به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ تقی آزاد ارمکی، عضو هیات علمی گروه جامعهشناسی دانشگاه تهران: وقتی سخن از جامعه مدنی به میان میآید، کانونیترین عنصر و ستون آن مطبوعات است، به دلیل اینکه مطبوعات با بیان شفاف از واقعیتهای اجتماعی کمک میکند تا عناصر نظام اجتماعی به رسمیت شناخته شود و از سوی دیگر نیز تمایزپذیری، شفاف شود.
تمایز جامعه مدنی با جامعه پیش از خودش، در میزان گستردگی، فراگیری و تمایزپذیری آن است. تمایز پذیری نیز در سطح سازمانی، نهادی، رفتارها، منشها، نقشها و وظایف افراد مطرح است بنابراین، این نخستین گامی است که مطبوعات بر میدارند تا زمینهساز شکلگیری جامعه مدنی شوند.
مطبوعات همچنین با استمرار وظیفه خود کمک میکنند تا جامعه مدنی ادامه حیات دهد. اگر مطبوعات از این وظیفه خود دست بردارند، جامعه مدنی ممکن است دچار کجروی یا فروپاشی شود. علاوه بر این، زمانی که مطبوعات بر اعتلابخشی دانش، بینش و گرایش تمرکز میکنند، میتوانند منجر به فربهتر شدن جامعه مدنی شوند.
نقش مطبوعات در پالایش فرهنگی کمتر دیده شده است
در این میان موضوعی وجود دارد که در جهان مدرن مهم است، اما کمتر به آن توجه شده و آن نقش مطبوعات در پالایش فرهنگی است. ما مطبوعات را بیشتر به عنوان پدیدهای میبینیم که در کنشگری سیاسی نقش دارند و دموکراسی را ممکن میکنند اما خود مطبوعات یک پدیده فرهنگی است و کنشگران آن که اهل کتاب، قلم، نقد، نوشتن، پیرایش و گفتوگو هستند، از جامعه مدنی که عنصر فرهنگی در آن مهم است و فرهنگ نیز به معنای زبان، ادبیات، قصه، شعر، نقد و... است، سخن میگویند. بنابراین مطبوعات باید بیشتر روی این نقش خود یعنی یک پدیده فرهنگی کار کند و در واقع مطبوعات ساده یا رادیکال نباشد، آن وقت میتواند یک جامعه نسبتاً فربه و گوناگون را تولید کند که عنصر مرکزی آن فرهنگ، اخلاق، ادب و آگاهی باشد.
مطبوعات در ایران یکی از اصلیترین عرصههایی است که به دلیل بیان واقعیتها و شفافسازی آنها و طرح انتظارات جدید، دغدغه جامعه مدنی دارد و در این زمینه پیشگام است، همانطور که دانشگاه، حوزههای روشنفکری، دینی و علمی نیز چنین دغدغهای دارند.
مطبوعات ایران نه تنها نقش اساسی در شکلگیری جامعه مدنی داشتهاند، بلکه در بسیاری از مقاطع زمانی، به دلیل آنکه به جای دیگر نهادها هم کار کردهاند، خسته و دچار بحران شدند. بنابراین بسیاری از بحرانهایی که مطبوعات در ایران دچار آن شده به دلیل این است که باری بیش از آنکه باید بر دوش کشیده و دچار خستگی شدهاند. در برخی موارد هم انزواطلب شده و به هر حال یک نقش بحرانی را بازی کرده است.
تراکم و برخوردهای تندی که در مطبوعات ایران میبینیم به این دلیل است که بیش از نهادهای دیگر رصد میشوند، در حالی که این نقش را باید نهادهای دیگر به عهده میگرفتند اما این کار را انجام ندادند.
مطبوعات جای احزاب در ایران را گرفتهاند
متاسفانه مطبوعات جای احزاب در ایران را گرفتهاند چون احزابی در ایران وجود ندارد، بنابراین مطبوعات خودش به عنوان یک نهاد مدنی ایفای نقش میکند، در حالی که مطبوعات باید به عنوان یک ابزار یا فعل برای تحقق جامعه مدنی باشد اما شرایط به گونهای است که مطبوعات کانون طرح جامعه مدنی شده است. روشنفکران نیز به دلیل اینکه در ایران حزبی وجود ندارد، بیشتر در مطبوعات حضور دارند؛ اغلب روشنفکران ایرانی در مطبوعات حضور دارند در حالی که ساحت روشنفکری بسیار متفاوتتر از مطبوعات است با این حال میبینیم که روشنفکری ایران در مطبوعات مستقر شده و فشار آن نیز در مطبوعات خودش را نشان میدهد.
مطبوعات ایران در حالی که میتوانست در این شرایط نقش حاشیهای و انتقادی در سایه نظام اجتماعی داشته باشد، به نیروی پیشگام تبدیل شده، چراکه روشنفکری وارد این میدان شده و بسیاری از سردبیران مطبوعات ایرانی و خبرگزاریها، دغدغههای روشنفکری دارند تا دغدغههای مطبوعاتی.
از سوی دیگر ما تناسب بین فرم و محتوا در مطبوعات ایرانی نداریم؛ در حالی که مطبوعات قالبش باید متناسب با محتوا باشد، در مطبوعات ایران محتوا بسیار مهمتر شده و به همین دلیل مطبوعات ایرانی بیشتر دنبال ماجراهایی هستند که بتوانند آن را تبدیل به یک بحران کنند. در خارج از کشور که ثبات وجود دارد مطبوعات مرکز و منشا حادثه نیستند، بلکه حوادث را پالایش میکنند و به همین دلیل رویکردشان به اعتدال میانجامد چراکه آنجا حزب وجود دارد، بنابراین روشنفکر، دانشگاه و... کار خودش را میکند و خلاصه اینکه هر فرد و نهادی به وظیفه خودش عمل میکند اما در ایران مطبوعات کانون حادثههای سیاسی شدند و همیشه احتمال حادثه سیاسی در آن وجود دارد، بنابراین گروههای ذی نفع هم کنترل بیشتری را بر مطبوعات وارد میکنند که حادثه سیاسی پیش نیاید.
مطبوعات در ایران بیش از انتظار مسئولیتپذیر بودهاند
مطبوعات در ایران بیش از آنکه انتظارش در جوامع دیگر وجود دارد مسئولیتپذیر بودهاند و نقش سیاسیشان بیشتر دیده شده تا نقش فرهنگی و اجتماعیشان. این در حالی است که مطبوعات خارج از کشور پیشگام به معنای آن چیزی که ما از مطبوعات ایران انتظار داریم نیستند. مطبوعات خارج از کشور با حوزه روشنفکری، دانشگاه، احزاب و ... تمایزپذیری خاصتر، محدودتر و معینتری دارند اما مطبوعات ایران چون تراکم زیادی از گروههای روشنفکری، فشار، منتقدین و ... در آن وجود دارد، خودش مسئولیتپذیری بیشتری نسبت به وقایع دارد و به عبارت دیگر درست وسط ماجرا است. به این دلیل که مطبوعات ایرانی عموماً دچار بحران، فروپاشی و توقیف هستند. در جوامع دیگر مطبوعات چون در کنار گروههای اجتماعی، احزاب و نهادهای دیگر نقش بازی کرده و زیست میکنند به این میزان دچار بحران نمیشوند، اما در ایران مطبوعات، وسط میدان بازی میکنند و به همین دلیل است که بسیار بیشتر از آنچه در خارج از کشور وجود دارد دچار تعطیل و بحرانهای مکرر و افت و خیز میشوند.
به هر حال چنانچه مطبوعات ایرانی بخواهند که به ثبات بیشتری برسند باید به نقش خود به عنوان یک پدیده فرهنگی توجه کنند و تمایزپذیری سازمانی و نهادی نیز باید در جامعه به وجود بیاید و هر فرد و نهادی در شکلگیری جامعه مدنی نقش خودش را ایفا کند.