فرهنگ امروز: ابراهیم حسن بیگی در میان نویسندگان بعد از انقلاب اسلامی یک استثناء است. نویسندهای که هم ژانر کودک و نوجوان را تجربه کرده و هم بزرگسال را و در تمامی عرصهها نیز همواره نویسندهای بوده که حرفهای جدی برای اظهارنظر داشته است.
داستان ترجمه رمان «محمد(ص)» به قلم او که یکی از معدود رمانهایی است که درباره زندگی پیامبر اکرم(ص) در ایران نوشته شده و نسخه فارسی آن با استقبال قابل توجهی نیز روبرو شد، بهانهای شد تا وی برای خبرنگار مهر داستان عجیب آنچه بر این رمان رفته را روایت کند.
داستانی که به نوعی روایتگر نوع نگاه مدیریت فرهنگی کشور به آثار فاخر منتشر شده در کشور است. بخش دوم از این گفتگو را در ادامه میخوانیم:
* جناب حسنبیگی بعد از ماجرای زیربار نرفتن خانه کتاب برای ترجمه و انتشار رمان «محمد(ص)» شما سفری به آلمان داشتید و تا جایی که میدانم خودتان سعی کردید برای ترجمه این کتاب دریچهای باز کنید. ماجرای این سفر چه بود؟
من سه سفر نمایشگاهی با هزینه شخصیام به فرانکفورت داشتم. در آلمان با مدیر نشری آلمانی صحبت کردم که میگفت ترجمه انگلیسی کتاب را حاضر است منتشر کند. در همین حین ماجرای سفرم به مالزی هم پیش آمد و قرار شد مدتی از ایران دور باشم.
حس کردم که حکمتی در کار ترجمه نشدن این رمان است؛ رمانی که باید نظام آن رار وی تخم چشمش میگذاشت. حس کردم که شاید خدا مصلحت دیده که این کتاب در ایران ترجمه نشود.
از آلمان که برگشتم در سال ۷۹ من ماشین پرایدم را ۵ میلیون تومان فروختم و با خانم قندهاری قراردادی بستم که با دریافت سه میلیون تومان ترجمه کار را شروع کند و ایشان این کار را آغاز کرد. بعد از آن و اتمام ترجمه مرکز ترجمه سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی ابراز تمایل کرد متولی ترجمه و انتشار کتاب شود و قرارداد خانم قندهاری را با خودشان تنطیم و از همانجا نیز انتشار کتاب را به نشر شمع و مه سپردند.
* تجربه کار با یک نشر غیرایرانی خوب بود؟
نه. راستش اشتباهم این بود که انتشار کتاب را به ناشری دادیم که واقعا بینالمللی نبود و در داخل ایران کار میکرد. شاید ثبت اداری در لندن دارد اما این ناشر بیشتر در ایران فعال است تا در خارج از ایران. ما ناشران دیگری مثل «نحل» داریم که در ایران کار میکنند و در لندن ثبت شدهاند.
ناشر بینالمللی ناشری است که در شبکههای توزیع جهانی کار کند که شمع و مه این کار را نمیکرد. فکر میکردم که تمامی مراکز اسلامی در دنیا این رمان را خواهند دید. اما ترجمه هم راهی برای خروج پیدا نکرد و ناشر نتوانست درست توزیعش کند.
البته ناشر کتاب را در نمایشگاههای بسیاری برد و سعی کرد برایش مشتری پیدا کند اما اتفاقی رخ نداد. ما حتی ۱۵۰ نسخه کتاب برای فروش به کالج اسلامی لندن دادیم و ارتباطاتی هم در آمریکا و کانادا گرفتیم اما کتاب نتوانست راهش را باز کند. تنها در ترکیه بود که کتاب توانست مستقلا مطرح شود و البته یک چاپ هم بیشتر نخورد.
* شنیدم که در مالزی هم قرار بود اتفاقاتی رخ دهد که به نتیجه نرسید.
بله. در مالزی انتشارات امین که یکی از ناشران بزرگ این کشور است و حدود ۴۰ کتاب کودک و نوجوان ایرانی را هم منتشر کرده میگفت در عمرش اثری ماند «محمد(ص)» نخوانده است و گفت که حاضر است به انگلیسی چاپش کند.
کار به مرحله ویراستاری هم رسید اما کار ادامه نیافت. ناشر میگفت این هفت کتابی که از ایران ترجمه و منتشر کرده باعث شده در داخل کشورش به او خرده بگیرند که چرا اینقدر از ایران اثر منتشر میکنم. به من پیشنهاد داد کتاب را با نام مستعار ابراهیم حسن منتشر کنیم.
من این را نوعی توهین دیدم و نپذیرفتم. در اندونزی یکی از بزرگترین ناشران این کتاب را خوانده بود و دائم ابراز رضایت میکرد که کتاب را منتشر کند. دو ماه بعد که با او تماس گرفتم گفت که کارشناسانم گفتند که تو مسیحی هستی و یک کتاب را از پیامبر اسلامی به قلم یک شیعه میخواهی در کشور اهل تسنن منتشر کنی و به صلاح نیست.
* برای ترجمه عربی اقدامی نکردید؟
اتفاقا این کتاب با هزینه انتشارات مدرسه توسط فردی به نام محمد بصری از نویسندگان مهاجر عراقی ساکن مشهد به عربی هم ترجمه شد و قرار شد در انتشارات دارالهادی بیروت منتشر شود اما در آستانه انتشار این ناشر هم از بین رفت و انتشار ترجمه کتاب ابتر ماند.
جالب اینکه آقای بصری میگفت شش رمان درباره پیامبر به زبان عربی خوانده اما هیچکدام مانند «محمد(ص)» نبوده است.
* آقای حسن بیگی من ردپای نوعی بی توجهی در مدیریت فرهنگی و سیاستگذاری کلان را در این ماجرا میبینم. تحلیل شما هم همین است؟
بله. این کتاب قبل از اینکه من ترجمهاش کنم برای تمام رایزنیهای فرهنگی ایران در دنیا فرستاده شده بود یعنی ۶۷ رایزنی فرهنگی در جریان کار بودند و معاون وقت امور بینالملل سازمان فرهنگ و ارتباطات میگفت که سفارش کرده تا این اثر ترجمه شود. اما تا به امروز حتی یک مورد نبوده که یک رایزنی فرهنگی بگوید میخواهد روی این کتاب کار کند الا مرکز اسلامی ما در مسکو که دو سال قبل گفت میخواهد این اثر را ترجمه کند و قرار بود در نمایشکاه مسکو امسال عرضه شود که این کار اتفاق نیافتاد.
ما ۶۷ نمایندگی فرهنگی در جهان داریم و بیش از ۱۶۰ نمایندگی سیاسی فرهنگی. هر سفارت ما در کنار کارش، یک کارشناس فرهنگی دارد که ماهی ۵ هزار یورو حقوق میگیرد برای کمک به توسعه فرهنگی ایران در خارج از کشور اما وقتی اراده و دغدغهای نباشد نتیجه میشود همین.
جالب اینکه وقتی رهبر انقلاب نامهای به جوانان اروپا و آمریکای شمالی مینویسند و میخواهند که درباره اسلام مطالعه کنند، ما هیچ کتابی برای تحقق این خواسته رهبرمان مهیا نمیکنیم. کتابهایی که رایزنیهای فرهنگی درباره اسلام منتشر کردهاند، عمدتا تاریخی است و به درد مبلغان اسلام میخورد. مردم عادی رمان میخوانند و دنبال فیلم و سریال هستند. با توجه به این کمبود، به جرات میگویم که رمان «محمد(ص)» تنها اثری بود که میتوانست این موضوع را محقق کند اما به آن توجهی نشد. من با این حال هنوز خسته نیستم. بزرگترین آرزویم ترجمه رمان به انگلیسی بود که انجام شد هر چند که انتشارش درست انجام نشد.
* آن ناشر آلمانی را دیگر نخواستید ببینید؟
چرا. سفر دو سال قبلم به فرانکفورت برای همین بود اما ماجرایی که برای من در آلمان به وجود آمد و ناچار از تنها یک روز اقامت در آنجا شدم من را از این کار بازداشت. (ماجرای این سفر را اینجا بخوانید)
در نهایت میخواهم بگویم که اگر نویسنده خودش نتواند برای کارش مترجم پیدا کند، از سوی نهادهای دولتی متولی امر، کسی برایش کاری نخواهد کرد. من حتی این اواخر به این فکر افتادم که برای انتشار این ترجمه دست به دامان آقای ظریف بشوم و بخواهم که از سفرا بخواهد از کتاب حمایت کنند که خب تاکنون موفق به این کار نشدهام.
این را هم اضافه کنم که اخیرا که فیلم «محمد(ص)» آقای مجیدی اکران شد به این باور رسیدم که مدیریت فرهنگی ایران اگر بخواهد می تواند از تولید اثر فرهنگی حمایت کند. می تواند ۱۶۰ میلیارد برای ساخت یک اثر سینمایی خرج کند. اما آیا این حمایت باید به سینما محدود شود؟
نمیشد در حوزه کتاب این اتفاق رخ دهد حتی در مقیاسی پایینتر؟ میشد اما ارادهای وجود ندارد. این در ارتباط با کتاب من تنها نیست. از ادبیات جنگ ما امروز در دنیا چه کتابی را میشناسند؟ ترجمههایش راه به کجا برده؟ اصلا جدای از اینها، ترجمههایی که از آثار امثال آقای رحماندوست و مرادی کرمانی منتشر شده امروز در دنیا چقدر توزیع و شناخته شده است؟ همه اینها یعنی اینکه ارادهای برای این کار نداریم و مشکلی جدی برای ورود به عرصههای فرهنگی در خارج از کشور داریم.