به گزارش فرهنگ امروز به نقل از روزنامه اعتماد: چندي پيش در گالري طراحان آزاد نمايشگاهي از آثار رنه ماگريت، هنرمند بلژيكي برگزار شد. در اين نمايشگاه كه با عنوان «دنياي پوچ رنه ماگريت» برگزار ميشد آثار ليتوگرافي اين هنرمند با همكاري بنياد ماگريت در بلژيك ارايه شده بود كه همه آنها در سه سايز با اديشن محدود با گواهي اين بنياد همراه بودند. همين اتفاق باعث شد در اين صفحه نگاهي داشته باشيم به زندگي اين هنرمند و آثارش كه البته به نسبت ديگر هنرمندان سوررئاليست دستكم در ايران شناختهشدهتر است و آثار بيشتري از او حتي براي مخاطب عام ايراني آن هم به واسطه خصوصيتهاي بارز آثارش در طول اين سالها و در كتابهاي مختلف هنري ديده شده است. سوررئاليسم يكي از آن مكتبهاي هنري است كه خوشبختانه در ايران و به واسطه چاپ آثار مكتوب در موردش يكي از شناختهشدهترين مكاتب هنري از اين نظر است. فارغ از سالوادور دالي، يكي از پرسروصداترين نقاشان اين مكتب و البته رنه ماگريت كه به او اشاره شد، نقاش و مجسمهساز ديگري مثل خوان ميروي اسپانيايي هم يكي ديگر از اضلاع مثلثي است كه در طول سالهاي شكلگيري و اوج اين مكتب هنري فعاليتش را در اين شيوه تثبيت كرده و تا پايان عمرش آن را ادامه داده است. ميرو كه متولد ١٨٩٣ بود، در ٢٥ دسامبر ١٩٨٣ در ٩٠ سالگي درگذشت. نزديكي به سي و دومين سالمرگ اين هنرمند سوررئاليست باعث شد تا در مطلب ديگر اين صفحه به اين هنرمند كمتر شناخته شده در ايران البته به واسطه آثارش بپردازيم. يكي از آخرين نمايشگاههاي آثار اين هنرمند نمايشگاهي بود كه در سال ٢٠١١ در تيت مدرن لندن برگزار شد. در اين نمايشگاه با عنوان «خوان ميرو؛ نردبان گريز» براي نخستين بار در نيم قرن گذشته بيش از ١٥٠ اثر اين هنرمند با همكاري بنياد ميرو به نمايش درآمد. اين نمايشگاه در ادامه در بارسلون داير شد و در سال ٢٠١٢ در واشنگتن براي سومين بار در معرض ديد علاقهمندان به آثار اين نقاش سوررئاليست قرار گرفت.
بهار سرلك/ وقتي «رنه ماگريت» دهه ششم زندگياش را ميگذراند ستايششدهترين هنرمند سوررئاليست تاريخ هنر نام گرفت. رنه ماگريت درباره آثارش ميگويد: «نقاشيهاي من تصاوير قابل مشاهدهاي هستند كه هيچچيزي را در خود پنهان نكردهاند؛ آنها احضاركننده رازها هستند و وقتي يكي از نقاشيهاي من را نگاه كنيد اين سوال ساده را ميپرسيد: «اين نقاشي چه معني ميدهد؟» هيچ معني نميدهد چون راز هيچ معني در خود ندارد و ناشناخته است.»
رنه ماگريت سال ١٨٩٨ به دنيا آمد. پدرش كارخانهدار و ثروتمند بود، اما وقتي سال ١٩١٢ جسد مادرش را كه خودكشي كرده بود در رودخانه «سامبر» پيدا كردند، همين موضوع دستمايهاي براي تحقير اين خانواده شد.
رنه از سال ١٩١٦ تا ١٩١٨ در فرهنگستان هنرهاي زيباي فرانسه در پايتخت بلژيك، بروكسل مشغول به تحصيل شد. اما او درس و كتاب را كنار گذاشت چون فكر ميكرد تحصيل چيزي جز وقت هدر دادن نيست. بعد از اين دوره، همه نقاشيهايش را به سبك كوبيسم كشيد. پابلو پيكاسو پيشروي اين جريان بود و كوبيسم در آن زمان طرفداران زيادي داشت. سال ١٩٢٢ رنه با «ژرژت» ازدواج كرد و براي به دست آوردن خرج و مخارج زندگياش از شركتهاي تبليغاتي سفارش نقاشي ميگرفت.
رنه ابتداي زندگي حرفهاياش و كمي پس از ازدواجش، وقت آزادش را صرف ايجاد فرمهاي هنري و كار روي چند اثر ميكرد؛ در همين دوران بود كه ماگريت متوجه شد سوررئاليسم مكتب هنرياي است كه او از كار به آن شيوه بسيار لذت ميبرد. اثر
«The Threatened Assassin» يكي از نخستين آثارش در سال ١٩٢٦ بود كه سبك سوررئال ماگريت را به نمايش ميگذاشت. تابلوي «اسبسوار گمشده» ديگر اثر سوررئاليستي بود كه او در سال ١٩٢٥ به معرض نمايش گذاشت. ماگريت در طول زندگي هنرياش چندين طرح از اثر «اسبسوار گمشده» را كه فرمت آنها را تغيير داده بود، ارايه داد؛ در واقع ماگريت با استفاده از اين تغيير فرمتها قصد داشت تجربه بيننده را از آنچه ميبيند بازسازي كند.
سال ١٩٢٧، ماگريت نخستين نمايشگاه آثارش را در بروكسل برگزار كرد. در طول اين دوره از زندگياش، هر روز حداقل يك اثر هنري را خلق كرد كه اين آثار مختص نمايشگاهي گسترده و قرار بود تنوع سبكهاي خاص را در معرض ديد مخاطباني قرار دهد كه به نمايشگاه ميآمدند. اما منتقدان از اين نمايشگاه استقبال نكردند. ماگريت كه از اين شكست مايوس شده بود به پاريس مهاجرت كرد و آنجا با «آندره برتون» بنيانگذار مكتب سوررئاليسم دوست شد. سال ١٩٢٤ آندره برتون كتاب معروفش «مانيفستهاي سوررئاليسم» را منتشر كرد كه در آن نظريههاي سوررئاليستي را با استفاده از مفاهيم ساده مطالعات روانكاوانه «زيگموند فرويد» و مخصوصا «تفسير رويا»ي فرويد پايهگذاري كرد. رنه ماگريت از سال ١٩٢٧ تا ١٩٣٠ يكي از اعضاي فعال گروه سوررئاليسم شد و اكثر آثارش در اين دوره «غارمانند» نام گرفتند؛ همچنين آثاري را خلق كرد كه در آنها صحنههاي عجيبوغريب را به تصوير كشيده بود.
از نظر ماگريت اهميت آنچه پنهان است بيشتر از آن مفهومي است كه نمايان است: اين گفته در مورد ترسهاي او و همچنين شيوه رازگونه طراحي اشيا درست است، اما اگر ماگريت بدن انسان را در جامهاي ميپوشاند، اگر در صحنهاي كه به تصوير كشيده پردههاي خانه يا اتاق باز شدهاند، اگر سرها را زير كلاه پنهان كرده است بدين معني نيست كه او چيزي را پنهان كرده است بلكه با خطر دستيابي به درونمايه «انزوا» چنين كاري كرده است. او اين تكنيك را در نخستين مراحل كارش به خدمت خود درآورد. اما مطمئنا «اختراع زندگي»، «معشوقه» و «داستان محوري» اصليترين آثار او هستند.
در طول جنگ جهاني دوم وقتي آلمان بلژيك را اشغال كرد، ماگريت در بروكسل ماند كه همين موضوع رابطه او با آندره برتون را خدشهدار كرد. بعد از آن در سالهاي ٤٤- ١٩٤٣ و زماني كه آن را «دوره رينوآر» ماگريت نامگذاري كردهاند او سبكي مصور و رنگارنگ را به خدمت گرفت. اين سبك واكنشي بود به احساسات انزوا و واگذارياي كه اشغال بلژيك به همراه آورده بود. طي اين دوره ماگريت با توليد آثاري كه از «ونگوگ»، «پيكاسو» و «پل سزان» جعل ميكرد امرار معاش ميكرد؛ كه البته بعدها مسووليت اين ريسك بزرگ او را برادرش «پل ماگريت» بر عهده گرفت.
رنه ماگريت باقي عمرش را در بروكسل ماند. ماگريت در دوره پركاري، پيرو سبك سوررئاليسم بود و بهندرت از اين فرم دست ميكشيد. اكثر آثاري كه خلق كرد تصاويري مشابه با درونمايههاي تكراري هستند. برخي از محبوبترين صحنههاي به نمايش درآمده از او سنگهاي معلق يا نقاشي در نقاشي است. همچنين او در آثارش اشياي بيجان را روي صورت انسان ميكشيد كه به همين وسيله سبكي متمايز را به وجود آورد كه ديگر هنرمندان از دستيابي به آن ناتوان بودند.
او در طول زندگي هنرياش از نقاشيهاي مشهور نيز بهره ميبرد؛ نقاشيهايي كه هنرمندان ديگر خلق كردند. از اين طريق نگاه سوررئاليستي خود را در آنها ميگنجاند. از آثاري كه در اين دسته قرار ميگيرد بازسازي نقاشي «بالكن» (شاهكار «ادوار مانه» نقاش فرانسوي) بود. ماگريت در اين تابلو تابوتهايي را جايگزين افرادي كرد كه در نقاشي مانه بودند. اين كار او وسيلهاي براي ارايه سبكش و همچنين خلق طرحي خاص بود. او بيننده تابلوهاي خود را مجبور ميكرد بدون در نظر گرفتن هنجارها آثار او را ببينند و روي ويژگيهاي متمايزي تمركز كنند كه عرضه نشده بود.
ماگريت در بخش عمدهاي از فعاليت هنرياش، روي سبك سوررئاليسم، سبكي كه به آن وفادار بود، تمركز داشت و در آخرين دورههاي حرفهاش شروع به ساخت مجسمه كرد. او حس شوخطبعي بالايي داشت كه به بسياري از آثارش راه يافتند و همين آثار شناختهشدهترين آثار او شدند. نمونه اين آثار مجموعه نقاشيهاي پيپ او است. ماگريت مسحور دنياي پارادوكسوار بود و اگر به مجموعه نقاشيهاي پيپ او به مثابه يك اثر نگاه كنيد متوجه اين موضوع ميشويد.
در سالهاي اخير اكثر آثار ماگريت به نمايش عموم درآمده اما او در طول سالهاي حيات حرفهاياش برخي از كارهايش را در بروكسل و در ديگر نقاط جهان به نمايش گذاشت. سال ١٩٣٦ نمايشگاهي در شهر نيويورك برپا كرد، سپس دو نمايشگاه كه نگاهي به آثار گذشته او داشتند برگزار شد. يكي از اين دو نمايشگاه سال ١٩٥٦ در موزه «هنرهاي مدرن» و ديگري سالها بعد در ١٩٩٢ در موزه «هنر متروپوليتن» برگزار شد.
نه تنها بسياري از هنرمندان جذب آثار او شدند و تحت تاثير آنها قرار گرفتند بلكه فرهنگ عامه و دنياي هنر نيز تحت تاثير خلاقيت و توانايي منحصربهفرد ماگريت در به تصوير كردن اشياي متداول به شيوهاي كاملا متفاوت قرار گرفتند. توانايي او در ارايه چهرههايي اشارهگر و البته پرسشگر، آثار او را مطلوب و خواستني كرده است. به خاطر سبك متمايز ماگريت و ناتواني هنرمندان ديگر در خلق آثار به شيوه او، ايده اكثر كارهاي او دزديده شده است و اين كارها را در كتابها و تبليغات ميبينيم.
سال ١٩٦٧ سرطان لوزالمعده جان رنه ماگريت را گرفت. اكثر آثار اين هنرمند هنوز هم در نمايشگاهها و موزههاي وطنش و سراسر جهان نمايش داده ميشود. ماگريت فقط مبدع سبكي جديد نبود بلكه او پيشروي سبك سوررئاليسم بود و او با نقاشيهايش و همچنين برخي مجسمههايش شيوهاي جديد در نگاه به هنر ارايه داد.