنگي را هم مهم ميدانم. تربيتي كه به چينيها ياد ميدهد ميراثداران خوبي باشند و هرجاي دنيا كه ميروند، اصالت خود و سرزميني را كه از آن آمدهاند حفظ كنند. شايد پذيرش طبقهبندي و سرسپردگي اتفاق خوب و خوشايندي نباشد اما تلاش براي حفظ اصالت و پذيرش فرهنگ و تقويت نقاط قوت فرهنگي قاعدتا اتفاق خوبي است و باعث پيشرفت مردمان يك سرزمين ميشود. اتفاقي كه اين روزها در جامعه ايراني ما كمتر ديده ميشود و ميبينيم كه اكثرا نه اصراري به حفظ فرهنگ داريم و نه تلاشي براي ماندن و ساختن. حواسمان نيست كه قانونمندي و حفظ ارزشهاي اخلاقي را ناديده ميگيريم و از مردم عادي تا مديران از سازندگي جمعي گريزان شدهايم. خلاقيتها، هوشياريها، همراهي با اتفاقهاي جهان و هزار و يك خصوصيت خوب ديگر را در سايه همين ناهنجاريها گم كردهايم و تبديل به آدمهايي شدهايم كه از «اتحاد» فقط يك كلمه ميدانيم و بيشتر از هرچيز حرف زدن و مدعي بودن را به سازندگي، تلاش، درست و دقيق ديدن ترجيح ميدهيم. در حالي كه اين روزها بيشتر از هر زمان ديگري به «اتحاد» نيازمنديم، به سازندگي و دانستن تك تك ناهنجاريها كه راه و مسير پيشرفت ما را مسدود ميكند. جامعه ما ثابت كرده كه ميتواند خارج از تمام اين مشكلات، هرجا كه بخواهد همراه شود و مسيري تازه باز كند؛ مثلا در فضاي مجازي آنقدر ماندند، اصرار كردند و ساختند كه مديران هم با آنها همراه شدند و حالا صفحات فيسبوك و اينستاگرام و... مديران ايراني را هم ميبينيم. اما شايد حالا وقتش رسيده كه از خودمان بپرسيم چرا براي اتفاقهاي مهمتر و سازندگي و اصلاح ناهنجاريهاي فرهنگي، آستين بالا نميزنيم؟
روزنامه اعتماد