به گزارش فرهنگ امروز به نقل از روزنامه شرق؛ اثری از بهمن محصص، که طی روزهای اخیر در نوزدهمین حراج کریستیز دوبی به قیمت ١٤٩ هزار دلار چکش خورده بود، با ادعای یک کارشناس هنری، «تقلبی» شناخته شد. اسفندیار کیکاووسی، مدعی است اثری که از بهمن محصص در حراج کریستیز به فروش رفته، جعلی است. او در متنی که در اینباره نوشت و ایسنا اولبار آن را روز گذشته منتشر کرد، آورده است: «ورود یک اثر جعلی از زندهیاد بهمن محصص به حراج اخیر کریستیز که در تاریخ ٢٨ مهرماه برگزار شد، من را بر آن داشت که برای جلوگیری از تکرار این اتفاق، متنی را تهیه و جهت روشنشدن اذهان عمومی آن را رسانهای کنم. در ابتدا باید بگویم، نگارش این متن فقط از سر دلسوزی برای هنر بوده و قصد تخریب هیچ مؤسسه یا شخصی را ندارم، ولی چنین اتفاقاتی اگر با آگاهیبخشی همراه نباشد باعث جسورشدن فرد متقلب شده و این جسارت به تکرار جعل و درنهایت بیاطمینانی بازار هنر منجر خواهد شد و کمکم آنقدر کار تقلبی بازار را پر خواهد کرد که تمییزدادن کار اصل از تقلبی برای افراد سرمایهگذار کاری بس دشوار خواهد شد. اما دلایل جعلیبودن اثر ارائهشده در حراج یادشده عبارتاند از:
١- رنگهای استفادهشده از کهنگی لازم برخوردار نیست و با تاریخ اثر که متعلق به سال ١٩٦٦ (٤٩سال پیش) است، همخوانی ندارد.
٢- آثار سال ١٩٦٦ محصص که بافتی به این شکل، کل نقاشی را فراگرفته است، همگی روی بوم بوده و آثار مقوایی این هنرمند اگر هم بافتی دارد، در قسمتی از اثر این بافت را مشاهده میکنیم نه کل اثر؛ حال آنکه این اثر روی مقوایی کار شده است که بافت، کل اثر را فرا گرفته و ظاهرا جاعل از این موضوع اطلاعی نداشته است.
٣- اثر ارائهشده تقلیدی ناشیانه از تصویر صفحه ١٣٥ کتابی است که در سال ١٩٧٧ از زندهیاد بهمن محصص در چاپخانه پولی گلوتا در ایتالیا چاپ شده است. در تصویر ملاحظه میکنید که تنه غول که در یکسوم انتهایی اثر قرار گرفته عینا از اثر اصلی برداشته شده و هیچگونه تغییری در اثر جعلی مشاهده نمیشود. حالا به سروگردن غول دقت کنید که با تکنیک Flip & Rotate فتوشاپ با یک چرخش عمودی بازهم بدون تفاوت چشمگیری تقلید و نقاشی شده است.
٤- برای رنگگذاری، از اثر دیگری در همان کتاب که مربوط به صفحه ١٨١ است استفاده شده، ولی جاعل رنگ قرمز را نسبت به اثر فوق خام کار کرده و نتوانسته بهخوبی از عهدهاش برآید. در نهایت که دو تصویر کنار هم قرار گیرند، جعلیبودن اثر برای مخاطبان ملموستر خواهد بود. موارد دیگری را هم میتوان نام برد که برای جلوگیری از تکرار آثار جعلی بعدی در ذهن نگارنده محفوظ خواهد ماند و بهوقتش بازگو خواهد شد». او درنهایت با تذکر این نکات، اظهار کرد: «امیدوارم با همکاری گالریداران، هنردوستان و دستاندرکاران این عرصه، جلوی تخریب وجهه هنر ایران در بازار بینالملل گرفته شود و از این پس شاهد تکرار چنین حوادثی نباشیم. به قول حضرت حافظ: خوش بود گر محک تجربه آید به میان/ تا سیهروی شود هر که در او غش باشد». روز گذشته پس از تماس با علیرضا سمیعآذر، مدیر حراج تهران و از مشاوران ایرانی کریستیز دوبی، او از مصاحبه سر باز زد و گفت: «مایل به اظهارنظر دراینباره نیستم. من هم ادعای جعلیبودن اثر محصص را شنیدهام و ممکن است این ادعا درست باشد، ممکن هم هست درست نباشد». او از بیان توضیحات بیشتر خودداری کرد: «نمیخواهم وارد بحث رسانهای بشوم و باید رودررو با کسی که چنین ادعایی داشته صحبت کنم». این در حالی است که غلامرضا نامی درباره ادعای مطرحشده مبنی بر تقلبیبودن اثر فروختهشده به نام «بهمن محصص» در حراج اخیر کریستیز، به ایسنا گفت: «معمولا کریستیز همه جوانب را درزمینه اصلبودن آثار در نظر میگیرد، چون اسم خودش مطرح است». نامی همچنین تأکید کرد: «مسئولان کریستیز اگر بدانند یک اثر، تقلبی است یا کسی درباره تقلبیبودن آن تماس بگیرد، آن را از حراجی خارج میکنند. همانطور که پیش از این نیز درباره اثر سپهری و پیلارام این اتفاق افتاد و با اینکه اثر پیلارام تقلبی نبود، اما بهخاطر ادعایی که مطرح شده بود، آن را از حراجی خارج کردند، چون معتقدند سری را که درد نمیکند دستمال نمیبندند. بنابراین اگر ادعایی مطرح شود، اثر را از حراجی کنار میگذارند». او درباره دلایل طرحشده مبنی بر تقلبیبودن اثر محصص در حراج کریستیز گفت: «باید دلایل مطرحشده مبنی بر تقلبیبودن اثر محصص را بررسی کرد تا مشخص شود این ادعا چقدر صحت دارد. البته آقای کیکاووسی - فردی که ادعای تقلبیبودن اثر حراجشده در کریستی را مطرح کرده - هم فرد مطمئنی است و باید صحت ادله او بررسی شود. معمولا برخی افراد به خاطر مسائل شخصی، غرضورزی و ذهنیت بدی که دارند، چنین ادعاهایی را مطرح میکنند؛ ولی درباره آقای کیکاووسی چنین موردی تاکنون نبوده است».
فرشاد شیرازی، مدیر گالری شیرازی که به گواه کاتالوگ این حراج، مالک اسبق این اثر بوده، درباره ادعای تقلبیبودن این اثر به «شرق» گفت: «این حرف خیلی بیموردی است. نمیدانم چرا اخیرا همه حرفهایی میزنند مبنیبر اینکه آثار ارائهشده در حراجها تقلبی هستند. راجع به آثار از دور قضاوتکردن آسان است. حراج کریستیز، کارشناسهای معتبری دارد. باید پرسید چطور متوجه نشدهاند و آن را با قیمت بالایی فروختهاند آن وقت کسی از دور، متوجه تقلبیبودن آن شده. فکر میکنم این حرفها، حرفهای عدهای آدم است که بیکارند و میخواهند جوسازی کنند. حراجهای معتبر کارشناسهای قَدَری دارند و به حرف کسی اصلا گوش نمیدهند. درکل چنین ادعایی، بیمورد است. این کار در حراج کریستیز فروش رفته و ما اصلا در قدوقامتی نیستیم که بخواهیم در صحت اثری که آنجا ارائه میشود، شک و شبهه ایجاد کنیم».
این اولینبار نیست که شائبهای مبنی بر تقلبیبودن اثر ارائهشده از یک هنرمند ایرانی در حراج کریستیز دوبی پیش میآید. پیش از این زمزمه تقلبیبودن آثاری از فرامرز پیلارام و سهراب سپهری پس از برگزاری دورههای مختلف این حراج به راه افتاده بود. پروانه اعتمادی، نقاشی که از خود او نیز اثری در حراج کریستیز به فروش رسیده درباره امکان ارائه اثری تقلبی در چنین حراجی به «شرق» گفت: «هر اتفاقی ممکن است بیفتد اما من اگر نگاهی به اثری از محصص بیندازم، میفهمم کار اوست یا نه، چون با او بزرگ شدم. قلم هر هنرمندی امضای اوست. اگر قلمهای یک نقاشی را نگاه کنی میفهمی کار تقلبی است یا نه، چه رسد به بررسی رنگ. خب رنگها توی چاپ، تغییر میکنند. بارها نقاشی سهراب سپهری در این سالها جعل شده و این دست اتفاقات کار افرادی است که به قصد پولشویی، آثار هنری را به اسم سرمایهگذاری برای هنر، قاچاق میکنند».
فروش آثار جعلی همواره نارضایتی وراث هنرمندان را در پی داشته است. پیش از این فرزند پیلارام قبل از ارائه اثری تقلبی از پدرش در حراج کریستیز گفته بود: «بسیار متأثر شدم که قرار است اثری تقلبی از پدرم به فروش برسد و سر کسی کلاه گذاشته شود. اخلاقا شرمسار خریدار آن میشدم. عکس کار را به چندنفر از نزدیکان پدرم نشان دادم که همگی متفقالقول بودند که اثر تقلبی است. همه مهرهایی که پدرم با آنها کار میکرد نزد خانواده پیلارام است و حتی یکی از آنها هم جایی نرفته است. من اثر را با مهرهای پدرم تطبیق دادم و تقلبیبودن آن برایم محرز شد». پروانه سپهری، خواهر سهراب سپهری، نیز پس از فروش اثری جعلی از او ابراز ناراحتی کرده بود: «شنیده بودم که یک کار کپی از سهراب در این حراج ارائه شده است ولی باور نمیکردم که این واقعیت داشته باشد ولی گویا این اتفاق افتاده است. در کمال وقاحت عدهای کاری را از سهراب به یکی از حراجها فرستادند که هم قیمت آثار سهراب را پایین آورد و هم آبروی هنر معاصر ایران را بردند». این شائبهها، برای حراج کریستیز و متولیان این حراجی ٢٥٠ ساله نیز کمهزینه نیست. با چنین شائبهای، این پرسش به میان میآید که متولیان فرهنگی کجای این معادلهاند؟ چرا هنوز کپیرایتی برای هنرمندان، وجود ندارد و سیستمی معادل نهاد ثبت فیلمنامهها ایجاد نشده که آثار هنری به محض خلق و پیش از واگذاری، شناسنامهای دوزبانه که مهر یکی از متولیان رسمی و فرهنگی دولتی کشور بر پای آن است به آنها تعلق گیرد تا از بروز چنین شائبههایی نیز جلوگیری شود؟ آیا متولیان فرهنگی موظف نیستند همانطور که در موزهها، از آثار هنرمندان محافظت میکنند، در مبادلات نیز، از شناسنامه و کپیرایت آثار مطمئن شوند؟ش