شناسهٔ خبر: 39855 - سرویس دیگر رسانه ها

ترجمه آثار فارسی چگونه موفق می‌شود؟

محمد بقایی ماکان در واکنش به آغاز طرح حمایت از ترجمه و نشر آثار فارسی به زبان‌های دیگر گفت: اگر این فعالیت‌ها صرفا جنبه شعارگونه پیدا کند نه تنها تأثیر مطلوبی نخواهد گذاشت بلکه دلزدگی ایجاد خواهد کرد و نتیجه معکوس خواهد داد.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایسنا؛  این مترجم و پژوهشگر پیشکسوت حوزه ادبیات و اندیشه درباره موضوع حمایت دولتی از ترجمه آثار فارسی به دیگر زبان‌ها، بیان کرد: آثاری که از زبان فارسی برای خارجیان ترجمه می‌شود، چنان‌چه برای خوانندگان غیرایرانی جذابیت داشته باشد، طبیعی است که مورد توجه قرار می‌گیرد. نشانه بارز آن ترجمه‌هایی از متون طراز اول ادبیات فارسی است مثل ترجمه‌هایی که از خیام، شاهنامه فردوسی، سعدی، حافظ، مولانا و عطار به وسیله مترجمانی مانند نیکلسون، فیتزجرالد و... انجام شد و مورد استقبال غربی‌ها قرار گرفت که امروزه حتی به جرأت می‌توان گفت اگر برای مثال کسی از مردم جهان با نام کشور ایران آشنایی نداشته باشد و نداند این سرزمین در کجای جهان است ولی خیام را می‌شناسد.

او در ادامه اظهار کرد: بنابراین باید نتیجه گرفت اگر محتوای اثری برای خوانندگان جذابیت داشته باشد مورد توجه قرار می‌گیرد، ولی در غیر این صورت تلاش‌های انجام‌گرفته نتیجه مطلوبی نخواهد داد.

بقایی ماکان در پاسخ به این‌که آیا ورود برنامه‌ریزی‌شده دولت‌ها در زمینه ترجمه درست است یا خیر، گفت: در دنیای امروز به طور طبیعی همه دولت‌ها برای سررشته‌داری و انتشار گرایش‌های فکری خود تبلیغ می‌کنند و در قالب جزوه، مقاله و کتاب منتشر می‌سازند و از طریق سفارتخانه‌هایشان در سراسر جهان در اختیار مردم می‌گذارند. اما باید توجه داشت اگر این فعالیت‌ها مبتنی بر سازوکار تبلیغات علمی نوین نباشد و صرفا جنبه شعارگونه پیدا کند نه تنها تأثیر مطلوبی نخواهد گذاشت بلکه دلزدگی ایجاد خواهد کرد و نتیجه معکوس خواهد داد.

او افزود: هر نظامی به طور طبیعی برای خودش تبلیغ می‌کند. اگر قصد اقدام فرهنگی باشد یعنی شناساندن اندیشه‌ها و هنرهای برآمده از خاک ایران‌زمین، بنابراین نیاز است که یک گروه متخصص ایرانشناس انتخاب شود تا آثار ارزنده ترجمه شوند، چون از این حیث بسیار ضعیف هستیم، به گونه‌ای‌ که هنوز غربی‌ها بسیاری از آثار‌ ما را نمی‌شناسند.

این مترجم در همین زمینه توضیح داد: اگر امروز کتاب «المنقذ من الضلال» نوشته محمد غزالی ترجمه شود و به دست غربی‌ها برسد و این کتاب با «گفتار در روش» دکارت مقابله شود آن‌ها گمان می‌کنند دکارت اثر خود را از روی کتاب غزالی سرقت کرده است. بنابراین اگر بسیاری از آثار ما به زبان‌های دیگر ترجمه شود، معلوم می‌کند که در برج‌ آسمان‌سای تمدن و فرهنگ غرب بسیاری از اندیشه‌های ایرانی نیز پیدا می‌شود. با این حال ترجمه آثار ایرانی با سازوکارهای دولتی به این بستگی دارد که مدیریت کلان فرهنگی مقصودش از این اقدام چیست. اگر قصد تبلیغات دولتی است که داستانش فرق می‌کند. ولی اگر قصد این است که فرهنگ ایرانی به جهان معرفی شود آن وقت نیاز به تمهیدات و رایزنی با ساکنان کوی معرفت دارد. در این صورت باز هم نیاز به مترجمان بسیار قدر هست که بتوانند به درستی مفهوم را منتقل کنند. برای مثال کتاب مقدس که حداقل یک قرن پیش به فارسی ترجمه شد در بسیاری از موارد مفاهیمی غیرقابل فهم در آن‌ وجود داشت تا آن‌که حدود 10 سال پیش ترجمه تازه‌ای از این کتاب صورت گرفت که تازه معلوم شد در کتاب مقدس از چه مفاهیمی سخن گفته شده است. بنابراین در ترجمه آثاری از این دست باید توجه داشت که قبل از این‌که خود اثر مهم باشد مترجم آن است که اهمیت دارد و اگر ترجمه‌ها از توانایی کافی برخوردار نباشد همه این تلاش‌ها به هوا و هدر خواهد رفت و سندی برجا نخواهد گذاشت.

او در بخش دیگری از این گفت‌وگو به ابتدای ماجرای نهضت ترجمه در ایران با تاسیس دارالفنون اشاره و اظهار کرد: ترجمه به صورت مدام در تاریخ فرهنگی ایران جریان داشته است، به طوری که ترجمه «کلیله و دمنه» از فارسی به عربی توسط ابن مقفع به وسیله ایرانیان چندان فصیح انجام شد که آن را بعد از کلام‌الله شیواترین نثر عربی می‌دانند. بنابراین اگرچه ترجمه در تاریخ فرهنگی ایرانیان به صورتی پویا جریان داشته اما با افتتاح دارالفنون محدوده وسیع‌تری را شامل می‌شود که همان دنیای غرب است.

بقایی ماکان ادامه داد: از این زمان به بعد مترجمان زبردستی که با زبان‌های اروپایی به‌خصوص زبان فرانسوی آشنا بودند آثاری از ادبیات غرب را به فارسی برگرداندند که از جمله آن‌ها می‌توان به ترجمه «گفتار و روش» دکارت اشاره کرد که ظاهرا نخستین ترجمه‌ای است که توسط شخصی به نام موسی همدانی صورت گرفت و بعد از آن به تدریج چهره‌های بزرگی از این جریان سربرآوردند که در حوزه‌های مختلف اعم از فلسفه، ادبیات داستانی، علوم و ادیان و تاریخ صاحب نام هستند. ولی در چند دهه اخیر صنعت ترجمه که زمانی به اوج خود رسیده بود رفته رفته رو به قهقرا گذاشت و چهره‌ای کاملا کاسبکارانه و مادی پیدا کرد، به این معنا که به دلیل نبود توجه مدیریت کلان فرهنگی در این زمینه هر کسی که از رشته زبان‌های خارجی فارغ‌التحصیل شد و فرصت و امکانی برای ترجمه داشت بی ‌آن‌که به زبان مبدأ یعنی زبان‌ فارسی آگاهی کامل داشته باشد به صرف دانستن یک زبان خارجی اقدام به ترجمه آثار ارزشمندی کرد که یا با متن اصلی مطابقت کامل ندارد یا این‌که به لحاظ نگارشی داری معایب فراوان است.

او با طرح این سوال که علت چنین نقصی از کجاست توضیح داد: با اندکی تأمل می‌توان دریافت که نهادهای فرهنگی به‌خصوص اداره کتاب و کتاب‌خوانی نقشی چشم‌گیر در این قضیه دارد. زیرا در این نهاد حساسیت‌های گاه کاملا خنده‌آور در خصوص ممیزی برخی از مفاهیم و الفاظ به کار برده می‌شود، که نشان می‌دهد در این ترجمه‌ها مترجمان کمترین توجه را به زبان ملی دارند. در حالی که هر کسی که شناخت اندکی از زبان فارسی داشته باشد به معایب این کتاب‌ها پی می‌برد. در حالی‌که اگر نهادهای دولتی برای زبان فارسی به حقیقت دل می‌سوزانند می‌توانند آثاری از این دست را به ناشران بازگردانند تا آن‌ها را مجددا ویرایش کنند.

این پژوهشگر در پایان گفت: امروز تنها موضوعی که در برخی از نهادهای فرهنگی از جمله رسانه به اصطلاح ملی مورد توجه دقیق قرار نمی‌گیرد، زبان ملی یا زبان فارسی است؛ در حالی که در بسیاری از کشورها حتی گویندگانی را که کلمات را به درستی تلفظ نمی‌کنند جریمه و توبیخ می‌کنند. از مجموع این قضایا می‌توان دریافت که به قهقرا رفتن صنعت ترجمه در کشور که یکی از عوامل مهم در پایین آمدن شمارگان کتاب شده در همین نبود توجه به صدور مجوز برای کتاب‌هایی است که کاملا پیداست مترجمان و ناشران آن‌ها هدفی جز عرضه کارهای ویترینی و درآمدسازی از ترجمه و انتشار آن‌ها نداشته‌اند.

منبع: ایسنا