به گزارش فرهنگ امروز به نقل از روزنامه شرق؛ «امنیت» از آندست مفاهیمی است که در حوزههای مختلف معانی مختلفی به خود میگیرد؛ مفاهیمی که غالبا سخنگفتن از آنها نیازمند تخصص و آشنایی با علم آن حوزه است. فارغ از اینها، نگاه هنرمندانه به مقولههای انسانی این امکان را در اختیار آدمها قرار داده که در حیطه فردی و درونی خود، برای هر واژه و مفهومی یک معنای ذهنی داشته باشند. برایناساس میتوان امنیت را به تعداد افراد روی کره زمین با مفاهیم مختلفی تعریف کرد و بسط داد. «مجتبی راعی»، نویسنده و کارگردان سینما، در این گفتوگو علاوه بر بازگوکردن تعریف فردی خودش از مقوله «امنیت»، رابطه تعاملی آن را با دنیای هنر بررسی میکند و عقیده دارد تکتک افراد جامعه در صورتی میتوانند به احساس فردی خود از مفهوم امنیت برسند که اجرای قاطع قانون را بهعنوان چتر حمایتی در کنار خود احساس کرده و از دریچه سینما و هنر بهعنوان زبان شفاف بیان مشکلات خود بهره ببرند.
فارغ از تعریفهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در مورد مفهوم «امنیت»، این واژه در ذهن شما تداعیکننده چه مفهومی است و چه زمانی احساس میکنید در شرایط امنی قرار گرفتهاید؟
اساسا، وقتی که شاهد اجرای درست قانون در حوزه رفتارها و عملکردهای فردی و اجتماعی باشیم، هر کدام از ما بیش از همیشه احساس امنیت میکنیم. حضور قانون و اجرای درست آن به انسان این حس را میدهد که همواره نیرویی حمایتکننده و حامی در کنار خود دارد که اگر حقوق فردی، انسانی و شهروندیاش، در معرض تعرض قرار گرفت، آن حامی به کمکش میآید. از خلال این تعریف، انتشار اخباری که حکایت از کوچکترین نقض قانونها داشته باشد، برای انسان احساس امنیتنداشتن ایجاد میکند. مثلا وقتی بهعنوان یک شهروند میشنوم اختلاسی در بیتالمال بهوجود آمده، بیش از قبل نیازمند حمایت آن حامی هستم تا کنارم بایستد و بگوید اجازه نمیدهد با اجرای نادرست قانون، حقوقم نادیده گرفته شود و اختلاسگران به سزای عمل خود میرسند. در چنین بزنگاهی، هرگونه آبروداری از مجرم، از کسی که قانون را زیر پا گذاشته، این نگرانی را در منِ مردم ایجاد میکند که نکند قانون درست اجرا نشود و خب، همین موضوع، تولیدکننده نوعی ناامنی است. البته امروز دیگر زیرپا گذاشتن قانون، محدود به اخبار حیرتآوری درباره اختلاسهای نجومی نیست؛ همه ما یادمان میآید سالها پیش وقتی که خودرویی خیابان یکطرفه را خلاف میآمد، با چراغدادن ماشینهای روبهرویی، عذرخواهی و سعی میکرد با راهدادن به آنها، شرمندگی اشتباهش را که گاه به اجبار اتفاق افتاده بود، جبران کند. امروز این معادله کاملا برعکس شده؛ کسی با حرکت معکوس در یک خیابان یکطرفه خلاف میکند و نهتنها از رفتار ضدقانونیاش عذرخواهی نمیکند، بلکه در برابر اعتراضها، واکنش تندی هم نشان میدهد.
یعنی بهنظر شما مهم است که قانونشکنها حتما شرمنده باشند؟
نهفقط بهخاطر نظر شخصی من یا دیگری، بلکه بهخاطر وجدان عمومی جامعه که همواره نیازمند احساس امنیت است، باید این شرمندگی از رفتارهای قانونشکنانه وجود داشته باشد. رفتار کسی که قانون را نقض میکند فقط محدود به همان نقض قانون نیست، بازتاب رفتار او، جامعه را دربر میگیرد، من و شمای نوعی را نسبت به اجرانکردن قانون بیتفاوت یا نگران میکند. جامعه از لحاظ روانی کمکم از هم پاشیده میشود و این فرصت در اختیار کسانی قرار میگیرد که رفتارهای تندتری در له یا علیه این اقدام داشته باشند. یادمان نرود اگر من به یک پدیده اجتماعی غلط، به رفتاری ضدقانون، یا هرگونه رفتاری که خارج از چارچوب قانون باشد، اعتراض کنم و ببینم قانون در کنارم ایستاده و از اعتراض من حمایت میکند، به این باور میرسم در شرایط امنتری بهسر میبرم. حمایتنکردن از منِ نوعی، باعث میشود از نظر روانی خودم را در برابر افرادی که قانون را زیرپا گذاشتهاند، تنها ببینم و عملا نهتنها توان سالم نگهداشتن جامعه از سوی من کمتر میشود، بلکه اکثریت قانونشکنان رودرروی اقلیت مصلحان قرار میگیرند.
آیا در هنر –بهطور کلی- و سینمای ایران به صورت اختصاصی، شاهد آثاری بودهایم که بتوانند به افزایش احساس امنیت در جامعه کمک کنند یا مخاطبان را به تعریف شفافتر و انسانیتری از این مفهوم برسانند؟
چون بحث ما بحثی میانحوزهای و طبعا در حوزه سینما خیلی تخصصی نیست، اجازه دهید به این سؤال به شکل دیگری جواب دهم؛ بهنظر من، ملاحظات ساخت فیلم در ایران در طول سالهای اخیر بهگونهای بوده که سینما نتوانسته به چنین حوزههایی وارد شود. اگرچه بخش اندکی از سینماگران ما مایل بودهاند به دل چنین مسائلی وارد شوند، اما هیچگاه این ملاحظات اجازه نداده سینما در این زمینه، رسالت خود را بهدرستی ایفا کند.
و این جای خالی را چه چیزی پر کرده است؟
خب، طبعا وقتی که ما در حوزهای وارد نشویم یا ورود موفقیتآمیزی نداشته باشیم، رسانههای بیگانه و شبکههای آنطرف آبها به این موضوع وارد میشوند و در این حوزه به انواع تولیدات دست میزنند. اما نباید فراموش کنیم وقتی سینماگران ما که در درون ساختار همین جامعه زندگی میکنند، نتوانند به چنین حوزههایی که دغدغههای شهروندی و انسانی مردم همین آبوخاک است ورود پیدا کنند، راه ساختهشدن محصولات سینمایی در رسانههای بیگانه، از مسیر و معبر شایعات میگذرد. واقعیت این است آنها خیلی روی مسئله واکنش سریع تأکید دارند، یعنی کافی است موضوعی در اینجا مطرح شود و آن وقت است كه میبینیم آنها دستبهکار شدهاند و خیلی زود، مستندی، فیلم کوتاهی، گزارش خبری یا هر نوع خوراک اطلاعرسانی در این زمینه تهیه کردهاند و از طریق مسیرهای خود آن را در اختیار مخاطب ایرانی قرار دادهاند. این موضوع علاوه بر همه چالشهایی که در حوزه امنیت ملی دارد، یک نگرانی بزرگتر هم برای جامعه ایرانی دارد و آن، این است که ما شنونده و بیننده شایعات آنها از یک مسئله خواهیم بود و چون شایعه هیچوقت صورت واقعی نداشته، میزان نفوذپذیریاش در جامعه هم بیشتر از واقعیت است. کمکم شبکههای ماهوارهای دست به کار میشوند و موضوعی که بهراحتی میتوانست در کشور مورد نقد و بررسی قرار بگیرد، اندکاندک شکل یک بحران را پیدا میکند. میدانید ما در جایی زندگی میکنیم که زود متوجه میشویم، اما دیر عکسالعمل نشان میدهیم و این موضوع دقیقا انگشت گذاشته روی همان تعریف فردی و انسانی که از موضوع امنیت در بالا داشتیم. هر شهروندی به نوبه خود و هر انسانی در جایگاه خود، فقط محتاج شنیدن سریعالسیر اخبار نیست؛ میخواهد به همان میزان شاهد عکسالعمل قانونی سریع هم باشد و فقط به این شکل است که احساس میکند در جامعهای زندگی میکند که قانون، حمایتگر و گوش شنوای اوست.
چرا اسم هیچ فیلمی را در این میان ذکر نکردید، آیا سینمای ایران در این زمینه فعال نبوده یا آثارش قابل توجه نیستند؟
ببینید وقتی ملاحظات بهگونهای باشد که سینماگر به راحتی نتواند در این زمینه ورود پیدا کند، بهطور کلی از این حوزه فاصله گرفته و به قول معروف طور دیگری فیلم میسازد. در یک مقایسه ساده میتوانید سینمای امروز جهان را در گوشهگوشهاش ببینید که روی موضوعات و مسائل اجتماعی فوکوس پیدا کرده و مسائل مختلف را با ذرهبین سینما مورد توجه قرار میدهد تا در جامعه به آن پرداخته و احتمالا از آن گرهگشایی شود، خودِ چنین رویکردی به اعتقاد من امنیتزاست.
اگر اعتماد را بهعنوان قدم اول در مفهومی که شما از امنیت مطرح کردید درنظر بگیریم، آیا سینما در مفهوم ایرانی آن توانسته سطح اعتماد را در جامعه افزایش دهد؟
جامعهای که مسائلش را به صورت شفاف و با ضریب امنیت بالا بیان کند، میتواند به چشم خود ببیند که درجه امنیتش رو به افزایش است، چرا؟ چون طرح موضوع به طور شفاف میتواند، آن موضوع را به سرعت در تیررس نگاه طیف گستردهای از افراد جامعه قرار دهد. در این طیف گسترده شما وکیل، حقوقدان، جامعهشناس، آرتیست، جوان فعال و نیروهای مذهبی میبینيد و همه اینها سعی میکنند در حل این مشکل یاریرسان همدیگر باشند، چراکه میدانند حالا این قانون است که برای اجرای بهتر خود به حمایتهای مردمی و شهروندی نیاز دارد. امنیت از همین دستبهدستهمدادنها شکل میگیرد و رشد میکند و خب، طبیعتا اساس چنین مسیری بر پایه همان اعتماد اولیه است. اما حالت وارونه این موضوع وقتی است که جامعه شفاف حرفها و مسائل خودش را مطرح نکند، به آن متهم بگوییم «ب.ز»، سعی کنیم فلان آسیب اجتماعی را پنهان کنیم و به دلایل مختلف از آن حرفی به میان نیاوریم. در چنین شرایطی، آن منِ شهروند احساس میکند، همانطور که خودش در حال پنهانکاری است، خیلیهای دیگر هم کارهایی میکنند که او از آنها بیاطلاع است. در چنین موقعیتی دوباره هالهای از ناامنی افراد را یکیک در برمیگیرد و آنها را تنها و رهاشده در جامعه به حالت منفعلی درمیآورد.
در طول این سالها فیلمهای مختلفی داشتیم؛ فیلمهایی که بهخاطر بیتوجهی به مسائل اجتماعی، روشنفکری خوانده میشدند یا فیلمهایی که خیلی شعاری به موضوعات اجتماعی میپرداختند و حتی فیلمهایی که به اصطلاح سیاهنمایی میکردند، با این حساب سینما در این حوزه چندان هم منفعل نبوده، اما میخواهم بدانم از نظر شما رشد چه نوع سینمایی در ایران میتواند نشانه افزایش میزان امنیت باشد؟
به نظر من، نشانه افزایش میزان شفافیت در هر جامعهای، رشد سینمای مستند اجتماعی آن است. وقتی این نوع نگاه در جامعه افزایش پیدا کند و ملاحظات بهگونهای ترتیب یابند که امکان رشد این سینما بیشتر شود، طبعا شاهد خواهیم بود که امنیت در حوزههای مختلف رو به افزایش است. اگر روزی در سینمای ایران آثاری ساخته شود که همگام با نفع ملی و شفافیت باشند، میتوانیم بگوییم که سینما زنده است و دارد مسئولیت خودش را انجام میدهد. تأکید میکنم روی صفت «نفع ملی» تا بعد کسی نگوید برخیها با سیاهنمایی جامعه را بد نشان میدهند یا برخی دیگر از سینماگران فلان رویه را دارند. این عنصر نفع ملی، عنصر اثرگذار آن سینما و طبعا کانال افزایش تأثیرپذیری تولیدات سینما خواهد بود.
یعنی یک رابطه علت و معلولی میان امنیت و سینما؟
دقیقا و نه فقط میان این دو عامل، بلکه میان سینما و شفافیت. افزایش شفافیت در جامعه به گسترش سینما کمک میکند و گسترش سینما خود میتواند عاملی برای افزایش میزان شفافیت و طبعا بالارفتن سطح امنیت روانی و فردی در جامعه باشد. وقتی شما بهعنوان شهروند میبینید که هیچ آسیب اجتماعی و چالش شهروندیتان از چشم سینما دور نمانده و برای یکیک آنها تولیدی مبتنی بر دو اصل نفع ملی و شفافیت دارد، طبعا به سمت سینما کشیده میشوید و درمییابید که صدایتان را سینما به گوش قانون میرساند و رابطه تنگاتنگی که بین شما و قانون پدید میآورد به شما از زندگی در چنین جامعهای امنیت خاطر میدهد.
در این میان چه معیاری میتوان برای نفع ملی درنظر گرفت که محل مناقشه گروههای سیاسی مختلف نباشد؟
اگر در این مفاهیم ریز بشویم، طبعا هم اختلافات زیادی را شاهد خواهیم بود و هم از یک بحث اجتماعی به سراغ یک بحث تخصصی در حوزه سینما خواهیم رفت که از مجال بحث شما خارج است، اما بهطورکلی در نظر من، فیلمی که به مخاطب کمک کند در زمینه یک مسئله مهم اجتماعی به فهم درستی برسد، در مسیر نفع ملی حرکت کرده. پس به فیلم و سینما بهعنوان یک ابزار حل مسائل نگاه نمیکنم چراکه معتقدم راهحلها نه در اختیار فیلمسازان بلکه در اختیار کارشناسان است. اگر سینما بتواند در مطرحکردن درست موضوع، عاملی تأثیرگذار باشد، حلقههای حل مشکل کنار هم قرار میگیرند و این امید هست که شاهد حل مسئله به شکلی درست و اصولی باشیم و اینجاست که به اعتقاد من رسانهای چون سینما، در انجام مسئولیتش موفق عمل کرده است.
سینمای امروز نسبت به سینمای دهه اول انقلاب در حوزه مفاهیم اجتماعی انگار تنبلتر شده است و کمتر تمایلی به حضور در این حوزهها دارد، شما با این نقد و نگاه موافقید؟
اساسا وقتی که سرمایه برای فرهنگ تصمیم بگیرد، نمیتوان آیندهای فرهنگی را برای کشور متصور شد و به تحققش امیدوار بود. درحالحاضر بخشی از سینما، فقط و فقط با هدف سود بیشتر فعالیت میکند و این راهی است که متر و معیار اجتماعی و حتی پرداختن به مسائل جامعه در آن جايی ندارد.
دولت یازدهم، با شعارهای کمی فرهنگیتر در حوزه سینما حضور پیدا کرده، فکر میکنید از چنین دولتی میتوان توقع داشت در گسترش نگاه اجتماعی سینماگران اثرگذار باشد؟
بگذارید اینطور جواب این سؤال را بدهم؛ باید سینما راه بیفتد و فیلمهای بیشتری ساخته شود تا بتوانیم در مرحله قضاوت قرار بگیریم. هنوز در این دولت تعدد فیلمهای ساختهشده به حدی نیست که بشود دراینباره یک قضاوت عادلانه کرد، شاید به این خاطر که سینمای ما همچون اقتصاد ما در رکود به سر میبرد و فعلا تمایل چندانی به ساخت فیلم نیست، چه رسد به بررسی اثرگذاری اجتماعی آثار سینمایی ساختهشده و تأثیر دولت بر آنها.