فرهنگ امروز/ سروش واحد/ ناهيد به عنوان نخستين فيلم بلند آيدا پناهنده، اثري ديدني و خوب است. صرفنظر از كاستيها و عيبهاي فيلمنامه، تماشاگر بعد از اتمام فيلم تقريبا با حالتي راضي سالن سينما را ترك ميكند.
موضوع گرفتاريها و مشكلات يك زن زيبا و جوان جدا شده از همسرش و زندگي كردن در شهري كوچك فيلم خوبي را رقم زده كه با يك نگاه زيركانه و زنانه از كارگردان در آن روبهرو هستيم. بيان و تصويرسازي اين مشكلات با اين نگاه ميتواند يكي از علتهايي باشد تا در نهايت ناهيد نماينده ايران در جشنواره كن هم بشود.
يك ملودرام رمانتيك تماما اجتماعي با ساختاري خوب (به اصطلاح خوشساخت) را با محوريت يك زن كه گرفتاريهاي بعد از طلاق، تزلزل شخصيتي كه دچار آن شده، درآمد مالي كم (از طريق تايپ)، ناتواني فرياد مشكلات، عدم عنوان عشق و علاقه به فردي جديد، عدم توانمندي در تربيت فرزندي بالغ و سركوب تمامي اينها از طرف جامعه را شاهد هستيم.
احمد، همسر سابق ناهيد (با بازي نويد محمدزاده) معتاد است، قمارباز است و كار و كسب سالم و درستي ندارد. روزها به دنبال پسرش اميررضا ميآيد و تا عصر را با او سپري ميكند. اميررضا كه پا به سن بلوغ گذاشته به تاثير از رفتار پدر زندگي خوبي ندارد. روزها به جاي رفتن به مدرسه در شهر پرسه ميزند و در قهوهخانهها وقت تلف ميكند.
ناهيد براي داشتن حضانت پسرش مجبور است تا آخر عمر ازدواج نكند و حتي علاقه و رابطهاش به مسعود (با بازي پژمان بازغي) را نتواند عنوان كند و فقط به لحاظ شرعي كردن رابطه با تمديد صيغههاي يكماهه با او روزگارش را سپري ميكند. در آپارتمان كوچك اجارهاي زندگي ميكند كه مدام پرداخت اجارهاش به تعويق ميافتد و مجبور است براي اينكه كرايه را سر موقع پرداخت نكند هردفعه يا چيزي نزد صاحبخانه گرو بگذارد يا حتي قول ازدواج با فاميل صاحبخانه را به دروغ به او بدهد. اينها تنها بخشي از مشكلات ناهيد (با بازي ساره بيات)، همان زني است كه قرار است قهرمان قصه فيلم باشد.
انتخاب شهري مثل بندر انزلي به عنوان لوكيشن با هوايي ابري و گرفته پسزمينه تيره و خاكستري خوبي به فيلم ميدهد كه كاملا ملموس بوده و متناسب با نوع زندگي شخصيتهاي فيلم است. با كمي دقت ميتوانيم فيلم را دقيقا به دو بخش تقسيم كنيم. بخش اول از ابتدا تا تقريبا دو سوم پاياني به مواردي كه در بالا اشاره شد همان نوع زندگي ناهيد، رابطه با مسعود نوع زندگي آواره احمد ميپردازد، اما در بخش دوم سر و كله برادر ناهيد نيز پيدا شده و اين بخش از جايي آغاز ميشود كه رابطه مسعود و ناهيد آشكار ميشود. حالا شخصيت نيمهمظلوم ناهيد به يك شخصيت جنگجو تبديل شده و تلاش ميكند پسرش را كه احمد از او گرفته دوباره نزد خودش برگرداند. شباهت اين دوبخش در بيپشت و پناه بودن و بيكسي ناهيد مشخص است حتي از جايي كه برادرش هم وارد داستان ميشود تماشاگر توقع دارد كه حالا ناهيد يك حامي پيدا كند ولي اصلا اينطور نيست. شخصيت برادر ناهيد دقيقا همان احمد است با اين تفاوت كه خلافكار نبوده و صاحب يك زندگي معمولي و تقريبا ضعيف است.
همين قياس بين شخصيتهاي مرد فيلم از نكات مثبت فيلم است. مسعود ناهيد را دوست دارد، احمد هم با اينكه از او جدا شده هنوز هم اذعان دارد كه او را دوست دارد. (مثلث عشقي) يكي مثبت است و ديگري منفي يكي داراي كسب و كار و درآمد درست و حسابي است و ديگري آس و پاس و معتاد. اما هر دو در مقابل مشكلات ناهيد قادر به ارايه راهكار درستي نيستند. پس ميتوان گفت احمد و برادر ناهيد در يك طرف و مسعود در طرف ديگر هستند. آن دو داراي تعصبات كوركورانه و غيرروشنفكر و مسعود شخصيتي تقريبا، روشنفكر، بدون تعصبات و صبور است و همهچيز را ميخواهد با گذشت زمان حل كند. شايد روشنفكري مسعود فقط در خصوص ناهيد باشد و شايد مثلا در مورد خواهرش صدق نكند. (همانجايي كه برادر ناهيد از خواهر مسعود در اين مورد سوال ميكند) . اينها دقيقا همان نگاه زنانه است كه به آن اشاره شد.
ريزهكاريهايي از قبيل گريم جالب نويد محمدزاده به عنوان يك قمارباز آس و پاس يا نمايش هواداران متعصب ملوان و علاقه شديدي كه به فوتبال دارند كه از صحنههاي استاديوم و قهوهخانه به خوبي پيداست، رفتار و حركات احمد، اشاره به ويرانگري قمار و اعتياد، آخر و عاقبت نداشتن اعتياد، فروپاشي خانواده، با زندگي سراپا خراباتي احمد به خوبي به تصوير كشيده شده است.
يكي از نقاط ضعف اين فيلم تلاش براي صحبت كردن به زبان گيلكي است كه بازيگران فيلم مخصوصا خانم بيات در بعضي اوقات به خوبي از پس آن بر نميآيد. حتي در بعضي جاها لحن ديالوگها كمي خندهدار ميشود. باز يكي ديگر از ايرادات فيلم اين است كه هنگامي كه به يك سوم پاياني فيلم ميرسيم، تماشاگر تقريبا ميتواند پايان فيلم را به گونهاي كه كارگردان ميخواهد برايش رقم بزند حس كند و ميداند كه پايان بازي در انتظار او نيست. در نهايت همانطور كه اشاره شد فيلم، خوب،
خوش ساخت، استاندارد و موفقي ميبينيم كه گريم فوقالعادهاي هم دارد، بازي نويد محمدزاده دلچسب است. بازي ساره بيات از اين جهت بيشتر قابل قبول است كه اين حس را از طريق صورتش به تماشاگر القا ميكند كه زياد هم قابل ترحم و معصوم نيست و هر از گاهي كارهايي ميكند كه لج تماشاگر را بيرون ميآورد. كارهايي مثل پول قرض كردنهاي زيادي از دوستش، خريد آن كاناپه قرمز بيمعني و عدم توانمندي در تربيت اميررضا كه از اين طريق شخصيت متزلزلش را به تماشاگر ميفهماند. شيوه فيلمبرداري دوربين روي دست به تماشاييتر شدن فيلم كمك كرده و در بعضي سكانسها پسزمينه دريا آن را قابل لمستر ميكند.
روزنامه اعتماد