به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ دکتر کارولین داتلینگر از اعضای اصلی کافکاپژوهی دانشگاه آکسفورد است و در سال 2008 جایزه پژوهش در زمینه علوم انسانی را از این دانشگاه دریافت کرد.
«در واقع چهرهی من این چنین برآشفته نیست، خیرگیِ رویاییِ چشمهایم از تأثیرِ فلاشِ دوربینِ عکاسی است.» اینها بخشی از نامهی کافکا به فلیسه بائر است که نشان میدهد کافکایی که میشناسیم، فقط کافکای داستان نیست، که عکاسی نیز هست. کتاب «کافکا و عکاسی» میخواهد نشان دهد که کافکا در طول زندگیاش، عکاسی را بهعنوان رسانهیی جذاب و ذاتا مشکلساز به شمار میآورده، رویکردی که به نوشتههای شخصی و همچنین داستانیاش نیز تسری پیدا کرده است. او در سراسر عمر خود مجذوب عکاسی بود؛ اولین تعامل ادبیِ او با این رسانه به سالهای مدرسه برمیگردد و تا مدت کوتاهی قبل از مرگ، به نوشتن دربارهی عکاسی ادامه داد. عکاسی و عکسها از شاخصههای مهم در سه رمان و چند اثر کوتاهِ ادبی مشهورِ او است و همچنین زمینهای ثابت در نامهها و یادداشتهای روزانهاش است. هرچند کافکا برای احراز نتایج سودمند یا خلاق، دوربین واقعی به کار نمیبندد، اما نوشتههای او، در سطوح مختلف، موقعیت عکاس را به خود میگیرد.
کتاب «کافکا و عکاسی» شامل مقدمه نویسنده و هشت بخش است که عبارت است از: «کافکا و عکاسی: تاریخچهی پیکرهبندیهای نظری؛ از فیلم تا عکاسی: مخاطبسازی در یادداشتهای اولیه؛ مفقودالاثر: دیدگاههای جهان نو؛ دگردیسیهای عکاسانه: مسخ؛ تبادلِ یادگارپرستانه: نامههای کافکا به فلیسه بائر؛ محاکمه: خیرگیِ جرمشناختی؛ مناظر قدرت: بلومفلد، هنرمند گرسنگی و قصر؛ نتیجهگیری: کافکای عکاس؟»
تئودور آدورنو فیلسوف بزرگ آلمانی در نامهی خود به والتر بنیامین، کافکا را عکاسی توصیف میکند که دوربین خیالی خود را برای ثبت صحنههای فراموشناشدنیِ مدرنیته، با چشماندازی «رهاشده» و آزاد، مورد استفاده قرار میدهد. این جهان نیست که توسط کافکای عکاس رهایی مییابد؛ بلکه، کافکای نویسنده است که نقاط ضعف عکاسی را، با عدم پذیرش برتری آنها، رهایی میبخشد.
«کافکا و عکاسی» نوشته کارولین داتلینگر با ترجمهی کریم متقی در نشر «شورآفرین» منتشر شده است.