شناسهٔ خبر: 40297 - سرویس دیگر رسانه ها

آیا مدرنیته خوابمان را ربود؟

داستانی که مردم دوست دارند دربارۀ خواب بگویند این است: درگذشته، بیشتر می‌خوابیدیم. آن‌ روزها چشمان ما با تاریک شدن هوا بسته می‌شد. به‌جای یک خواب طولانی و یکسره، در طول شب برای چند ساعت بیدار می‌شدیم و در طول روز، چرت می‌زدیم. سپس مدرنیته همه‌چیز را خراب کرد.

 

 

lead_960

فرهنگ امروز:

 

داستانی که مردم دوست دارند دربارۀ خواب بگویند این است: درگذشته، بیشتر می‌خوابیدیم. آن‌ روزها چشمان ما با تاریک شدن هوا بسته می‌شد. به‌جای یک خواب طولانی و یکسره، در طول شب برای چند ساعت بیدار می‌شدیم و در طول روز، چرت می‌زدیم. سپس مدرنیته همه‌چیز را خراب کرد. زندگی کاری و پرمشغلۀ ما به چرت‌های بعداز‌ظهر پایان داد و از طرفی هم چراغ‌های برقی، صفحات تلویزیونی و گوشی‌های هوشمند خواب‌های طبیعی ما را کوتاه‌تر و پیوسته‌تر کردند. به باور جروم سیگل۱ از دانشگاه کالیفرنیا، این داستانی نادرست است و بیشتر مثل رژیم غذایی پارینه‌سنگی۲ بر فروضی اثبات‌نشده دربارۀ عادت‌های زندگی انسان‌ها در گذشته استوار است.

سیگل و همکارانش نشان دادند که مردمی که در نامیبیا، تانزانیا و بولیوی به سبک سنتی زندگی می‌کنند، با هیچ‌یک از این تصورات رایج دربارۀ چرت‌های پیش از صنعتی‌شدن همخوانی ندارند. سیگل می‌گوید: «مردم دوست‌ دارند همیشه آه‌وناله کنند که زندگی مدرن، خواب ما را نابود می‌کند…. این شکایتی همیشگی است اما اگر می‌خواهید درستی آن را بدانید، به داده‌های بیشتری نیاز دارید».

همواره به‌دست‌آوردن چنین داده‌ای دشوار بوده است؛ چون ابزارهایی که برای سنجش و ثبت خواب به‌کار می‌گیریم در ۵۰ سال گذشته اختراع شده‌اند و قدمت ابزارهایی هم که این کار را بدون آشفته‌کردن خواب اشخاص انجام می‌دهند، تنها به یک دهه می‌رسد. بنابراین، مبنای استانداردی در دسترس نیست برای اینکه بدانیم مردم پیش از اختراع چراغ برقی چقدر می‌خوابیدند. باتوجه به نبود چنین مبنایی، گروه سیگل بهترین کار ممکن را انجام دادند: آن‌ها افرادی با سبک زندگی سنتی را برای مطالعه انتخاب کردند؛ این افراد از میان قبیله‌های شکارچی ـ گردآورندۀ۳ هادزا۴ و سان۵ از بومیان تانزانیا و نامیبا و قبیلۀ شکارچی ـ کشاورزِ تسیمانه۶، اهل بولیوی، انتخاب شدند.

تیم سیگل از ۹۴ نفر از این سه‌گروه خواستند تا به دست‌های خود ساعت اَکتی‌واچ ـ۷۲ ببندند؛ این ابزار فعالیت افراد و سطح نور محیط اطرافشان را به‌صورت خودکار ثبت می‌کرد. داده‌ها نشان دادند که هر سه‌گروه هرشب ۶.۹ تا ۸.۵ ساعت یکسره و بی‌وقفه می‌خوابند و از این مدت، دست‌کم ۵.۷ تا ۷.۱ ساعت در خواب عمیق و آرام سپری می‌شود. این مدت بیشتر از خواب غربی‌هایی نیست که همین آزمایش برایشان انجام شد؛ اگر هم تفاوتی وجود دارد، خواب بومیان اندکی کمتر است.

آن‌ها نیز با تاریک‌ شدن هوا نمی‌خوابند؛ بلکه دو تا سه ساعت بعد از غروب خورشید، یعنی پس از آنکه هوا کاملاً تاریک شد، کم‌کم خوابشان می‌گیرد و به‌ندرت چرت می‌زدند: گروه تحقیق سیگل «چرت‌» را به‌صورت دوره‌های عدم‌فعالیت در طول روز، که دست‌کم ۱۵ دقیقه طول می‌کشد، تعریف کردند و براساس این معیارِ آسان، آزمایش شونده‌ها فقط در هفت درصد از روزهای زمستان و ۲۲ درصد از روزهای تابستان «چرت می‌زدند».

آزمایش‌شونده‌ها خواب پیوسته‌ای داشتند. آن‌ها مثل دیگران به این‌سو و آن‌سو غلت می‌خوردند، اما هرگز در میانۀ شب به‌صورت گروهی و در یک بازۀ هماهنگ بیدار نمی‌شدند. این در تناقض با دیدگاه روبه‌گسترشی است که «راجر اِکریچ۸»، مورخِ دانشگاه ویرجینیا مطرح کرد و آن اینکه خوابیدن در بازه‌های پیوستۀ هشت‌ساعتی یک پدیدۀ کاذب مدرن است.

اکریچ از لابه‌لای اسناد و متون ادبیات کهن غربی شواهدی را پیدا کرد که نشان می‌داد خواب اروپایی‌ها درگذشته به دو بخش تقسیم می‌شد و بین این دو بخش یک یا دو ساعت بیدار می‌ماندند. سیگل تحلیل اکریچ را رد نمی‌کند؛ بلکه فقط بر این باور است که پیش از این الگوی کهنِ دوبخشی، یک الگوی کهن‌ترِ تک‌بخشی نیز وجود داشته است. او می‌گوید: «الگوی خواب دوگانه شاید به این دلیل پدید آمده است که انسان‌های مهاجر آن‌قدر از خط استوا دور شده بودند که شب‌های درازتری داشتند. شب‌های دراز باعث پدیدآمدن این الگوی خواب بیمارگونه شد و سپس ظهور روشنایی و گرمایشِ برقی دوباره آن الگوی اولیه را بازگرداند».

البته بومیان هادزا، سان‌ و تسیمانه‌ انسان‌های نیایی نیستند. شاید سبک زندگی سنتی داشته باشند، اما از لحاظ گونه‌شناسی انسان‌هایی مدرن‌اند که در دنیای امروزی ما زندگی می‌کنند. به همین دلیل بود که سیگل هر سه دسته را مطالعه کرد. او می‌گوید: «اگر فقط داده‌های یکی از این سه‌گروه را ثبت می‌کردم، آنگاه این اِشکال بدیهی وارد می‌شد که از کجا می‌دانم این گروه نمونۀ معرف نیاکان ما هستند. اما با توجه به اینکه این سه‌گروه فرهنگ‌های متفاوتی دارند و جدا از یکدیگر زندگی می‌کنند، پس مشترک بودن الگوی خواب در آن‌ها حاکی از یک ویژگی انسانی بنیادین است و نشان می‌دهد که انسان‌ها در محیط طبیعی چگونه می‌خوابیدند.»

هوراسیو دلاایگلسیا۹ از دانشگاه واشینگتن مخالف این دیدگاه است که دوره‌های کوتاهِ خواب «ردپای الگوی خواب انسان نیایی» را نشان می‌دهند و اشاره می‌کند که برخی دیگر از جوامع شکارچی ـ گردآورنده تا ۹ ساعت نیز می‌خوابند. وی در ادامه می‌گوید: «شواهد فراوانی هستند که نشان می‌دهند صنعتی‌شدن درواقع خواب را کم کرده است». در یکی از مطالعات او، گروهی از بومیان آرژانتینیِ شکارچی ـ گردآورنده که به روشنایی برقی دسترسی داشتند، هر روز یک‌ساعت کمتر از گروه همسایه که فقط به روشنایی طبیعی متکی بودند، می‌خوابیدند. (اما مطالعۀ سیگل فاقد چنین گروه گواهی بود.)

حتی اگر سیگل درست بگوید، این بدین معنی نیست که الگوی خواب ما از سبک زندگی مدرن تأثیر نپذیرفته است. درنهایت، تیم تحقیق سیگل دریافتند که «بی‌خوابی۱۰» که در جامعۀ غربی اختلالی رایج است، در سه‌گروه مذکور تقریبا وجود ندارد. بومیان سان و تسیمانه حتی در زبانشان واژه‌ای برای «بی‌خوابی» ندارند. چرا؟

مطالعۀ سیگل و همکارانش سه نکته به‌دست می‌دهد؛ اول اینکه، هر سه گروه پیش از طلوع آفتاب بیدار می‌شوند، کاملاً برخلاف غربی‌ها که معمولا پس از طلوع از خواب برمی‌خیزند. آزمون‌شونده‌ها پس از بیدار شدن، بیشترین نورگیری را در حدود ساعت ۹ صبح داشتند؛ در میانۀ روز، وقتی که آفتاب در نقطۀ اوج خود است، به‌سمت سایه می‌روند. به‌گمان سیگل، شاید به همین دلیل است که افراد دارای «اختلال عاطفی فصلی۱۱» به نور شدید به‌ویژه در اوایل صبح خوب پاسخ می‌دهند. او می‌گوید: «شاید این تصادفی نیست که افراد هر سه گروه بیشترین نورگیری را در این زمان دارند. ولی ما این نورگیری را با زندگی‌کردن در محیط‌های بسته از دست داده‌ایم».

نکته دوم اینکه، آزمون‌شونده‌ها هر روز تقریبا در یک ساعت مشخص از خواب بیدار می‌شوند. یوس فان سومرسن۱۲، از موسسۀ علوم اعصاب هلند که در این مطالعه شرکت نکرده بود، می‌گوید: «اگر امروز ساعت هفت صبح از خواب برخیزند، فردا هم هفت صبح بیدار خواهند شد. تغییرپذیریِ روزبه‌روز تقریبا صفر است. ما همیشه به افرادی که دچار بی‌خوابی می‌شوند این توصیه را می‌کنیم: مهم نیست که چقدر خوابیده‌اید، همیشه سعی کنید در یک ساعت مشخص از خواب برخیزید».

نکته آخر اینکه، بومیان هادزا، تسیمانه‌ و سان‌ خیلی بیشتر از آنکه از کاهش نور تأثیر بپذیرند، شدیداً تحت‌تأثیر کاهش دما بودند. آن‌ها شب با خنک شدن هوا شروع می‌کنند به خوابیدن و وقتی که دمای هوا به سردترین نقطۀ خود می‌رسد، کم‌کم بیدار می‌شوند. فان سومرسن می‌گوید: «این نشان می‌دهد که دما علامتی بسیارقوی و ازنظر تکاملی کهن است که با سیستم‌های تنظیم‌کنندۀ خواب در مغز هماهنگ می‌شود و می‌توانستیم از آن بهتر بهره‌برداری کنیم». به‌گفتۀ سیگل: «در اکثر ما این ضرب‌آهنگِ دمایی به‌خاطر بهره‌گیری از سرپناه‌ها و سیستم‌های گرمایشی، ضعیف شده یا کاملاً از بین رفته است».

فان سومرسن می‌گوید: «فکر می‌کنم راز یک خواب خوب و راحت در این سه ‌نکته باشد: هماهنگ با کاهش دما خوابیدن، هر روز در یک زمان مشخص بیدار شدن و در معرض نور زیاد صبحگاهی قرارگرفتن».

 

*نوشتۀ اِد یانگ (Ed Yong)، ترجمه مجتبی هاتف


پی‌نوشت‌ها:

[۱] Jerome Siegel
[۲] Paleo diet، رژیم غذایی پارینه‌سنگی یک نوع رژیم غذایی است که در آن به پرهیز از هر نوع غذایی که در دوران پارینه‌سنگی و پیش از دگرگونی‌های حاصل از کشاورزی مورد استفادۀ انسان‌ها نبوده است توصیه می‌شود.
[۳] hunter-gatherer، جامعۀ شکارچی ـ گردآورنده جامعه‌ای است که اصلی‌ترین روش معیشت آن تغذیۀ مستقیم از گیاهان خوراکی و حیوانات حیات وحش است. این جامعه در جست‌وجوی گیاه و در پی شکار حیوان است و تلاش مهمی در پدیدآوردن کشتزار یا اهلی‌کردن حیوانات نمی‌کند.
[۴] Hadza
[۵] San
[۶] Tsimane
[۷] Actiwatch-2
[۸] Roger Ekrich
[۹] Horacio de la Iglesia
[۱۰] Insomnia: بی‌خوابی مرضی
[۱۱] seasonal affective disorder
[۱۲] Eus van Sommeren

 

منبع: ترجمان