به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ دو کتاب «روایت آه» و «کمین آخر» به عنوان دو کتاب جدید مجموعه «روایت نزدیک» انتشارات روایت فتح طی روزهای گذشته و به تازگی منتشر و در بازار نشر عرضه شده اند.
کتاب های روایت نزدیک، بنا دارند وقایع دوران جنگ را طوری روایت کنند که به خواننده و مخاطب نزدیک و برای او ساده باشند. به عبارتی کتابهای این مجموعه سعی دارند روایت را بین کلمهها و عبارات گم نکنند تا اصل ماجرا بهتر و راحت تر خوانده شود.
کتاب «کمین آخر» اثر ابوالقاسم وردیانی، یازدهمین عنوان مجموعه مذکور است که درباره مردانی است که مانع از سقوط سر پل ذهاب شدند. وردیانی در ابتدای کتاب درباره آن می نویسد: آن چه در این کتاب خواهد آمد، روایت حماسه بزرگی است که در جاده قصرشیرین - سر پل ذهاب و بعد از عملیات بازی دراز به وقوع پیوسته. این کتاب روایت چند مرد تنهاست که در شرایطی وحشتناک تا آخرین نفس جنگیدند، سینه را در مقابل گلولههای دشمن و تن را در برابر تانکها سپر کردند تا سر پل ذهاب را از خطر سقوط حتمی نجات دهند.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
کلاهک تانک سوم را درست وسط دستگاه نشانه گیری می دیدم. ترکمان موشک دیگری را آماده کرده بود و منتظر بود ببیند چه اتفاقی میافتد. ماشه را چکاندم. صدای شلیک موشک با بقیه صداها در هم آمیخت. موشک به زیر برجک تانک خورد. برجک با صدای انفجار وحشتناکی از جا کنده شده و افتاد کنار تانک. آتش از محل برجک کنده شده بیرون زد. تانک از حرکت افتاد. صدای سر و صدا و هلهله نیروهای پیاده عراقی با صدای شلیک و انفجار و غرش تانک ها در دشت می پیچید. به اطراف نگاه کردم . نورافکن های تانکها قسمت وسیعی از جاده و دشت را روشن کرده بود. همه زیر پل را رها کردیم و سینه به سینه تانک های دشمن ایستادیم. بعد از منهدم و متوقف شدن اولین تانک انگار جانی تازه گرفته بودیم...
این کتاب با ۸۸ صفحه مصور، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۵۰ هزار ریال منتشر شده است.
دوازدهمین کتاب مجموعه روایت نزدیک هم، «روایت راه» نام دارد. این کتاب اثر محمدصادق کریمی است. این کتاب شامل خاطرات اصحاب کریمی از مدرسه تا جبهه است. اصحاب کریمی یکی از رزمندگان دوران دفاع مقدس است که عملیات بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر، برایش خاطرات زیادی دارد. او که یک دانش آموز بوده طی چند ماه حضور در جبهه، به اندازه چند سال رشد کرده است.
در قسمتی از این کتاب می خوانیم:
ساعت حدود سه نیمه شب بود. دیگر خبری از آن اضطراب و دستشویی رفتن ها نبود. بعدها توی جنگ در طول روز شاید دوبار بیشتر نمی رفتیم دستشویی. چون خوراک مان کم بود و تحرک مان زیاد. آن شب شدت کارزار گیج مان کرده بود. کار سنگینی بود. فرمانده گروهان هم فقط می گفت «برید جلو.» همین!
آن قدر رفتیم تا به سنگرهای بتونی عراقی ها رسیدیم. کسی داخل شان نبود. عقب نشینی کرده بودند. همان جا مستقر شدیم تا نماز صبح. بیش ترین مکالمه مان سکوت بود. تنها نگاه... گاهی هم حرفی، خنده ای شاید...
«روایت راه» با ۱۰۴ صفحه مصور، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۶۰ هزار ریال منتشر شده است.