فرهنگ امروز/ محمد رحمانیان:
من در دوره فترت نمایشنامهنویسی ایران بهواسطه نوشتههای حمید امجد، بهخصوص نمایشنامه فوقالعادۀ «تراژدی آقای قانع» با او آشنا شدم. این نمایشنامه در همان خطوط ابتدایی مرا شگفتزده میکرد، هم بهخاطر توضیح و صحنهنویسی درست و هم دیالوگهایی که بهقاعده و معقول نوشته شده بودند. بازیهای روایی متن جذابیت بسیاری داشت و بازی با کلام، که بعدها به تخصص او بدل شد، در همین نمایشنامه هم دیده میشد؛ بهشکلی که تنها با جابهجاکردن یکی، دو کلمه در زبان متعارف، دیالوگ را به دیالوگی چندوجهی و پیچیده تبدیل میکرد. کاری که در این متن با زبان روزمره انجام شده، بسیار حائزاهمیت است. زبان روزمرهای كه در تلویزیون و روزنامهها بیارجوقرب شده بود. تلاش آدمهایی مثل امجد و در دورهای قبلتر بهرام بیضایی و اکبر رادی در دیالوگنویسی، موجب شد تا زبان روزمرهِ امروزی زیبایی خاصی پیدا کند. آنهم زبانی که لزوماً زبان یک قشر پایینشهری با لطافتها و خشونتهای خاص آن نیست؛ کاری که مثلا خلج و استادمحمد در دیالوگنویسیشان میکردند. زبان در این نمایشنامه، همین زبانی است که امروز از آن استفاده میکنیم. اما او این زبان را ورز داده، جذاب کرده و به زبان دیالوگ بدل کرده است. این ویژگی تا پیش از آن کمتر در متنهای نمایشی ما دیده میشد، در دورههای قبل نوعی بیتوجهی به این مسئله، مثلا در کارهای ساعدی وجود داشت. شکل پیچیدهتر آن نیز در کارهای رادی دیده میشد و یا بهطرزی خاص در کارهای استاد بیضایی. زبان امجد اما هیچکدام اینها نبود. او در نوزدهسالگی این نمایشنامه را نوشته بود و بهنظر میرسید سبک تازهای از دیالوگنویسی را به نمایشنامهنویسی معاصر ما پیشنهاد میکند. بعدها خود او این راه را غنیوغنیتر کرد و مثلا در «پاتوغ اسماعیلآقا»، که از آخرین کارهای او با چنین زباني است، این شکلِ زبان جایگاه ویژهای پیدا میکند و به مرتبهای میرسد که از زبان روزمره فاصله میگیرد و بهرغم اینکه زبان روزمره است وارد جهان اساطیر و حوزههایی دیگر میشود. بعد از آن خود او را شناختم و «بادبانها» و نمایشنامههای دیگر او را نیز خواندم. اما درباره نوع فعالیتِ او در نشر، باید بااحتیاط حرف زد. بهنظرم اطلاق عنوان ناشر به کار آنها کلمهای ناکافی است. نهاینکه نام ناشر بد باشد، اما کافی نیست. زیرا بهواسطه کار آنها اتفاق بزرگتری روی داده است. امجد در کار نشر کتاب پیش از هرچیز به انتخاب کتاب فکر میکند، به اینکه یک کتاب برای انتشار چه خصیصهها و ویژگیهایی باید داشته باشد. خودِ من در بسیاری از نمایشنامههایم از او کمک گرفتهام. اما کار ویژه امجد در نشر به متون خارجی برمیگردد. کاری که امجد درباره این متون میکند فراتر از کار ناشر است. او زبان را به سمت آنچیزی که باید باشد یا آنچیزی که قرار بوده در ترجمه اتفاق بیفتد و هنوز نیفتاده، راهنمایی میکند. بهخصوص در دیالوگها، البته با اجازه مترجم اثر. مثلا در ترجمه فیلمنامه «آپارتمان» تأثیر حضور امجد بهوضوح دیده میشود. کار ویژه او در این ترجمه با آنچه مترجم در ابتدا ارائه داده بود زمین تا آسمان فرق میکرد. کار امجد بهمراتب فراتر از ویراستاری است، درواقع او به بازآفرینی زبان میپردازد. بنابراین ویژگی حمید امجد این است که از فرصتی که برایش بهعنوان یک ناشر یا کارشناس نشر فراهم شده، نهفقط بهعنوان یک ناشر بلکه بهعنوان دوستدار فرهنگ و بهعنوان کسی که زبان فارسی و سینما و نمایشنامه را خوب میفهمد استفاده میکند. ازاینرو فعالیتهای امجد در حوزه نشر کلیتی را شکل میدهد که نمیتوان به آن تنها عنوان ناشر را اطلاق کرد.
تلاشهای امجد در زمینه داستاننویسی هم قابلتوجه است. یکی از اولین کارهای منتشرشده او مجموعهداستان «خیانتشدهها» است. حالا در کنار «دفترهای تئاتر» نیلا، مجموعهای هم برای داستان راهاندازی شده که مطالب پرباری در قالب آن منتشر کردهاند. دیگر ویژگی مهم فعالیتهای امجد به پژوهشهای او برمیگردد و این در حالی است که در حوزه پژوهش ما هیچ نهاد حمایتی نداریم تا از آدمهایی مثل او حمایت کنند؛ آدمهایی که روش تحقیقشان خاص است و رسیدن به متن نهایی برای آنها روندی طولانی و پراسترس دارد، نتیجه کار هم ممکن است کتاب کمحجمی باشد، اما کاری چندساله پشت آن وجود دارد. از این نظر باید امکانی برای پژوهشگران ما به وجود بیاید زیرا در زمینه پژوهش بهطور عام و در زمینه پژوهش تئاتری بهطور خاص بسیار فقیر هستیم.
روزنامه شرق