فرهنگ امروز/ هادی خانیکی
١٦ آذر؛ روز دانشجو، نماد هویت و تشخص دانشجوی ایرانی است. ٦٢ سال از آن روز که خون «سه آذر اهورایی» بر صحن دانشکده فنی دانشگاه تهران شتک زد، گذشته است اما با وجود همه فرازوفرودهای تاریخی، هنوز این روز مظهر حیات و معناداری دانشجو و دانشگاه است. هیچ چیز در این بیش از شش دهه، بیتغییر نمانده است؛ نه دانشجو، نه دانشگاه و نه سبک زندگی و زیستبومهای آن. اما یک چیز بهصورت ثابت و پایدار، خط ممتدی را از آن روز تاریخساز تاکنون ترسیم کرده است: میل به آزادی. هر روایتی که از این روز در دورونزدیک حافظهها بهجا مانده است جز روایت آرمانخواهی، آزادیطلبی و عدالتجویی نیست. پس کافی نیست دانشجو، دانشگاه و رخدادهای تاریخی را تنها با خاطرهها بشناسیم و باز بخوانیم. خواندن خاطرههای تاریخی وقتی سودمند است که جوهر انسانی همه تکاپوهایی که مصروف جدال بر سر حق و حقیقت شدهاند بهدرستی مد نظر قرار گیرد. تاریخ نه امری وابسته به گذشته بلکه مقولهای در پیوند با حیات اجتماعی-سیاسی آن است. به این اعتبار، جنبش دانشجویی در ایران چه در فراز باشد و چه در فرود، سرشتی حقطلبانه دارد و مولودی طبیعی و دارای هویت است که از گذرگاههای دشوار با افتخار گذشته و متناسب با دگرگونیهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، زبان و قالب مناسب یافته است. چنین جریانی هیچگاه در محدوده ذهنیتها و ظرفیتهای محدود و تنگ باقی نمانده و نمیماند و راه خود را در میدانهای بههمپیوسته و تودرتوی دانش، فرهنگ، سیاست و اجتماع باز میکند. پس ناروا نیست اگر نشانههای سلامت یا بیماری جامعه را در مقیاسی خردتر با محک آرمانگرایی، مسئولیتپذیری و کنشگری دانشجویان بسنجیم و عوامل زاینده و بازدارنده تحرک و نشاط جنبش دانشجویی را در شمار موانع توسعه همهجانبه کشور به شمار آوریم. باید سلامت جامعه را در آنجا ببینیم که دانشگاه آن حساس، علاقهمند و نقاد است و دانشجوی آن، آرمانخواه و کنشگر است. چنین نهادی و ارکان آن که استادان و دانشجویان باشند، نمیتوانند نسبت به آنچه در پیرامون آنان میگذرد، چه در مقیاس ملی و چه در مقیاس منطقهای و بینالمللی بیتفاوت و منفعل باشند. اما آنجا که دانشگاه و دانشجو ترجیح دهد بهجای مشارکت در امور فرهنگی، سیاسی و اجتماعی، فقط به نظاره بنشیند و دشواریها و هزینههای رویارویی نقادانه با مسائل پیرامونی خود را به درون خود تبعید کند باید نگران سلامت و رشد جامعه بود. دانشگاه نهاد گفتوگو است که دوام و قوام آن به آزادی، حقمداری و مشارکتجویی وابسته است. در این فضاست که دانشجو، احساس سرزندگی و هویتداشتن میکند و نهتنها خود به آفرینش فرهنگی دست میزند بلکه سرمایه فرهنگی و اجتماعی نیز خلق میکند. تجربه جهانی نشان داده است که علم در جامعه برخوردار از آزادی و در گفتوگوی آزاد میان کنشگران آن ساخته میشود. پندار اینکه میتوان در میانه افراط و اجبار و حذف و خشونت به توسعه علمی دست یافت، از واقعیت به دور است. دانشگاه یعنی نهاد آزادی، قانونگرایی، انضباط علمی و دانشجو یعنی شهروندی صاحب حق و دارای حقوق اساسی، سیاسی، آموزشی، پژوهشی، فرهنگی، اجتماعی، صنفی و رفاهی. با به رسمیت شناختهشدن همه اینها در چارچوب قانون اساسی است که میتوان گفت حرمت دانشگاه و دانشجو در عمل پاس داشته شده است. در این چشمانداز است که دانشگاه و دانشجو میتواند هویتداری و تشخص خود را به چشم ببیند، به مردم خدمت کند و یاور و پشتیبان نظام و دولت باشد.
روزنامه شرق