فرهنگ امروز/ محمدمهدي فرقاني٭
در طول تاريخ معاصر كشورمان اغلب سه گونه رفتار و نگاه نسبت به رسانهها و مطبوعات وجود داشته است؛ اول رفتار دستگاههاي ذيربط در دولت بوده است كه اكثرا به عنوان مانع در راه پيشبرد آزادي مطبوعات عمل كردهاند، به جز در دو دوره كه به صورت استثنا دولت در راستاي تسهيل آزادي و كمك به رشد مطبوعات گام برداشت، در مجموع دولتها به عنوان مانع، ايفاي نقش كردهاند. مورد دوم مربوط به دستگاههاي قضايي است كه با وجود وظيفهشان در تامين امنيت اركان گوناگون جامعه كه رسانهها هم بخشي از آن هستند، و با وجود انتظاري كه از دستگاه قضا به عنوان مامن و پناهگاه ميرود، اين دستگاه هم عمدتا رسانهها به خصوص مطبوعات را به عنوان تهديد قلمداد كرده است. مورد سوم مربوط به جو عمومي جامعه است، جوي كه در آن اكثريت، مشتاق كسب اطلاعات و تشنه دانستن هستند اما با وجود اين اشتياق و تشنگي همواره با محدوديت مطبوعات روبهرو بودهاند.
رييسجمهور در افتتاحيه نمايشگاه مطبوعات گفت «به رسانهاي نياز است كه دههها از عمرش بگذرد، به حرفهاي بودن و پختگي آن افزوده شود». اين نكته را كاملا بهحق ميدانم كه عمر طولاني لازم است تا مطبوعات بتوانند به تعادل رفتاري در جامعه برسند. عمر طولاني اتفاقا سبب ميشود تا جنبههاي تهديدآميز آنها كاسته شود و به زباني نرم برسند. عمر كوتاه مطبوعات را بيقرار، پرخاشگر و به لحاظ رفتاري ناپايدار ميكند در حالي كه عمر طولاني به كار مطبوعات اصالت ميدهد و سبب پختگي و نهادسازي ميشود، نهادسازي سبب ميشود كه خود به خود رفتار رسانه بر پايه تعادل و توازن باشد و همانگونه كه گفته شد نتيجه آن كاسته شدن از ميزان تندخويي و رسيدن به يك زبان نرم است. چرا؟ چون عمر طولاني براي رسانه مسووليت تاريخي ميآورد، مسووليتي دوگانه: يك وجه اين مسووليت متوجه اين ميشود كه رسانه بايد شرف و حيثيت بلندمدت خود را حفظ كند و براي حفظ اين حيثيت بايد از حقوق مردم دفاع كند. وجه دوم اين است كه براي حفظ اين عمر طولاني و براي ثبات و بقاي خود بايد به صورت حساب شده عمل كند. هر نشريهاي كه عمر طولاني دارد تعادل بيشتري هم دارد و اين نقطه قوتي است كه نفع آن به دولت و جامعه ميرسد.
از سوي ديگر نبايد فراموش كرد كه زبان رسانه و حكومت تابعي از يكديگر هستند. هر كدام از طرفين، هر زباني را كه براي خطاب قرار دادن طرف ديگر انتخاب كند با همان زبان نيز پاسخ ميشنود. همين است كه بايد نرم زبان را به كار گرفت و منطق و استدلال را به جاي صداي بلند نشاند. نكته آخر اينكه تحقيقات ميداني انجام شده در كشور، نشان داده است كه رابطه مستقيم ميان اعتماد مردم به رسانهها و ميزان اعتماد مردم به دولت وجود دارد. اين به اين معناست كه سلب اعتماد از يكي باعث سلب اعتماد از ديگري ميشود و تقويت اعتماد مردم به هر يك از آنها باعث تقويت اعتمادشان به آن ديگري است. اين نكته به خصوص بايد مورد توجه كساني قرار گيرد كه تلاش كردهاند اعتماد مردم از مطبوعات را سلب كنند، اين تلاش به ضرر جامعه و حاكميت است.
٭استاد روزنامهنگاري