فرهنگ امروز/ نصرالله پورجوادی؛
سیل مهاجرت از کشورهای جهان سوم، بهخصوص خاورمیانه، به کشورهای دیگر در چند سال اخیر سیلی محکمی بهصورت کشورهای پیشرفته بوده است؛ کشورهایی که درهای خود را به خیال خود بسته بودند و هر کاری میخواستند با کشورهای خاورمیانه میکردند، غافل از اینکه دنیا عوض شده است. آنها اگر اوضاع را در اینجا به هم بریزند، مثلا صدام حسینی را از اریکه قدرت به زیر بکشند و بعد هم اعدامش کنند، قذافیای را در لانه موش کنند و بعد بیرون بکشند، حسنی مبارکی را به زندان بیندازند، درهای سوریه را به روی داعش باز کنند و کشور را به آتش بکشند، فقط مردم این کشورها نیستند که صدمه میبینند و ضرر میکنند.
مهاجرتها به اروپا، آمریکا و استرالیا نشان داد که دود این آتشها به چشم خود آمریکا و اروپا هم خواهد رفت. غرب نمیخواهد بفهمد که دنیا عوض شده و ما دیگر در قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم نیستیم، و در دورانی به سر نمیبریم که کشورهای اروپایی هر تصرفی میخواهند در اوضاع سیاسی و اجتماعی کشورهای وامانده آسیا و آفریقا بکنند و آنها جیبشان را پر کنند و اینها هم شعر بخوانند و چرت بزنند. یک کشور زوری بهنام اسراییل درست کنند و هفتاد سال آن را استخوان لای زخم نگه دارند. روسیه هم یک غلطی کرد و افغانستان را به هم ریخت و تویش ماند. معلوم نیست اگر روسیه به افغانستان حمله نکرده بود جنگ ایران و عراق صورت میگرفت. اگر روسیه افغانستان را اشغال نکرده بود، معلوم نبود ما هماکنون طالبانی داشتیم یا نه؛ بوکوحرام و داعش و گروههایی که مثل قارچ از زمین سبز میشوند. شاید اصلا آن دوقلوها هم به آتش کشیده نمیشد و شاید خیلی از اتفاقات دیگر هم نمیافتاد.
روسیه اگر در قرن نوزدهم افغانستان را اشغال کرده بود آب از آب تکان نمیخورد، ولی در نیمه دوم قرن بیستم فقط یک تلنگر لازم بود تا مارهای خفته در سایه تمدن پیر و فرتوت خاورمیانه را بیدار کند. اشغال افغانستان نشان داد هرگونه ناآرامی در یک گوشه جهان بر کل جهان اثر میگذارد. علل آن متعدد است. عمده علتها جابهجاییهاست، نهفقط جابهجایی اطلاعات، اشیا و محصولات صنعتی و غیره، بلکه جابهجایی خود مردم. تا قبل از اشغال افغانستان ازسوی روسیه ببینید چند نفر از افغانستان به استرالیا، آمریکا و اروپا مهاجرت کرده بودند و الان عده مهاجران افغانستانی چند نفر است؛ تا قبل از انقلاب اسلامی ایران چند نفر ایرانی به اروپا، آمریکا و استرالیا مهاجرت کرده بودند و حالا چند نفر.
عراق و سوریه هم همینطور؛ مصر و لیبی هم همینطور؛ در هر کشوری وقتی اوضاع ناامن میشود طبیعی است که مردم از آنجا کوچ کنند. در قدیم کوچکردن دشوار بود، ولی حالا نه و تازه، وقتی پای جان در میان باشد انسان هر طوری باشد خودش را به آبوآتش میزند که جای امنی پیدا کند.
دنیا عوض شده؛ اگر کوچها و مهاجرتها تا امروز برای ناامنی سیاسی و مدنی بوده، از فردا برای ناامنی محیطزیست خواهد بود. در سی، چهل سال گذشته اگر ناامنیهای سیاسی و مدنی بوده که باعث سیل مهاجرت از آسیا و آفریقا به قارههای دیگر شده، در صد سال آینده ناامنی محیطزیست است که مردم را وادار میکند جلای وطن کنند و سرزمین آباواجدادی خویش را ترک کنند و مثل غربتیها در آمریکا، کانادا و اروپا دربهدر شوند. دنیا عوض شده؛ خیلیها هنوز هستند که در سرزمین خودشان زندگی میکنند، ولی آرزو دارند زندگی بهتر و امنتری داشته باشند. ناامنیای که از لحاظ محیطزیستی ما را تهدید میکند بهمراتب شدیدتر از ناامنی سیاسی و مدنی خواهد بود.
شما خیال میکنید وقتی در فلان شهر آب آشامیدنی نباشد یا باشد ولی آلوده به مواد رادیواکتیو باشد، کسی حاضر میشود در آن شهر بماند و شاهد مرگومیر بچههای خردسالش باشد؟ این ریزگردهایی که طلیعه سپاهش چند سالی است به قزوین، کرج و تهران هم رسیده است اگر ادامه پیدا کند، مردم این شهرها چه کار خواهند کرد؟ اگر دریاچه ارومیه بهکلی خشک شود، آیا فقط مرغان مهاجرند که میمیرند یا راهشان را کج میکنند تا به دریاچه دیگری برسند؟ مردم چی؟ مردم هر منطقه وقتی ببینند محیطزیستشان قابلتحمل نیست و کسی هم به فکر آنان نیست، اولین کاری که میکنند این است که جلوپلاسشان را جمع بکنند یا نکنند و پا به فرار بگذارند. مردم سوریه در سه، چهار سال گذشته چه کار کردهاند؟
اگر زمینهای کشاورزی و آب آشامیدنی مردم سوریه آلوده به مواد شمیایی زهرآگین شود، خیال میکنید یک نفر حاضر شود در سوریه بماند؟ اگر رود نیل را داعش به مواد رادیو اکتیو آلوده کند کسی حاضر میشود در مصر بماند؟
اگر بلایی که بر سر چرنوبیل آمد بر سر مردم اسراییل بیاید کسی حاضر میشود در اسراییل بماند؟ ناامنی محیطزیست یقین بدانید نهفقط دستکمی از ناامنی مدنی و نظامی ندارد، حتی از آنها هم بدتر است. ناامنی محیطزیست، یعنی آب برای نوشیدن نداشتن. یعنی آبی که برای آشامیدن به ما میدهند آمیخته به مواد رادیواکتیو باشد یا از وسط چالههرزهای حمام و مستراح عبور کرده باشد.
مهندسان محیطزیست به ما میگویند آلودگی محیطزیست در یک جا نمیماند. اگر جنگلی در آمریکای جنوبی به آتش کشیده شود دودش به چشم همه مردم دنیا خواهد رفت. زمین مال همه است. هوا مال همه است. گازهای گلخانهای و شکافبرداشتن دیواره اوزون همه ساکنان کره زمین را درگیر میکند. خشکشدن فلان دریاچه، آلودهشدن آب بهمان رودخانه، همه را کموبیش تحتتاثیر قرار میدهد.
ما یک زمین داریم و یک اتمسفر. دریاهای ما همه به هم وصلاند. ما همه زیر یک آسمان به سر میبریم. اگر دریاچهای خشک شود، دریاچهای در روی زمین همه خشک شده است. اگر گرمایش قطب شمال بالاتر رود، همهجا گرمتر میشود؛ بههمین دلیل همه مردم جهان مسئول محیطزیستاند. همه باید به فکر چاره باشند. اگر فلان کارخانه فاضلابش را در رودخانهای میریزد همه مردم جهان باید جلوی آن را بگیرند و دراین میان مسئولیت کشورهای صنعتی که تکنولوژی را اختراع کردهاند و به دست جهانیان سپردهاند بیشتر است.
جلوی آلودگی دریای مازندران را فقط گیلکیها و مازندرانیها نیستند که باید بگیرند؛ همه باید همت کنند. و وقتی مسئله مهاجرت را هم در نظر بگیریم، آنوقت میببنیم که وظیفه آمریکا، اروپا، استرالیا و کانادا در حفظ سلامت دریای خزر و دریاچه ارومیه و زمینهای کشاورزی سوریه و خوزستان از باقی سنگینتر است، چون همانطور که سوریها وقتی جنگ شد به اروپا و آمریکا مهاجرت کردند، همینطور وقتی دریاچه ارومیه خشک شد مردم هجوم میآورند به لندن و پاریس و لسآنجلس. وقتی اطراف خلیجفارس غیرقابل سکونت شد مردم از بندرعباس و دبی به تهران و بمبئی مهاجرت نمیکنند، بلکه هجوم میآورند به فرانکفورت، شیکاگو و سیدنی.
و این پیشبینی قریبالوقوع است. پنجاه سال پیش وقتی من دانشجو بودم کتابها و گزارشهایی میخواندم درباره آینده کره زمین و تکنولوژی که سلامت کره زمین را تهدید میکند.
درباره هیروشیما و ناکازاکی میخواندیم و شاه را بهخاطر بلندپروازیهای هستهای او ملامت میکردیم. محیطزیست داشت روزبهروز آلودهتر میشد و ما بهدنبال مرام و مسلکی بودیم که با طبیعت در سازش باشد و نسبت به موجودات زنده بیرحم نباشد.
انقلاب اسلامی که شد بزرگترین انتظاری که من شخصا داشتم این بود که طبیعت خدا را سالم نگه دارد و مسائل آلودگی محیطزیست را حل کند، نهفقط در کشور ما بلکه در کل جهان.
ما اگر میتوانستیم مسئله محیطزیست را در کشور خودمان حل کنیم در کل جهان حل کرده بودیم، ولی نکردیم، و من نسبت به آینده خوشبین نیستم.
وضع کره زمین از این بهمراتب بدتر خواهد شد. چیزی که آینده کره زمین را تهدید میکند نه جنگ سوم است نه بمب هستهای، پایان این جهان، بهقول تی اس الیوت، نه با فریاد و فغان، بلکه با آهی سرد خواهد بود.
چیزی که آینده کره زمین را تهدید میکند ایجاد انواع آلودگیهاست، در هوا و زمین. چیزی که امان طبیعت را خواهد برید، تصرف ناحق انسان در آن است، از تغییرات ژنتیکی در محصولات کشاورزی و در حیوان و انسان گرفته تا خشککردن دریاچهها، آلودهکردن رودخانهها، دریاها و اقیانوسها و بهآتشکشیدن جنگلها و خشکسالیها و کسانی که از این ناامنیها زیان خواهند دید فقط ساکنان این سرزمینها نیستند و دود این آتش به چشم همه خواهد رفت و اروپاییان، آمریکاییها و استرالیاییها هم دیگر آن رفاه و آسودگی را که بهقیمت چپاول منابع دیگران فراهم کرده بودند نخواهند داشت.
آنها مجبور خواهند شد درهای خود را باز کنند و اگر نکنند مهاجران درها را خواهند شکست. این کشورها باید از نتیجه ناامنی مدنی و سیاسی که در کشورهای دیگر ایجاد کردهاند عبرت بگیرند و اگر میخواهند از تعرض دیگران مصون بمانند. آنها باید از بیمسئولیتی دست بردارند و مسائل محیطزیست کشورهای جهان سوم و حتی چین و ژاپن را مسائل خود بدانند. دوست دارم به آینده خوشبین باشم، حتی گاهی بهقیمت فریبدادن خودم؛ ولی پنجاه سال است که وقتی مسائل محیطزیست را در ایران و جهان دنبال میکنم همواره این ابیات را از تی اس الیوت بهخاطر میآورم که گفت:
This is the way the world ends,
This is the way the world ends,
Not with a bang, but with a whimper.
منبع روزنامه بهار