به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ «تاریخ تولدم را خواسته بودید، دوستان آن را از جمله ی اسرار مگو می دانند؛ ولی حقیقت این است که بر خودم مجهول است. ولی یقین دارم تاریخ وفاتم روشن تر از تاریخ تولدم خواهد بود شاید نتیجه ی آشنایی من با قلم و قرطاس (کاغذ) همین باشد.» این سخنان «محمدعلی جمال زاده» ادیب، پژوهشگر، مترجم و تاریخ شناس معاصر است که بر پایه سندهای تاریخی در ۱۲۷۰ هجری خورشیدی در اصفهان دیده به جهان گشود.
وی در دوره ی کودکی از دانش پدر خویش، سید جمال الدین واعظ اصفهانی که از رهبران مشروطه خواه و روحانی مبارز در اصفهان بود، بهره برد و درس های مقدماتی را نزد میرزا حسن صحاف یکی از بزرگان زادگاه خود فراگرفت اما دیری نپایید به دلیل اختلافی که میان پدر و ظل السلطان حاکم اصفهان پدید آمد، به همراه خانواده به تهران رفت.
وی در ۱۶ سالگی به سبب درگیری های سیاسی در هنگامه ی سلطنت محمدعلی شاه قاجار بنا به سفارش پدر، برای ادامه تحصیل در دوره ی متوسطه راهی لبنان شد و پس از ۲ سال به فرانسه رفت و در دانشگاه دیژون، رشته ی حقوق را برای تحصیل برگزید.
اما پس از مدتی با پذیرفتن دعوت گروهی از مخالفان حکومت قاجار، راهی برلین شد. او که جوان ترین عضو این مجموعه بود به مدت ۶ سال با آنان همکاری کرد و نتیجه ی این امر انتشار مجله ی سیاسی- فرهنگی کاوه با مقاله هایی در زمینه سیاست، اقتصاد، ایران شناسی و فرهنگ و ادب، با سبک نگارشی بسیار ساده بود.
پدر داستان نویسی کوتاه ایران توانست نخستین اثر خود به نام «گنج شایگان» یا اوضاع اقتصادی ایران را در این مجله منتشر کند که البته بعدها این اثر یکی از بهترین آثار وی در زمینه اقتصاد کشور معرفی شد.
مجله ی کاوه اثر بی نظیر دیگری را از وی با نام «یکی بود، یکی نبود» که شامل داستان هایی کوتاه بود، در آخرین شماره ی خود با عنوان نخستین مجموعه ی داستانی فارسی با سبک تازه، به مردم ایران معرفی کرد.
محمدعلی جمال زاده با نگاشتن این اثر، سبک داستان نویسی را که تا آن هنگام از انسجام ویژه ای برخوردار نبود، وارد دنیایی نوین کرد و با نوشتن داستان های انتقادی، ساده، طنزآمیز و سرشار از ضرب المثل ها و اصطلاحات عامیانه به نابسامانی سبک های نگارشی در داستان های معاصر پایان بخشید.
او این مجموعه داستانی را برخلاف سنت های رایج داستان نویسی آن روزگار روایت کرد و این امر سبب شد تا نویسندگان بسیاری با سبک نوشتاری وی به مخالفت بپردازند و فن نویسندگی او را عامه پسند بدانند. فنی که بعدها دوستداران ادبیات و بزرگان این عرصه آن را مکتب نوینی از داستان نویسی برشمرده اند. از دیگر ویژگی های آثار این ادیب برجسته می توان به مردمی و عامه پسند بودن آن، نزدیک کردن زبان نوشتار به زبان گفتار، استفاده از سبک انشای حکایتی و بهره بردن از زبان طنز و وابسته به سنت حکایت پردازی و اندرزگویی کلاسیک ایرانی اشاره کرد.
دارالمجانین، راه آب نامه، صحرای محشر، غیر از خدا هیچ کی نبود، سر و ته یک کرباس، تلخ و شیرین، کهنه و نو و شور آباد و قصه ما به سر رسید، از اثرهای مهم این نویسنده بنام است. پدر داستان نویسی نوین ایران پس از ۱۰ سال زندگی در برلین و با برعهده گرفتن سردبیری مجله علم و هنر و فعالیت در دفتر بین المللی کار، وابسته به جامعه ی ملل به سوئیس رفت و باقی عمر خویش را به آموزش زبان و ادبیات فارسی در ژنو پرداخت و سرانجام در این شهر در هفدهم آبان ۱۳۷۶ هجری خورشیدی در آسایشگاه سالمندان دیده از جهان فرو بست و به دیار حق شتافت.
«محمدرضا یوسفی» نویسنده و ادیب معاصر به بهانه سالروز درگذشت سید محمدعلی جمال زاده در گفتگو یی ویژگی و سبک این نویسنده را ساده نویسی دانست و گفت: وی پدر ادبیات داستانی معاصر ایران محسوب می شود که ادبیات معاصر را به ادبیات مشروطه پیوند داد. ادبیات عصر مشروطه در دوره ای، از ادبیات خواص و پیچیده فاصله گرفت و به ادبیات مردم نزدیک شد. او این میراث را از انقلاب مشروطه با خود و خانواده ای مشروطه خواه به ارمغان آورد و با تاثیر از ادبیات غرب و با ساده نویسی و نوشتن داستان های رئالیستی(واقع گرا) تحول بزرگی را در این زمینه ایجاد کرد و این گونه ادبیاتی شکل گرفت که از اقشار خاص به درون توده های مردم انتقال یافت.
این نویسنده و ادیب معاصر درباره شرایط ادبیات ایران در دوره مشروطه تصریح کرد: در ایران پس از انقلاب مشروطه و انتقال نظام فئودالی مشروطه(نظام ارباب-رعیت) به نظام پهلوی اول، تحولات اقتصادی و اجتماعی به وجود آمد که در کنار آن، تحولات فرهنگی را نیز با خود به همراه آورد. در این هنگام محمدعلی جمال زاده در زمینه ادبیات داستانی ظهور و داستان نویسی کوتاه را شروع کرد و بدین شکل این سبک از نوشتار، مورد توجه همگان قرار گرفت.
وی ساختار داستان های جمال زاده را ساده دانست و بیان کرد: این نویسنده در داستان های خود از فرهنگ عامه و فولکلور(علم به باورها و افسانه های مردم) و ضرب المثل بهره برد. ساختار داستان های او به صورت کامل، کلاسیک(قدیمی، رایج و پرارزش) است و هر داستانی یک آغاز و پایان دارد و از پیچیدگی خاصی برخوردار نیست. به عنوان مثال اگر یکی از داستان های الگویی جمال زاده همچون «فارسی شکر است» را در نظر بگیریم، درمی یابیم که در این داستان، گروهی کنار هم نشسته اند و درباره ی زبان و ادبیات تازه ای که وارد کشور می شود، به تبادل نظر پرداخته اند.
افراد روشنفکر و تحصیلکرده واکنشی که از خود در برابر این تغییرها نشان می دهند این است که من در برابر این ره آورد نوین چه هستم و چه پاسخی خواهم داشت که البته این پاسخ ها متفاوت است. یک پاسخ این به شمار می رود که باید این فرهنگ یعنی مدرنسیم پذیرفته شود و پیرو آن شد. اما برخلاف آن، فرهنگی متکی بر سنت ها وجود دارد که با رد کردن روند مدرنیسم بر این باور است باید آن سنت ها را حفظ کرد. در این میان محمدعلی جمال زاده بر این باور بود که باید ترکیبی میان این ۲ فرهنگ در ادبیات داستانی به وجود آید و تعادل ایجاد شود. در واقع وی در آثار خود با حفظ فرهنگ بومی به پذیرش فرهنگ مدرنیسم(طرفداری از شیوه های نوین) پرداخت و آن ۲ را با هم آمیخت.
یوسفی در ادامه درباره پذیرش فرهنگ نوین در کشور افزود: در هر کشوری پذیرش این امر متفاوت است. یعنی هر سرزمینی با توجه به ساختارهای بومی و پیش فرهنگ ها و پیشینه تاریخی که دارد، در برخورد با این پدیده، واکنش های متفاوتی را نشان می دهد. در ایران نیز که با پدیده استعمار روس و انگلیس رو به رو بود، این امر، واکنش های منفی را به دنبال داشت. اما محمدعلی جمال زاده بخش های مثبت این فرهنگ را که به خوبی از طرف مردم مشاهده نمی شد، به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه در ادبیات داستانی معاصر مطرح و پایه ریزی کرد. او ساختار داستان های خویش را بسیار ساده، ابتدایی و کلاسیک برگزید و در داستان های بلند نیز ساختار ادبیات رئالیستی(واقع گرا) را تکرار کرد.
این نویسنده و ادیب معاصر در ادامه گفت: وی علاوه بر داستان های کوتاه، داستان بلند نیز دارد اما دلیل آن که وی داستان نویسی کوتاه را انتخاب کرد، می توان این گونه بر شمرد؛ هر فردی یک توانمندی دارد و باید به توانمندی طبیعی و ذاتی خویش پاسخ دهد بنابراین هر نویسنده اگر برپایه آنچه درک می کند و آنچه در توان وی است، بنویسد خود به خود آثار او خلاق می شود. به همین دلیل است که داستان های کوتاه جمال زاده هنوز به عنوان الگو در ادبیات داستانی به شمار می روند. البته توانمندی هر هنرمندی به دوران کودکی، خانواده و محیط اجتماعی نیز بازمی گردد.
وی شرایط تعیین کننده جامعه ی آن روز را در اثرهای جمال زاده این گونه توصیف کرد و بیان داشت: اثرهای یک نویسنده همواره متاثر از شرایط جامعه وی است. البته در دوره ی جمال زاده، مطبوعات نقش تعیین کننده ای را در زندگی مردم ایفا می کردند و در مطبوعات بیشتر کارهای کوتاه چاپ می شد. او نیز با تاثیر از شرایط زمان و با توجه به توانایی و استعداد خویش، داستان نویسی کوتاه را انتخاب کرد. او در نوشتن این سبک از داستان نویسی، خلاق بود و می توان در اثرهای وی این خلاقیت را به خوبی مشاهده کرد.
یوسفی نقش محمدعلی جمال زاده را در تاریخ ادبیات ایران بسیار تاثیرگذار دانست و خاطرنشان کرد: هر هنرمندی اگر به ذات و سرشت خود که مبنای خلاقیت است، پاسخ دهد به یقین در کار خویش موفق خواهد شد و جمال زاده نیز چنین نویسنده ای بود. وی در زمان خود تحول بنیادینی را ایجاد و مبنای فرهنگی انقلاب مشروطه را در روند ادبیات داستانی وارد کرد و به حس انگیزی و شخصیت پردازی پرداخت. در کتاب «احمد»، شخصیت پردازی به گونه ای است که می توان به ویژگی های خاص یک شخصیت، نوع نگاه او پی برد و به رنگ و هستی شناسی انسان دست یافت.
این نویسنده و ادیب معاصر در رابطه با ماندگاری و تاثیر آثار محمدعلی جمال زاده اظهار داشت: آثار وی برای خوانندگان مبتدی بسیار تاثیرگذار محسوب می شود. زبان در آثار او محاوره و روایت نزدیک به روایت قصه گویی خود مردم است و شخصیت پردازی ها آن چنان عمیق و ژرف نیست و همزاد پنداری قدرتمندی در تمامی داستان برای خواننده وجود دارد و زاویه ی دیدها مشخص و مبنا نیز متکی بر همزاد پنداری است، به همین دلیل آثار جمال زاده ماندگار و مورد علاقه افراد عامی شد.
محمدرضا یوسفی در پایان، محمدعلی جمال زاده را پدر ادبیات داستانی ایران دانست و تصریح کرد: باید سپاسگزار این فرد باشیم اما به عنوان یک مخاطب باور دارم که اگر وی در ایران می ماند به یقین روند تکوینی و تکاملی آثار او تحول بسیار بنیادی تری پیدا می کرد. زیرا هنرمندی که از ریشه و کشور خود جدا می شود، مجبور است برای نگاشتن آثار نوین به گذشته ی کشور خویش بازگردد و با گذشته زندگی کند.