به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ هشتمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد با تمامی حواشی و اظهارنظرهای مختلف مطبوعاتی هفته گذشته به کار خود پایان داد. این در حالی بود که همزمان با مراسم اختتامیه تعداد سکههای این جایزه ادبی به میزان ۸۰ عدد برای هر برگزیده کم شد و به ۳۰ سکه برای برگزیده رسید.
در همین حال انتخاب برگزیدههای این جایزه که به زعم برخی منتقدان نشانه بها دادن این جایزه به جریان روشنفکری بود که البته سعی شده بود در کنار برخی آثار انقلابی پنهان شود. تمامی این حرف و حدیث ها بهانهای بود تا خبرگزاری مهر نشستی با اعضا هیئت علمی جایزه جلال برگزار و ابهامات پیرامون این جایزه را مورد سوال قرار دهد.
برای این نشست از احمد دهقان، محمدرضا جوادی یگانه، مهدی حجوانی و مصطفی مستور نیز دعوت به عمل آمد که برخی این دعوت را نپذیرفته و برخی هم پاسخگوی تماسها نبودند. در این میان حجت الاسلام محمدرضا زائری و بلقیس سلیمانی دو عضو هیئت علمی این جایزه در این نشست حاضر و پاسخگوی سوالات مهر شدند.
بخش نخست از این نشست در ادامه از نگاه شما میگذرد:
* این روزها در فضای رسانهای انتقادهایی به روند برگزاری جایزه ادبی جلال آلاحمد وارد شده است و این نشست نیز به دنبال طرح این انتقادات و شنیدن پاسخ نمایندگان هیئت علمی این جایزه است. نخستین بحثی که در این زمینه مطرح شده موضوع دور شدن این جایزه از اهداف اولیه است. در اساس نامه این جایزه به طور صریح ذکر شده که این جایزه با هدف ارتقاء زبان و ادبیات ملی و دینی و تشویق نوشتهها با هویت و خاستگاه ایرانی باید اهدا شود. منتقدان معتقدند به رغم این صراحت، در دو سال گذشته این جایزه از این موضوع دور شده و به ادبیات متعهد روی خوشی نشان نداده است. شما برای این انتقاد چه پاسخی دارید؟ جایزه جلال در حال حاضر چه تفسیری از این تعهد دارد؟
بلقیس سلیمانی: وقتی از ادبیات متعهد صحبت میکنیم باید به تاریخچه آن نیز نگاه کنیم. ادبیات متعهد در ایران اتفاقا بر خلاف منتقدان فعلی جایزه جلال، ادبیاتی است که عقبه دینی ندارد. نیروهای چپ در ایران قائل به خلق ادبیات متعهد بودند و تعهد ادبی را هم به تعهد به نیروها و طبقات فرودست جامعه تفسیر میکردند. آنها میگفتند ادبیات متعهد است که درد و رنج مردم تحت ستم را بازتاب دهد.
اگر قرار باشد من ادبیات متعهد را تعریف کنم میگویم این ادبیات، ادبی است که بیش از هر چیز به خودش تعهد دارد، به خودش به عنوان یک گونه بیانی که عناصر و امکانات و ظرفیتهایی دارد که باید متجلی شود، ادبیاتی که در وهله اول ادبیتش بر فراز دیگر عناصر باشد، زبان و فرم و ساختار خوب داشته باشد و خلاقانه با سایر عناصر برخورد کند.
اگر ادبیات در وهله نخست به چیزی جز ادبیات، متعهد باشد مبدل به یک خدمتگزار میشود و قائم به ذات نخواهد بود. بگذارید مثالی بزنم. وقتی داستانی کوتاه مینویسید، نویسنده باید بداند اولین گامی که داستانش باید بردارد پذیرفتن ژانر داستان کوتاه است. اگر او در این گونه ادبی صحبت نکند معنیاش تعهد نداشتن به این گونه است.
این یعنی اینکه ادبیات اول باید به خودش متعهد باشد. اگر این اتفاق افتاد به ادبیات بهعنوان امری عظیم و مبارک نگاه کردهایم وگرنه امری متفاوت میشود. جدای از این ادبیات باید به اقلیم و فرهنگ زبانی که در آن متولد میشود نیز متعهد باشد. بر این اساس ادبیات ایران متعهد است چیزی را خلق کند که چهره انسان ایرانی را در خود نمایش بدهد.
* شما از انسان ایرانی یاد کردید. باورهای دینی و اعتقادی انسان ایرانی موضوعی است غیر قابل انکار که در نوشتهها و ادبیات امروز ما کمتر نمود پیدا میکند و جوایز ادبی هم به تبع کمتر به آن توجه نشان میدهند. حتی وقتی عنوان میشود ما داریم به همه تفکرات بها میدهیم هم در عمل شاهدیم که چنین نیست.
سلیمانی: دوستان منتقد میگویند ادبیات امروز ایران جامعه و انسان ایرانی را نمایندگی نمیکند. میگویند در ادبیات امروز ما تیرگی و تلخی و سیاهی و موضوعاتی از این دست هست. واقعیت امر این است که رصد این مساله امر بسیاری دشوار است یعنی انطباق ادبیات بر امور بیرون از ادبیات بسیار دشوار است. اینکه بگوییم انسان درون یک رمان انسان ایرانی هست یا نه امر دشواری است.
مساله بعدی هم برداشت شخصی نویسنده است. من جامعه فعلی ایران را دارای لایههایی از تیرگی و تباهی و تلخی میبینم و آن را در آثارم منعکس میکنم. قرار نیست کسی به من بگوید چطور بنویسم. نویسنده هر چه خود دریافت کرد را مینویسد.
از طرف دیگر برادرانی که معتقدند ادبیات امروز نماینده واقعی ادبیات ایران نیست ، بدانند همین ادبیات است که نه سوبسید میگیرد و نه حمایت میشود اما مخاطب خودش را در آن مییابد و همین باعث میشود این ادبیات به چاپ چندم هم برسد. صاحب این ادبیات آئینهای رو به اجتماع گرفته است. اگر آدمها نتوانند خودشان را در این ادبیات ببینند، این ادبیات را نمیخرند. نویسنده کسی است که به ندای درون خودش پاسخ دهد نه به سفارش دیگران.
به همین خاطر وقتی میگویند ادب امروز انسان ایرانی را نشان نمیدهد نمیدانم منظورشان کدام انسان است. البته ما به همه نگاهها احترام میگذاریم و کسی هم جلوی کسی را نگرفته. دوستان دیگر هم میتوانند تعریف خودشان از انسان ایرانی را داشته باشند و برنده این وسط کسی است که انسان ایرانی را طوری به تصویر بکشد که مخاطبان باور کنند. البته ما تکثر جوایز ادبی هم داریم. دوستان تصوراتشان را در دیگر جوایز به قضاوت بگذارند.
حجتالاسلام محمدرضا زائری: اساس نامه جایزه جلال قبل از قید تعهد به دنبال ارتقاء ادبیات است و تاکیدش ارتقاء ادب فارسی است. شاید یکی از بزرگترین وظایف انقلابی و دینی ما که رهبر بزرگوار انقلاب نیز دائم به آن تاکید دارند حفظ هویت فرهنگی و زبان فارسی و ترویج کتابخوانی است. تهدیدی که امروز زبان و ادبیات فارسی را مورد توجه قرار داده بسیار بزرگتر از آن چیزی است که میخواهند ما را در آن متوقف کنند.
الان اصل کتابخوانی و مطالعه و زبان فارسی در معرض نابودی است. یعنی قبل از اینکه تصمیم بگیریم مردم چه بخوانند و چه نخوانند، اصل زبان فارسی در معرض تهدید است. شما ببنید که فضای مجازی چگونه در حال تیشه زدن به ریشه زبان فارسی است. این خطر اصلی است. به نظرم اساسنامه جایزه جلال هم انتظارش از برگزار کننده این است که قبل از هر چیز به حفظ اصل زبان فارسی بیاندیشد.
نکته دیگر اینکه جایزه جلال ابداع کننده و آفریننده چیزی نیست. این جایزه خلق شده برای رصد، دیدن و پالایش وضع موجود در ادبیات معاصر ما. اینکه ما چه کنیم که ادبیات متعهدی به وجود بیاید که بتواند مخاطب را به خود جلب کند و در ضمن در جایگاهی باشد که از آن استقبال شود بحث دیگری است.
من در این نقطه با دیگران هم عقیدهام. اگر جایزه جلال را کنار بگذاریم، اینکه آیا ما میتوانیم برای خلق ادبیاتی وفادار به ارزشهای انقلابی و دینی و ملی به تربیت نویسندگانی بپردازیم که سفارشی نویس نبوده و تنها کار خود را بر این مبانی به جلو ببرند، بحث دیگری است. شاید نهادهایی متولی آن باشند و حتی شاید نیاز امروز ما هم باشد اما در جایزه جلال توقع و وظیفه ما این نیست که به تربیت نویسنده بپردازیم. آنجا وظیفه ما این است که آثار موجود در بازار را ارزیابی کنیم و در آنجا نیز معیار قبل از هر چیز پخته بودن متن و معیار بودن لحن و بیان و بودن اثر در ژانر و گونه ادبی خاص خودش است که بتواند مورد داوری قرار بگیرد.
* شما منظورتان این است که جایزه جلال زبان را به عنوان سخت افزار ادبیات داوری کرده و به محتوا به عنوان نرم افزار بعد از آن ورود پیدا میکند؟
زائری: بحثم این است که قبل از تولید باید بر اساس نمونههای موجود قضاوت کنیم.
سلیمانی: من با تعبیر سخت افزار برای زبان موافق نیستم.
* ایراد اصلی به برگزیدگان دوسال اخیر جایزه جلال در برخی بخشها محتوای آثار است که الزاما تایید کننده اهداف موجود در اساسنامه نیستند.
زائری: سلیقههای مختلف همیشه نظر مختلفی دارند. در هیچ جای دنیا چه برسد به جمهوری اسلامی، هیچگاه سلیقههای واحدی برای انتخاب یک اثر برگزیده در یک جایزه ادبی حاکم نبوده است. از طرف دیگر ما یک خط کش خیلی فیزیکی هم نداریم که با آن داوری کنیم. به طور طبیعی انسانها بر اساس سلیقهشان داوری میکنند. به تعبیر شهید آوینی سینما قبل از هر چیز باید سینما باشد تا بحث های ثانویه دربارهاش شکل بگیرد.
ادبیات هم باید قبل از هر چیز از نظر ادبی ارزش داشته باشد که بعد بشود دربارهاش صحبت کرد. این نقطه اختلاف ما با برخی دیگر از دوستان است. من خودم شخصا اگر کاری ارزش ادبی نداشته باشد به چیز دیگرش فکر نمیکنم. ممکن است کسی بگوید این کتاب مثلا همین که درباره شهدا نوشته شده برای گرفتن جایزه کافی است ولو اینکه از نظر ادبی ضعیف باشد. این نقطه اختلاف نظر من با رفقای دیگر است.
نکته دیگر اینکه در همین دو دوره که من در جایزه جلال بودهام از نتیجه حاصل شده دفاع میکنم. دفاع من به معنی این نیست که از همه جزئیات و انتخابها دفاع میکنم چون هیچ کس نمیتواند از همه آنها دفاع کند و توانش را ندارد. در یک کار جمعی هم کسی نمیتواند بگوید با همه اتفاقات موافق است. در همین جایزه مواردی بود که نظری متفاوت با سایر دوستان داشتم اما وقتی پذیرفتم که در یک چهارچوب دموکراتیک کار کنم باید الزاماتش را بپذیرم و این یعنی باید از کلیت کار دفاع کرد.
در کلیت جایزه جلال اتفاقا در این دو سال ادبیات متعهد و ارزشی بوده که مورد توجه قرار گرفته است. ما پارسال و امسال در این دو حوزه انتخاب کردیم. وقتی کتاب «زندان الرشید» و یا «آب هرگز نمیمیرد» در جایزه نه به شکل فرمایشی و تعارفی که به صورت جدی و حرفهای انتخاب میشود معنایش چیست؟ این دو کتاب کنار کتابهای دیگر بررسی شده است.
نگاه ما در مرحله قضاوت این بوده که آیا اثر چیزی توانسته به ادبیات معاصر اضافه کند و یک اتفاق بوده یا نه. اصلا دنبال این نبودیم که تعارف کنیم و دل کسی را به دست بیاوریم. من روی این نکته میایستم که در جایزه کاملا سلامت حرفهای ادبیات رایج بوده و نگاه تخصصی و توام با انصاف بوده است. البته همه ما انسانیم و کسی نمی تواند بگوید بهتر از این ممکن نبود. داوران انسان هستند و با سلیقه خود رای دادهاند اما حداکثر تلاش این بود که کاری منصفانه و بر اساس اهداف اساسنامه شکل بگیرد.