به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ اندیشه تکفیری که در نوع خاصی از گذشته گرایی تعریف می شود، امروز به یکی از مهمترین تهدیدهای منطقه ای و بین المللی تبدیل شده است، در حالی که آنها از گسترش قلمرو اسلام و هدایت نوع بشر سخن می گویند. خشونت عریان بر علیه مردم عادی، به عنوان عمده ترین تاکتیک گروه های وابسته به اندیشه تکفیری، در یک چارچوب نظری توجیه می شود که از مفاهیم اندیشه معاصر اسلامی تشکیل شده است.
این مفاهیم در تفکر سلفی – تکفیری دچار بازتعریف شده اند و معنای اصلی خود را از دست داده اند. مفهوم با سابقه و پرطرفدار «بازگشت به خویشتن» از جمله مهمترین مفاهیم محوری در این نحله فکری است. سلفی ها با طرح این مفهوم، خواهان بازگشت به دورانی غیر از دوران معاصر در یک گذشته تخیلی اند. برداشت آنها بخش ناچیزی از سیر تطور اندیشه بازیابی «خویشتن» یا «خودی» در اندیشه اسلامی است؛ اما از مشروعیت همه آن برای خود بهره می گیرد.
سیدجواد میری، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی پیرامون موضوع «بازگشت به خویشتن» در اندیشه اسلامی، گفت: شکل گیری این مفهوم مقارن و متاثر از سلطه استعمار و نوعی بحران هویت در جوامع اسلامی است. این از خود بیگانگی آن طور که سید فخر الدین شادمان اشاره کرده است، در واقع تسخیر شدن هویت و سوژه مسلمان، توسط تمدن غرب است. تسخیر شدن توسط دیگری اروپایی که ما را از خودمان تهی می کند. ذهن و سوژه مسلمان یا جهان اسلام مسخر دیگری خودش می شود. یعنی ما از حالت سوژه بودن خودمان خارج می شویم و به ابژه غرب مبدل می گردیم، فعال ما یشاء سوژه فرنگی می شود.
وی در ادامه گفت: اندیشمند مسلمان در چنین شرایطی با سوالاتی مواجه می شود که یکی از مهم ترین سوالات این است که ما واقعا کی هستیم و بعد حول این سوال به قول اقبال به دنبال «خودی» می گردند. این اندیشه اصلاحی، با سید جمال آغاز می شود و بازیابی خویشتن در این نحله فکری اهمیت می یابد. خویشتن و بازگشت به خویشتن مفهومی است که نه تنها اقبال و شریعتی که متفکرینی همچون مالک بن نبی و سید حسین العطاس پیرامون آن بحث می کنند.
میری درباره بستر نظری اصیل برای بازگشت به خویشتن گفت: یک جریان وجود دارد که می خواهد جوامع اسلامی به طور کامل غربی بشوند و هویت گذشته خودشان را رها بکنند و مدرن بشوند. یک تفکر دیگر هم هست که می خواهد مدرنیته را نادیده بگیرد و به انزوای خودش برود یا وضعیت کنونی را به گذشته باز گرداند. اما آنچه بستر تفکر بازگشت به خویشتن است، راه سوم است که می خواهد با سنت و مدرنیته تعامل داشته باشد و خویشتن امروز اسلامی را در نسبت با این دو بازیابد.
وی افزود: بازگشت به خویشتن با رویکردی گذشته گرایانه یادآور آرزوهای بشر درباره سفر در طول زمان است. زمان از جمله عناصری است که هیچگاه تحت سیطره انسان نبوده اند و سلطه بر آن سابقه ای طولانی در آرزوهای بشر دارد. برداشتی که رشید رضا و دیگر متفکران سلفی گرا از مفهوم بازگشت به خویشتن داشته اند برداشتی تقلیلی است. بازگشت به خویشتن در این معنا یعنی ما باید برگردیم به شیوه زیست سلف صالح. به جای اینکه یک مواجهه فعالانه با تمدن غرب داشته باشیم و بتوانیم شیوه زیست خودمان را به مدرنیته تحمیل کنیم، همه این پیشرفت ها را نادیده می گیریم و به پیش از دوران خودمان بر می گردیم.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با بیان اینکه برداشت گذشته گرایانه از مفهوم خویشتن، یک تلقی انحرافی است، تصریح کرد: بازگشت به خویشتن ابداً به معنی بازگشت به گذشته نبوده و دعوت به عقب نمی تواند تلقی شود. بازگشت به خویشتن در واقع بازیابی و جستجو درباره خویشتن در نسبت با سنت و مدرنیته است. آنچه علامه اقبال لاهوری از خویشتن مد نظر دارد در واقع احیای اندیشه دینی در دوران کنونی است نه بازگشت به زمانی پیش از اکنون. خویشتنی که برای امروز باید احیا شود و بتواند نسبت خودش را با مدرنیته و گذشته سنتی اش باز یابد در تفکر سلفی رها می شود و پروژه بازگشت به خویشتن در این خط فکری عقیم باقی می ماند. پس خویشتنی که در اینجا مطرح می شود خویشتن عصر حاضر نیست، خویشتن ۱۴۰۰ سال پیش است.
انسداد عقل در اندیشه سلفی
سیدجواد میری افزود: مسئله اساسی در انحراف مفهوم خویشتن در اندیشه سلفی، ناشی از نسبتی است که در این نحله فکری میان کارایی عقل بشری و نقل یا همان متون مرجع اسلامی برقرار می شود. در زبان دینی اسلام صحبت از دو رسول می شود، یکی رسول باطنی و یکی رسول ظاهری. بحث پیرامون اینکه عقل در چه جایگاهی نسبت به نقل و متون معتبر اسلامی قرار دارد همانطور که همیشگی بوده، جزر و مد قابل توجهی هم داشته و تحولات مختلفی را پشت سر گذاشته است. این تحولات در اهل سنت تا آنجا پیش می رود که به مسدود شدن باب اجتهاد می انجامد. یک معنای این صحبت این است که فقهای اهل سنت تنها باید به متون ائمه چهارگانه خودشان مراجعه کنند و احکام را از آن استخراج کنند. اما یک معنای مهمترش مسدود شدن باب معاصرت است. معاصرت یعنی مشروعیت قائل شدن برای عصری گری و شناسایی تحولات عصری.
وی در ادامه گفت: اگر منابع چهارگانه کتاب، سنت، اجماع و عقل را در نظر بگیریم نقش آفرینی عقل در سیر تطور اندیشه اسلامی، به نفع بقیه منابع در همه مذاهب اسلامی کمرنگ شده است. در بین شیعه نقش عقل همچنان به رسمیت شناخته شده است. اما این عقل در واقع عقلی است که در چارچوب نقل به رسمیت شناخته می شود. عقلی که در بستر نقل شکل گرفته است. لذا در شیعه هم عقل یک منبع مستقل نیست و با هدف اجتهاد از نقل مورد استفاده است. ضمن آنکه این نقل چه در میان شیعه و چه در میان اهل سنت یک نقل وحیانی نیست.
وی ادامه داد: در واقع قرآن تنها بخشی از نقل محسوب می شود و کلیت این نقل حیثیت فرهنگی دارد. این نقل در میان عرب جاهلی شکل گرفته است و بعد دو دوره کوتاه نبوی و علوی در صدر اسلام وجود دارد و بعد یک دوره طولانی اموی بر این بستر فرهنگی مسلط شده است. بستری که نقل در درون آن شکل گرفته است. این را بنده قبلا هم گفته ام که آن نقلی که مد نظر اندیشه اسلامی است، به جای آنکه یک نقل وحیانی باشد یک نقل فرهنگی است و حتی می توان گفت یک نقل اموی است و رنگ و بوی عربیت دارد. ما وارثان چنین نقلی هستیم.
ستیز با عقل برای بازگشت
نویسنده «ایران فرهنگی: فرصتها و چالشهای ایران در تاتارستان» در ادامه ضمن اشاره به سنت فکری ای که هم در اندیشه سنی و هم در اندیشه شیعی با حیثیتی تاریخی به وجود آمده و تلاش کرده است تا عقل را به عنوان یک منبع برای شناخت، نادیده بگیرد، گفت: این در حالی است که عقل گرایی در میان دانشمندان سده های میانی اندیشه اسلامی، متاثر از اندیشه شیعی بوده است.
میری با بیان اینکه، سنت متفاوت از این سنت همان سنت حکمی و فلسفی است که در تاریخ اندیشه اسلامی وجود دارد و محصور به ایران فرهنگی و متأثر از عقلگرایی شیعی است، گفت: ما در اینجا وقتی از شیعه حرف می زنیم، منظور ما بعد مناسکی شیعه نیست. مثلا ابوریحان بیرونی استادی داشته به نام عبد الصمد حکیم، و محمود غزنوی او را به جرم شیعه بودن اعدام می کند. خود ابوریحان بیرونی هم در معرض این اتهام بوده است. اما این اگر به این معنا بوده که مثلا ابوریحان از فقه شیعی پیروی می کرده، من شخصا فکر نمی کنم این طور بوده باشد. در آن دوره اگر کسی عقل گرا بوده و فهم عقل را در معرفت دینی اش استفاده می کرده به او شیعه می گفته اند. به این معنا ابوریحان و سنت فلسفی و حکمی اندیشه اسلامی بن مایه های شیعی دارد. این وضعیت تا پیش از دوره صفوی حاکم بوده است.
سید جواد میری گفت: در اندیشه معاصر اسلامی، نحله هایی که نقش بیشتری برای عقلانیت مستقل قائل اند، فاصله بیشتری با گذشته گرایی و تکفیری گری دارند، فارغ از آنکه شیعی یا سنی باشند. این جریان فکری برداشت اصیل تری از خویشتن ارائه می کنند.
وی در پایان گفت: برخی اوقات همگرایی هایی در میان عقل شیعی و عقل سنی اتفاق افتاده است. مثلا حامد ابوزید سنی بر این نظر است که ما باید عقل معتزلی یا عقل شیعی را دوباره بازسازی کنیم. همین رگه ها در نظریه های استاد مطهری هم هست که می گوید کاش معتزله منقرض نمی شدند. به نظر می رسد هم در میان اهل سنت و هم در میان اهل شیعه گرایشاتی پیدا شده است که مایل است میدان وسیع تری برای عقل در فهم دین قائل شود. همان عقلانیتی که فارابی از آن سخن می گوید. این نوع عقلانیت در جهان اسلام بعد از خود فارابی هم در اندیشه سنی و هم در اندیشه شیعی کمرنگ و کمرنگتر شده است و در مواجهه با مدرنیته به پاسخهای سلفی گرایانه رسیده است.
«خویشتن» های مختلفی که «واقعا» وجود دارند
قاسم پورحسن، عضو هیأت علمی گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی نیز به خبرنگار مهر گفت: تلقی های مختلفی از خویشتن در اندیشه اسلامی وجود دارد و برداشت های سلفی و تکفیری منبعث از اندیشه اهل سنت است و در تفکر شیعی، عقلانیتی که به طور سنتی وجود داشته است، مانع بروز سلفی گرایی می شود.
پورحسن گفت: برای درک درست از مفهوم بازگشت به خویشتن لازم است معناهایی که این مفهوم در طول تاریخ اندیشه اسلامی یافته است و برداشت هایی که در دوران معاصر از آن صورت گرفته مورد مطالعه قرار گیرد. بازگشت به خویشتن به عنوان یک ایده در ۵ معنای مختلف مورد توجه دانشمندان اسلامی بوده است. به لحاظ تاریخی این مفهوم در اندیشه امثال محمد غزالی مطرح و پیگیری شده است و در مقابل پیروی از عقلانیت یونانی قرار می گیرد و با خودی که مثلا اقبال از آن حرف می زند کاملا متفاوت است. در این دوره بازگشت به خویشتن یعنی زدودن بدعت های ناشی از سنت فلسفی و عقلی سده های پنجم و ششم هجری و بازگشت به اسلام اولیه و اصیل.
پورحسن با بیان اینکه دوره اول «بازگشت به خویشتن» با سیطره اشعری گری همراه است، ادامه داد: دوره دوم با ابن تیمیه آغاز می شود که تفاوت های روشنی با دوره اول دارد. مانند آنکه در تفکر ابن تیمیه اساس بحث به عقل ستیزی و مخالفت با استدلال عقلی تبدیل می شود. این در حالی است که مثلا غزالی از منطق حمایت می کند و برای اثبات آراء خود از آن بهره می برد. بازگشت به خویشتن در این معنا صورت سلفی به خودش می گیرد و داعیه دار مخالفت با منطق است. معنای سوم از بازگشت به خویشتن، که با محمد بن عبد الوهاب شناخته می شود، بیش از آنکه دغدغه سلفی گری داشته باشد، خواهان زدودن مظاهر شرک از باور های اسلامی است. بازگشت به خویشتن وهابی در واقع به دنبال بازگشت به توحید است نه دوران سلف صالح. عبد الوهاب در کتاب توحید همین بحث را دنبال می کند اما به نوعی تقدیر گرایی اعتقاد می یابد و به گونه ای افراطی مظاهر توحید و شرک را می نگرد.
به باور این استاد فلسفه، برداشت اخیر از مفهوم بازگشت به خویشتن مهمترین بستر شکل گیری اندیشه تکفیری است. به طور مثال این نحله فکری هنر و خلق آثار هنری را، شرک تلقی می کند و همین رویکرد در داعش و در مواجهه با آثار تاریخی و هنری دیده می شود.
پورحسن معنای چهارم از بازگشت به خویشتن را برداشتی می داند که به طور عام در میان متفکرین شیعه وجود داشته است که به دوران سلف صالح باور نداشته اند. وی در این باره گفت: این جریان بیش از هر کس با نام سید جمال شناخته می شود. در این رویکرد دوران کوتاهی از تاریخ اسلام که به دوران طلایی اندیشه اسلامی معروف است، در برابر سلفی گری مطرح می شود. همان دوران رونق سنت عقلی و فلسفی که معاصر فارابی و ابن سینا است و دوره اول بازگشت به خویشتن بر علیه آن شکل گرفته است.
او به برداشت پنجمی اشاره می کند که در آراء علامه طباطبایی و شهید مطهری قابل بازبینی است. این نوع پنجم در واقع دعوت به بازگشت به قرآن است. در این نگرش زندگی امروز ما فاصله زیادی با قرآن دارد و راه نجات در بازگشت به تعالیم قرآنی است. در این نگرش بیداری عقلانی یک عنصر مهم تلقی می شود.
عقلانیت شیعه در مخالفت با اخباری گری
نویسنده «هرمنوتیک تطبیقی: بررسی همانندی فلسفه تاویل در اسلام و غرب»، با اشاره به تفاوت های قابل توجه میان خویشتن در اندیشه سنی و اندیشه شیعه گفت: در بازگشت به خویشتن شیعی به طور اصولی اخباری گری انحراف تلقی می شود و به ناتمام ماندن پروژه بازیابی خویشتن می انجامد. آنچه در شیعه سلفی گری و اخباری گری گفته می شود، در واقع سنت گرایی است نه آنکه خواستار بازگشت به دوران خاصی باشد. بازگشتی که مد نظر دارد در حوزه اندیشه است. به این صورت که دوران مدرن را به طور کلی به رسمیت می شناسد و خواستار آوردن میراث اسلامی به این دوران و عصری کردن آن است. سنت گرایانی مانند حسین نصر این موضوع را تصریح کرده اند. در تفکر شیعی راه برون رفت از وضع موجود که انحطاط است مورد جستجو قرار می گیرد و این به معنای نفی دنیای معاصر نیست. به این معنی است که چگونه می شود در این دوران از انحطاط خارج شد.
چهار ویژگی اندیشه بازگشت در تفکر شیعی
پورحسن چهار ویژگی متمایز اندیشه بازگشت در تفکر شیعی را اینگونه بر می شمارد:
۱- بازگشت به خویشتن در اندیشه شیعه در مواجهه با دوران انحطاط با طرح مسئله دوران طلایی جهان اسلام در دوران رونق تفکر فلسفی قرار می گیرد. در حالی که در اندیشه سنی این دوران طلایی دوران صدر اسلام و سلف صالح است.
۲- اندیشه شیعی بازگشت دارای رویکردی انقلابی است و خواهان تغییر وضع موجود است. در حالی این روحیه انقلابی در تفکر سنی وجود ندارد و آنگونه که علامه طباطبایی می گوید ما در صدر اسلام و در دوران صحابه تحول خاصی در حوزه اندیشه نمی بینیم و اندیشه اسلامی در این دوره خام و کم عمق است. در واقع اندیشه شیعه منتقد سلف است.
۳- اندیشه شیعی در بازگشت به خویشتن عقل گراست. معیار بازیابی خویشتن در میان دانشمندان شیعه تعقل و خرد ورزی است. در حالی که در اندیشه سنی ایمان گرایی نقش اصلی را بر عهده دارد.
۴- خویشتن شیعی بازگشت به گذشته را تجویز نمی کند، بلکه خواهان احیاگری سنت های گذشته متناسب با دوران معاصر است و می خواد خود امروزش را در بازخوانی تراث و بدایع پیدا کند. در حالی که سلفی گرایی سنی، خواهان گسست از دوران کنونی و وضع معاصر است.
وی در پایان گفت: مراد از عقلانیت در اندیشه شیعی، عقلانیت یونانی و عقل خودبنیاد نیست. بلکه عقلانیت شکل گرفته در نص و متن دین است. این در حالی است که، عقل ستیزی پیروان اخباری گری و سلفی گری، معطوف به عقلانیت یونانی است. پورحسن تصریح می کند: عقلانیت در اندیشه شیعی یک عقلانیت شکل یافته در بستر دین است و منظور از آن عقل خود بنیاد و مستقل نیست. این نوع از عقلانیت که برای استنباطات عقلی در فقه پویای شیعه نیز مورد استفاده قرار می گیرد، از گرایشات سلفی و تکفیری در میان علمای شیعه جلوگیری کرده است.