به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ نشست نقد و بررسی کتاب «ایران فرهنگی: فرصتها و چالشهای ایران در تاتارستان» تالیف سید جواد میری یکشنبه ۸ آذرماه با حضور نویسنده کتاب و رحیم محمدی، عضو هیات علمی جامعهشناسی دانشگاه امام حسین (ع) در سالن اجتماعات انجمن جامعهشناسی ایران برگزار شد.
میری در ابتدای این نشست درباره کتاب خود توضیحاتی ارائه داد و گفت: ممکن است که این کتاب را در حوزه مطالعات منطقهای قلمداد کنید با این وجود باید گفت که کتاب عامدانه میخواهد موضوعی را مطرح کند تا موضع و مقاممان را در دنیای معاصر بشناسیم. ما تا نتوانیم نسبتمان را مفهومسازی کنیم دچار وضعیت بغرنجی خواهیم شد.
درک بهتر از یک منطقه مطالعاتی با سفر امکانپذیر میشود
وی با اشاره به اینکه یکی از ایرادهایی که نویسندگان ما دارند این است که هیچکدام در کارهایی که انجام میدهند به نقاط مورد مطالعه خود مانند روسیه و آذربایجان سفر نکردهاند، افزود: این محققان چون فضا را ندیدهاند معادلاتی را برای ما ترسیم میکنند که مطابق با مکاتب موجود فلسفی مانند رئالیسم است اما زمانی که شما به یک منطقه سفر میکنید درباره آنها را با خودتان بهتر میفهمید.
وی به منطقه تاتارستان و ویژگیهای آن اشاره کرد و افزود: درباره این منطقه دو نکته مطرح است، یکی تاتارستان تاریخی است که از نظر جغرافیایی از حوالی دریای خزر تا ۶۰۰ کیلومتری مسکو و... را تشکیل میدهد و میتوان گفت روسیه و کشورهای اقماری آن به گونهای حراجگزار قوم تاتار بودهاند اما تاتارستان کنونی حدود ۶۰۰ کیلومتر از مسکو فاصله دارد و کشوری کوچک است. معمولاً افراد زیادی در این حوزه تحقیق کردهاند اما جالب است که روسها هیچ وقت حضور خود را به صورت استعماری در آنجا محسوب نمیکردند گرچه واقعیت امر این است که خود تاتارها معتقدند که مستعمره شدهاند.
دانشگاهها اجازه تحقیقات میدانی به استادان نمیدهند
این استاد جامعهشناسی با بیان اینکه متاسفانه در ایران تنها کتابی که به صورت ویژه درباره تاتارستان نوشته شده کتابی از رحیم رئیسنیا است، اظهار کرد: تا جایی که من از این کتاب فهمیدهام کار میدانی در آن انجام نشده و اساس مطالعات میدانی در این زمینه بسیار کم صورت گرفته است و محققان ایرانی بیشتر متکی بر مطالعات غربیها یا روسها به سراغ این منطقه رفتند، بنابراین اگر بتوان این فضا را شکست و به این مناطق رفت نسبت ما با آنها بهتر درک میشود.
عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی افزود: اینکه ما نمیتوانیم به این مباحث ورود پیدا کنیم بخشی زاییده ساختار پژوهشگاهها و دانشگاههای ایران است که به پژوهشگران و استادانشان اجازه نمیدهند که خودشان را با این مسائل درگیر کنند و معتقدند که استادان باید در کتابخانهها بهدنبال منابع و مأخذ بگردند تا اینکه کار میدانی بکنند.
مفهوم ایران فرهنگی ارزش بیشتری به کتاب بخشید
رحیم محمدی، عضو هیات علمی دانشگاه امام حسین(ع) نیز در ادامه این نشست با بیان اینکه کتاب بیشتر محصول مشاهدات نویسنده است که در سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۲ در تاتارستان به تحقیق و تفحص پرداخته گفت: کتاب «ایران فرهنگی: فرصتها و چالشهای ایران در تاتارستان» از پنج فصل و یک دیباچه تشکیل شده که رئیس کتابخانه تاتارستان آن را نوشته است و به کتاب ارزش بیشتری میبخشد اما آن چیزی که من را ترغیب کرد که کتاب را بخوانم مفهوم ایران فرهنگی بود.
وی با اشاره به سابقه ایران فرهنگی افزود: این مفهوم سابقه طولانی دارد اما سوال این است که چرا این مفهوم پدید آمد؟ یکی از دلایلش این است که یک جور خودآگاهی است که در ایرانیان ایجاد میشود و سوالاتی از این دست که ما چه هستیم و کجا ایستادهایم و نسبتمان با دنیا چگونه است. البته این مفهوم مقدار زیادی وجه حسرت خوردن هم دارد که یک زمانی ما برای خودمان کسی بودهایم.
محمدی ادامه داد: این مفهوم ما را به دو حوزه تمدنی ایران و تمدنی اسلام متصل میکند اما تاتارستان چه نسبتی در گذشته و حال ما با ایران بزرگ و تمدن ایرانی و ایران اسلامی و همچنین ایران کنونی دارد و اساسا در کجای این تمدن قرار میگیرد؟
این مدرس جامعهشناسی در پاسخ به این سوالات گفت: نویسنده کتاب سعی میکند که تاتارستان را در متن تمدن ایرانی قلمداد کند اما باید بگویم که تاتارستان هیچ وقت در متن ایران بزرگ و حتی تمدن اسلامی نبوده است هر چند در حوزه نفوذ فرهنگی ایران و در حاشیه بوده و بیشتر از متن تاثیر پذیرفته است.
ما بدبینی تاریخی نسبت به مغول داریم
این استاد دانشگاه امام حسین(ع) با بیان اینکه ما بدبینی تاریخی نسبت به تاتار و مغول داریم که شاید در تاریخ آن را به فتنه مغول هم تعبیر کنیم، یادآور شد: تاتار را در فرهنگ ایرانی به معنای مغول میشناسیم و مغول هم در فرهنگ ایرانی همه میدانیم به چه معنی است. نویسنده شاید عمداً نمیخواهد آن را ببیند و اینکه آن را نمیبیند، به راحتی تاتار را در متن میآورد و به آن نقش میدهد. بنابراین در بازسازی خودمان با تاتارستان باید به چند نکته دقت کنیم؛ اولاً اینکه تاتارستان در حاشیه ایران بوده نه در متن و دوم اینکه مغول با ویرانگری و یغما در ذهنمان همراه است.
وی تاکید کرد: اما اگر از سوی دیگر به ایران فرهنگی فکر کنیم به صورت غیرمستقیم میتوان از نویسنده دریافت کرد که این قلمرو بزرگ را جزو ایران فرهنگی میدانسته است. ایران فرهنگی را ما در سه زمینه میتوانیم تصور کنیم؛ یک شاخصه آن زبانهای ایرانی است که نویسنده میتواند در این زمینه بگوید یکی از مهمترین شاخصهها و مواد تاتارستان این است که از زبانهای ایرانی محسوب میشود، اما اینکه زبان مغولی و یا ترکی تاتاری را جزو زبانهای ایرانی قلمداد کنیم کسی مانند فردوسی آن را از زبانهای ایرانی به شمار نمیآورد.
به گفته محمدی، ایرانیان برخلاف غربیان که جهانبینی و جهانشناسی خود را در قالب رمان بیان میکنند، جهانبینی در شعر و ادب فارسی برای آنها بیشتر نمود دارد.
وی با بیان اینکه شاخصه دیگر ایران فرهنگی شهر ایرانی است، گفت: ایران جامعه شهربنیاد بوده است؛ اکنون رسم است که میگویند ایران ایلیاتی بوده در صورتی که فرهنگ و تمدن ایران یک فرهنگ شهربنیاد بوده است و اساساً مدنیت در شهر ساخته میشود. ایرانیان نخستین اقوامی بودند که شهر را ساختند اگر چه ما دهقانی و سیستم ایلیاتی را هم به صورت مهم داریم. متاسفانه نویسنده تکلیفش را با این مفهوم مشخص نمیکند که اگر تاتارستان بخشی از فرهنگ ایرانی است، شهر و مدنیت ایرانی در آنجا چگونه است؟ اینکه ما فرهنگ ایران را به ده و قبیله تقلیل بدهیم نشانهای از عدم شناخت ما از تاریخ ایران است.
بیتوجهی نویسنده به جامعهشناسی و مردمنگاری تاتارستان
وی با اشاره به اینکه شاخصه دیگر ساختار ایرانی حضور و نفوذ نهادهایی مانند دین است که در این کتاب خوب نشان داده میشود، افزود: در ایران فرهنگی این نهادها جدی هستند. از سوی دیگر نویسنده توفیق زیادی در جامعهشناسی و مردمنگاری تاتارستان نمییابد و بیشتر به سمت وقایعنگاری میرود. همچنین دراین کتاب به سیاست نگاری میپردازد. یعنی وضعیت دولت برای نویسنده مهم بوده و به همین دلیل وقایع مهمی که در سرنوشت تاتارستان مهم بوده را مینویسد بنابراین تاریخ تاتارستان را به سمت استقلال و سرکوب تقلیل میدهد، یعنی تاریخ تاتارستان را بیشتر در چرخه سرکوب و استقلالخواهی میبیند.
این استاد جامعهشناسی با بیان اینکه بحث دیگر نویسنده مشاهده دین در تاتارستان است، عنوان کرد: وی دین را در تاتارستان به سه نحوه دین سنتی، دین دولتی و دین جدیدالظهور بیان میکند. دین سنتی را به صوفیان و دو فرقه نقشبندیه و صوفیه تقسیم میکند که بنیانگذار هر دوی آنها ایرانی هستند و سعی کرده است حلقههای آنها را بشناسد. همچنین بحث ظهور و تجدید حیات اسلام و روشنفکران اسلام را در این قسمت بیان میکند، در واقع اینها همه وقایعی هستند که برای نویسنده مهم بوده است اما سوال اینجاست که تاتارها چه نسبت جدیدی با غرب و اسلام دارند.
وی گفت: در اینجا سهگانه اسلام، غرب و تاتارستان مطرح است چنانچه در ایران سهگانه غرب، ایران و اسلام مطرح است و این همواره به دلیل آن بوده که میخواستیم نسبتمان را با غرب تعریف کنیم حتی انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی میخواستهاند این نسبت را توضیح بدهند. پدیده دیگری که نویسنده درباره دین بحث میکند فرقههای نوظهور دینی است. نویسنده به نوعی به وهابیت میپردازد و سعی کرده بیشتر آنها را توضیح دهد و حضور وهابیت را در تاتارستان نشان دهد.
محمدی ادامه داد: آخربن بحث کتاب نیز به تاریخ تاتارستان برمیگردد که به دورههای ماقبل تزار، دوره کمونیستها و بعد از کمونیستها تقسیم میشود. دوره تزار دوره شکوفایی تاتارستان است. بعد از کمونیسم مرحلهای از استقلالطلبی پیش میآید که دولت مرکزی روسیه این اجازه را نمیدهد. در دوره پسا کمونیسم نیز نفوذ کشورهای خارجی در این منطقه مهم بوده است. نویسنده در اینجا تعصبش را بیشتر نشان داده و میگوید ما با توجه به اینکه مشترکات زیاد فرهنگی با تاتارستان داریم چرا حضورمان در آنجا کمتر از ترکیه و عربستان است؟
وی یادآور شد: نویسنده میگوید یکی از دلایل مهمی که داعش از این مناطق نیروهای زیادی جذب میکند روحانیون وهابی است که در این منطقه تبلیغ زیای کردهاند.
تاسفهایی که میخورم زاییده نگاه استراتژی نگاری است
میری نیز در ادامه این نشست به برخی از انتقادها پاسخ داد و گفت: نوع نگاهی که محمدی به آن استراتژینگاری گفت در کتابهای دیگر من هم بوده که شاید من از آن بیاطلاع بودم و شاید تاسفهایی که میخورم زاییده همین نگاه استراتژینگاری بوده است.
وی همچنین تاکید کرد: من فکر میکنم تاریخنگاران ما سبک و نگاهمان را به تاریخ مشخص کردهاند و خلطهایی درباره خود مفهوم تاتار ایجاد کردهاند چون اساساً مفهوم تاتار نیازمند بازخوانی است و ما میتوانیم بار دیگر این مفهوم را بررسی کنیم.