به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایرنا؛ به باور قاطبهٔ کارشناسان؛ و نیز به گواه حافظهٔ موسیقایی گروه های سنّی مختلفی از مخاطبان موسیقی، شاعران و ترانه سرایانی چون بیژن ترقی، اسماعیل نواب صفا، رهی معیری، عماد خراسانی و رحیم معینی کرمانشاهی، در دهه های ۳۰، چهل و ۵۰، آثاری را پدید آوردند که تا امروز که در میانهٔ دههٔ ۹۰ ایستاده ایم، همچنان در خاطر مردم مانده است و زمزمهٔ لب های مخاطبان موسیقی است.
همراهی این ترانه سرایانِ عالِم به پیشینهٔ گرانبهای ادب فارسی و همراهی و هم زمانیشان با شماری از بهترین و بزرگ ترین آهنگسازان موسیقی ایرانی، همچون استادان علی تجویدی، پرویز یاحقی، حبیب الله بدیعی، جواد لشکری، همایون خرم و اسدالله ملک، موجب شد در آن سال ها که از طلایی ترین دوران موسیقی ایرانی است، ماندگارترین قطعه های موسیقی ایرانی خلق شود. قطعه هایی که آن قدر شعر و آهنگشان استوار و بی انقضا بوده است که سال ها بعد نیز همواره بازسازی و بازخوانی شده اند؛ مانند بازخوانی های عالی علیرضا افتخاری از آهنگ های استادان علی تجویدی، جواد لشکری و عباس خوشدل.
از شمار این قطعه های جاودانه می توان از این ها نام برد: «آتش کاروان» (آهنگ: استاد علی تجویدی/ شعر: استاد بیژن ترقی)، «رفتم که رفتم» (آهنگ: استاد تجویدی/ شعر: استاد رحیم معینی کرمانشاهی)، «طاقتم دِه» یا همان «ساغرم شکست ای ساغی» (آهنگ: استاد همایون خرّم/ شعر: استاد معینی کرمانشاهی)، «خندهٔ گل» (آهنگ: استاد حبیب الله بدیعی/ شعر: استاد اسماعیل نواب صفا)، «بیداد زمان» یا همان «به رهی دیدم برگ خزان» (آهنگ: استاد پرویز یاحقی/ شعر: استاد بیژن ترقی).
اما امروز با رفتن یکی از آخرین ترانه سرایان مهم تاریخ موسیقی ایرانی، یعنی استاد رحیم معینی کرمانشاهی، می توان گفت که به تقریب همهٔ این نسلِ طلایی موسیقی ایرانی به دیار باقی کوچ کرده اند، باید دید ترانهٔ موسیقی ایرانی را چه می شود؟
خبرنگار موسیقی ایرنا دربارهٔ وضعیت ترانه سرایی دیروز و امروز موسیقی ایرانی با دو تن از صاحب نظران موسیقی گفت وگویی ترتیب داده است.
** عصر طلایی ترانه، سال ۱۳۵۱ به پایان رسید
سید علیرضا میرعلی نقی منتقد و پژوهشگر موسیقی در پاسخ به این پرسش که با رفتن آخرین بازماندهٔ نسل طلایی ترانه سرایان موسیقی (استاد معینی کرمانشاهی)، چگونه می توان با فقدان این نسل مهم ترانه سرایان کنار آمد، گفت: فکر نمی کنم، هنوز به تمامی این نسل طلایی را از دست داده باشیم، زیرا هنوز تک گوهرهای درخشانی، مانند استاد محمد علی شیرازی از آن نسلِ ترانه سرایان برایمان مانده؛ البته آقای شیرازی در برنامهٔ گل ها فعالیت نداشتند اما هنوز یکی از بزرگ ترین ترانه سرایان ۵۰ سال اخیر هستند که امیدوارم خداوند ایشان را سالم بدارد.
این پژوهشگر موسیقی توضیح داد: عصر طلایی ترانه بسیار قبل تر از اینکه بزرگوارانی مانند بیژن ترقی و معینی کرمانشاهی فوت کنند، به پایان رسیده بود. علت آن هم، تغییر و تحول های اجتماعی بود؛ و برخلاف آنچه عده یی گمان می کنند، این تغییر و تحول ها ربطی به انقلاب اسلامی سال ۵۷ ندارد، بلکه مربوط است به سال ۱۳۵۱ و تغییری که در سازمان رادیو و تلویزیون آن دوران به وجود آمد.
میرعلی نقی ادامه داد: ادغام رادیو و تلویزیون در آن سال، موجب شد بسیاری از هنرمندان پیشکسوت منزوی شوند. استاد معینی کرمانشاهی نیز همواره از این اتفاق با درد و تلخی یاد می کردند که موجب شد آن عصر طلایی ترانه سرایی به پایان رسد. از آن زمان تاکنون که ۴۳ سال می گذرد، کار ما صرفاً خاطره سازی و خاطره بازی است که گاهی برخی از این خاطره ها نیز جعلی است؛ اما آنچه مهم و ماندگار است، کارهای این ترانه سرایان و موسیقی دانان است که در جایِ خود و در زمان مناسبِ خود با بهترین امکانات آن روزگار ساخته شده و ماندگار شده است.
این منتقد برجستهٔ موسیقی دلیل ماندگاری ترانه های افرادی چون معینی کرمانشاهی را این می داند: صمیمیت شخصیت موسیقی دانان گذشته؛ و نیز نوع مناسبات دوستانه و صمیمانه یی که بین آهنگساز، ترانه سرا و خواننده برقرار بود که از نوع مناسبات مالی و اداری نبود. معینی و تجویدی سال های سال شب و روز را با هم به سر می بردند، در حالی که این اتفاق امروز بین هیچ کدام از اهل موسیقی نمی افتد.
وی افزود: از آغاز ساخت آهنگ، شاعر با آهنگساز مشکل دارد و جفتشان با خواننده و هیچ کدام سر ضبط یکدیگر حاضر نمی شوند و هیچ تبادل و همدلی بین ارکان ساخت آهنگ وجود ندارد. این در حالی است که آثار موسیقی دانانی چون تجویدی و معینی از متن زندگی برمی آمد و از واقعه های زندگی الهام می گرفتند و در کل برخوردشان هم با زندگی و هم با همکارانشان بسیار صادقانه و صمیمانه بود و به همین سبب است که آثارشان به دل می نشیند.
** امروز اغلب بین ترانه سرا و آهنگساز همدلی نیست
استاد جهانشاه برومند آهنگساز و نوازندهٔ چیره دست ویلون که شاگردی استاد پرویز یاحقی را در کارنامهٔ خود دارد، پُر شدنِ جای خالی ترانه سرایانی چون استاد معینی کرمانشاهی را ناممکن می داند و می افزاید: سطح فرهنگ پایین آمده و امروزه ترانه سرایان سعی می کنند تنها چیزهایی را بگویند که مردم خوششان بیاید، درحالی که یکی از وظایف شعر و ترانه و هر هنری، ارتقای فرهنگ مردم و نیز تلطیف روحیه و افکار مردم است که در این دو وجه، اکنون ترانهٔ درخشانی نمی بینیم و بیش تر مضمون ترانه ها، به جای آنکه دربارهٔ همدلی و دوستی و مهربانی باشد، دربردارندهٔ لغت هایی سخیف و پیش پا افتاده است.
برومند دربارهٔ استاد معینی کرمانشاهی نیز گفت: زنده یاد معینی کرمانشاهی، هم شاعر بزرگی بود و هم ترانه سرای موفقی. وی از انگشت شمار ترانه سرایان خوب روزگار ما بود که برای آهنگسازان بزرگی چون علی تجویدی، پرویز یاحقی، حبیب الله بدیعی، مهندس همایون خرم و اسدالله ملک ترانه گفته بود.
این نوازندهٔ چیره دست ویلون دربارهٔ راز ماندگاری ترانه های شاعرانی چون معینی کرمانشاهی و بیژن ترقی، بر این باور است: در گذشته بین ترانه سرا، آهنگساز و خواننده همدلی وجود داشت، اما اکنون این طور نیست و گاه پیش می آید که آهنگساز بی آنکه شاعر را بشناسد، ترانه را از وی می گیرد و بر رویش آهنگ می گذارد.
** از کبوتر تا طاووس؛ ماجرای سرایش تصنیفی از استاد معینی کرمانشاهی
عبدالرضا مولوی یکی از شاگردان استاد رحیم معینی کرمانشاهی، روزگاری از زبان خود استاد ماجرای پدید آمدن تصنیف «طاووس» (در دستگاه شور) را به آهنگسازی استاد پرویز یاحقی، شنیده بوده است. وی این ماجرا اینگونه تعریف می کند: استاد معینی تعریف می کردند که روزی در خانه خود در پلنگ چال، به هنگام ناهار که از قضا آبگوشت بوده، در خانه را می زنند و استاد پرویز یاحقی وارد می شود و می گوید که آهنگی ساخته و آمده تا استاد معینی بر روی آن شعر بگذارد.
استاد معینی می گویند که اکنون وقت ناهار است و آبگوشت؛ پس پرویز خان هم با ایشان هم سفره می شود و خانم استاد معینی، کاسه یی آبگوشت هم جلو پرویز یاحقی می گذارد. در همین حالِ غذا خوردن پرویز خان یاحقی نوار آهنگی را که ساخته بوده در ضبط می گذارد و آهنگ پخش می شود. ناگهان کبوتری که متعلق به همسایه بوده می آید و سر سفره بین استاد معینی و پرویز یاحقی می نشیند.
داوری ادامه می دهد: استاد معینی گفتند قاشق را بر زمین گذاشتم و درحالی که آهنگ پخش می شد، خودکار را در دست گرفتم و شروع کردم به نوشتن ترانهٔ طاووس: «در میان گلبنی خوش رنگ و بو، طاووس زیبا / با پَرِ صد رنگ خود مستانه زد چتری فریبا...». پرویز یاحقی بسیار از این ترانه خوشش آمد و گفت «معینی، تو کبوتر را می بینی یاد طاووس می افتی، طاووس را ببینی یاد چه می افتی».
به هر روی همین صمیمیت ها و هم دلی ها بود که موجب شد آثاری درخشان در تاریخ موسیقی ایران زمین پدید بیاید. خداوند روح این استادان درگذشته را شاد نمایاد و دیگرانی را که مانده اند، حفظ کناد.