به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر، ابراهیم دادجو، استادیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی درباره اثرگذاری فلسفه در دو معنای عام و خاص بر تحول علوم انسانی گفت: فلسفه به معنای عام مبانی مابعدالطبیعه و جهان بینی دانش و فلسفه به طور خاص یا همان فلسفه علم، مبانی شناختی یک دانش را به دست می دهد.
وی اظهار کرد: فلسفه عام به ما جهان بینی می دهد و فلسفه علم می تواند مبانی این علوم را به ما عرضه کند؛ از این رو، فلسفه اسلامی به فلسفه عام و هم تا حدودی به فلسفه علم اشاره شد. همچنین نزد برخی اندیشمندان همچون ابن سینا درباره فلسفه علم بحث های بسیاری مطرح شده که می تواند به عنوان مبانی علوم انسانی مورد استفاده قرارگیرد.
دادجو درباره اینکه چطور می توان از استعداد فلسفه اسلامی در هر دو بُعد عام و خاص در تولید علوم انسانی اسلامی بهره برد، بیان کرد: فلسفه اسلامی رئالیست یا واقع گراست، از این رو علامه مطهری قبل از انقلاب در مقابل ماتریالیست ها یعنی اهل ظاهر، روش فلسفه و رئالیسم را به رشته تحریر درآورد. چراکه ما مسلمانان به ویژه شیعیان واقع گرا و به تبع آن عقل گرا هستیم.
این دکترای فلسفه ادامه داد: این بنیان فلسفه علم در فلسفه اسلامی است و بر این اساس ما می توانیم از منظر رئالیسم فلسفه علوم انسانی اسلامی را طرح کنیم و یا اینکه بگوییم چطور این علوم می تواند واقع بینانه (رئالیستی) متحول شود. پس باید دریابیم ما چه نوع واقع گرایی هستیم تا بر اساس آن به علوم انسانی اسلامی باز گردیم. دراین صورت می توان خود را از ظاهربین ها همچون اشاعره، حنبلی ها و اهل حدیث جدا کنیم و واقع گرا شویم که اقتضای این واقع گرایی و عقل گرایی فهم این مطلب است: «علوم انسانی چطور باید متحول شود؟».
دادجو افزود: اهل ظاهر می گویند می توان علوم انسانی را به علم دینی تبدیل کرد اما در مقابل واقع گراها به دلایل مختلف نمی توانند هم قائل به تأسیس علوم انسانی باشند و هم تولید علم دینی، چراکه علم دینی را اگر در معنای حقیقی در نظر بگیریم همان علوم دینی قدیم می شود، اما آنهایی که در عالم تشیع می گویند می توان علم دینی داشت، به حقیقت این علم نظر ندارند بلکه می گویند چون برخی علوم انسانی در حوزه دین مفید هستند یا چون به دین نظر دارند و یا شارح دین اند، می توان از آنها نیز به علم دینی تعبیر کرد.
وی با بیان اینکه اینگونه نظریات گرچه علم دینی را تعریف می کنند اما حقیقت آن را بیان نکرده اند، گفت: ذات این علوم نمی تواند دینی باشد بلکه به تبع سودمند بودن و شارح بودن می تواند دینی باشد، از این رو، علم دینی علمی است که دین آن را تأسیس کند و از منابع دینی استخراج شده باشد و معیار صدق و کذب آن نیز دین باشد که با این تعریف تنها علوم قدیمه همچون فقه، حدیث، تفسیر، اخلاق و کلام نقلی، دینی هستند.
این استاد حوزه و دانشگاه با بیان اینکه بنابراین نمی توان علوم انسانی کنونی را دینی کرد، ادامه داد: برای تحول علوم انسانی باید این علوم را تهذیب کرد یعنی دین یا اندیشمند دینی با تولید نظریه و مکتب به این علوم نظر کند و آنها را بر اساس مبانی دینی بسط و توسعه دهد، آنگاه می توان گفت علوم انسانی با قید اسلامی هستند که از منظر مکتب اسلام مورد بحث قرار گرفته اند.
وی با بیان اینکه راهکار رئالیستی تحول علوم انسانی تنها همین است، ابراز کرد: یعنی تولید نظریه یا تاسیس مکتب در علوم انسانی همراه با تهذیب این علوم با نظر به مکاتب و نظریات اندیشمندان دینی باشد.
دادجو درباره جایگاه فلسفه در تحول رئالیستی علوم انسانی بیان کرد: فلسفه اسلامی در مرحله نخست جهان بینی اسلامی یعنی پشتوانه مابعدالطبیعی علوم انسانی را به ما می دهد، علاوه بر این فلسفه علمِ این علوم را نیز به ما می دهد یعنی از طریق فلسفه اسلامی اولا باید بگوییم چگونه رئالیستی هستیم و ثانیاً اینکه روش کشف علم در همه علوم به ویژه علوم انسانی چیست، بعد از آن وارد کشف این علوم می شویم و در نهایت می رسیم به تولید نظریه یا تأسیس مکتب و تهذیب این علوم و تأیید آن از منظر معرفت دینی.
به گفته استادیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در میان مکاتب فلسفه اسلامی نمی توان از مکتب اشراق کمک گرفت چراکه مبتنی بر امری شخصی است در حالی که دانش و معرفت عمومی است، اما مکتب مشاء که عقل گرا و واقع گراست در این باره می تواند کمک کند اما به شیوه سنتی یعنی اندیشمند باید بتواند بحث را به چالش کشیده و آن را روزآمد کند و هنر فلسفه اسلامی را در ارائه دیدگاه در مواجهه با مباحث جدید نشان دهد.
دادجو با بیان اینکه روش رئالیستی در این باره راهگشاست، اظهار کرد: مکتب صدرایی که تحت تأثیر مشاء با افزوده هایی است، می تواند در تحول علوم کمک رسان باشد اما در نهایت اینها توشه راه اندیشمند و فیلسوف علم اند و او باید فلسفه علم جدید را نیز بداند که آمیزه اینها یک مکتب فکری می شود.
وی ادامه داد: در این مکتب فکری که من به آن واقع گرایی در علوم انسانی اسلامی می گویم (تحت تأثیر مکتب رئالیسم) باید چند مسیر را گذارند و گفت ما چه نوع واقع گرایی هستیم یعنی با نظر به علوم انسانی و طبیعی کنونی، سپس بگوییم در عرصه معرفت شناسی چه طور واقع گرایی هستیم و در فلسفه علم باید به کدام روش قائل باشیم که من به روش حدس و اثبات قائل هستم.
دادجو تاکید کرد: بنابراین، مرحله نخست حدس و اثبات، مرحله دوم اثبات گرایی قیاسی و در مرحله سوم باید بگوییم فلسفه علوم انسانی اسلامی ما چیست؟ که آن را به عنوان تهذیب باواسطه گفته ام یعنی همان تولید نظریه یا تاسیس مکتب و نهایتا تهذیب علوم انسانی.
وی درباره میزان موفقیتها در عرصه تحول علوم انسانی بیان کرد: زمانی جنبه تبلیغاتی مسئله مطرح است و زمانی واقعیت؛ موفقیت در عرصه علم زمانی است که نتیجه ای به دست آید، برای مثال می گوییم علم پزشکی به دلیل کشف درمان دردها موفق است. بنابراین، موفقیت علم در گروی نتایج کاربردی است.
دادجو در پایان سخنانش تاکید کرد: علوم انسانی در صورت دارا بودن نتایج کاربردی می تواند عنوان اسلامی را به خود اختصاص دهد. بنابراین علوم انسانی با تغییر سرفصلها و خیال پردازی متحول نمی شود؛ بنیان علوم انسانی اسلامی واقع گرایی است.