به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ در تاریخ ایران همیشه خوانده ایم که اولین فردی که در راستای مدرنیته و پیشرفت ایران گام برداشت امیرکبیر بود. امیرکبیر در واقع اولین فردی بود که مدرنیته و سبک جدید دانشگاه های کنونی را در ایران با الگو گرفتن از جامعه مدرن آن زمان شروع کرد و به نوعی در پی رسیدن به تکنولوژی های نوظهور در زمان خود بود. وی با اقدام به اصلاحات در ساختارهای قدرت و همچنین ایجاد دارالفنون در پی ایجاد هسته های مرکزی عقلانیت و رسیدن به مدرنیته بود.
دکتر ابراهیم فیاض، استاد انسان شناسی دانشگاه تهران برخلاف دیدگاه های مرسوم در این زمینه معتقد است امیرکبیر نه تنها موجب پیشرفت و مدرنیته در ایران نشد، بلکه اقدامات وی موجب یک نوع تحجر و انحطاط جامعه ایران شد در این زمینه و به مناسبت سالروز قتل امیرکبیر با وی گفتگویی انجام داده ایم که در ادامه آمده است؛
* شما نظر خاصی درباره اقدامات امیرکبیر دارید. لطفا در مورد آن توضیح دهید؟
متاسفانه امیرکبیر از مدرنیته شروع کرد نه از مدرنیسم. یعنی نتیجه مدرنیسم را گرفت و روی آن حرکت کرد. بحث او تکنولوژی به ویژه تکنولوژی نظامی بود و فکر می کرد که جامعه به این صورت پیشرفته می شود. یعنی ساختاری را طراحی کرد که بسیار ساده اندیشانه بود و متاسفانه بعد از وی هم ادامه پیدا کرد و عملا مدرنیته ای که ایشان آورد سبب مشروطه ناتمام در ایران شد چرا که در واقع به ساختار فکری کاری نداشت و بیشتر روی ساختارهای اقتصادی، نظامی و تکنولوژی متمرکز بود و نتیجه آن هم شکست بود که بعد از آن هم منتهی به یک نوع نهضت فکری ناقص شد. یعنی مشروطه که در نهایت به انحراف کشیده شد و نتیجه آن رضاخان شد.
خیلی ها می گویند که رضاخان کاری را کرد که امیرکبیر کرد، یعنی الگوی رضاخان هم حتی امیرکبیر بود. در واقع یک نوع نوسازی آمرانه را شروع کرد و بدون آنکه جامعه آمادگی داشته باشد وارد سازندگی شد که آن هم آمرانه و با زور بود. البته خشونتهایی که امیرکبیر انجام داد کم نیستند با اینکه موضعش درگیری با فساد بود اما عملا می بینیم که خود ایشان هم از بین رفت در همان زمانی که دوره جوانی ناصرالدین شاه بود و بعد از مدتی هم فساد ناصرالدین شاه به اوج رسید و می بینیم که آن اصلاحات فایده ای نداشت.
موقعی که مدرنیته بدون هیچگونه ساختار فکری و معرفتی به میان می آید فساد ساختاری بیشتری تولید می کند. می خواهم بگویم که خود مدرنیته در اختیار فساد واقع می شود و آن را عمیق تر و بیشتر می کند. به همین صورت همان مدرنیته ای که در ذهن امیرکبیر بود باعث شد که ناصرالدین شاه بیشتر به سمت غرب حرکت کند، یعنی بیشتر ساختار غربی فاسد در ایران ایجاد شود. اوج آن هم این بود که ملکم خان می آید و در قبال امتیاز لاتاری و قماربازی در کازینوها در تهران یک ملاقات برای ناصرالدین شاه با ملکه انگلیس هماهنگ می کند. منظورم این است که مدرنیته ای که امیرکبیر درست کرد متاسفانه منتج به فساد بیشتر شد.
* به هر حال امیرکبیر دارالفنون را تأسیس کرد که باعث ورود علوم و فنون جدید به ایران شد.
این همان انحراف دانشگاهی است. امیرکبیر دارالفنون یا پلی تکنیک را ایجاد کرد یعنی دانشگاه را از ته شروع کرد نه از سر. یعنی نتایج دانشگاه را به عنوان دانشگاه به ما معرفی کردند نه دانشگاهی که جهانی باشد. باید تمام ساختارهای دانش علوم انسانی و ساختار فکری می آمد و بعدا رشته های فنی وارد می شد یا حداقل با هم می آمدند که ما متاسفانه تا الان گرفتار این مسئله ایم. یعنی الان هم که نگاه می کنید می بینید که چه کسانی درباره علوم انسانی بحث می کنند. فنی ها و پزشکی ها. یعنی الان شما می بینید که بر مدرسه های علوم انسانی فنی ها و پزشکی ها حاکم اند نه خود علوم انسانی ها و این ثمره همین است که دانشگاه را از نتیجه شروع کردند و نه از ساختار که منجر به رشد و توسعه پایدار شود.
متاسفانه هنوز هم که نگاه می کنید دولت ها کارشان همین است و ما هر چه به نوسازی می پردازیم، دچار فسادهای عظیم می شویم. نگاه کنید الان فساد در ایران کاملا ساختاری شده است. هر دولت که می آید ساختار فساد خودش را هم ایجاد می کند. فرقی نمی کند که اصلاح طلب یا اصول گرا باشد، بلکه به این دلیل است که ما علوم انسانی نداریم و فقط سخت افزار می آید. به فرض مثال یک سد ساخته می شود می بینید که ۵۲ شرکت در آن مشارکت می کنند و پول می گیرند. وقتی به آنها توجه می کنید می بینید که ۳۶ شرکت آن بی خودی بوده و فقط نان به هم قرض دادن و پول شویی بوده است.
می خواهم بگویم که یک سد که در ایران ساخته می شود، با بیشترین هزینه انجام می شود و تازه هیچ ربطی به جامعه هم ندارد. نتیجه آن می شود که سدی که می سازیم آب آن شور می شود. در صورتی که علوم انسانی و انسان شناسان در این زمینه گفته بودند که آب این سد شور می شود و تمام محیط زیست به هم می ریزد. یعنی ابتدا باید علوم انسانی و بعد مدیریت و اقتصاد آن را بررسی کنند و در آخر کار فنی صورت بگیرد. اما متاسفانه می بینیم که اینجا برعکس عمل می شود و نتیجه آن هم برعکس می شود چرا که مدرنیته بدون مدرنیسم فسادزا است، بسیار شدید هم فسادزا است و بیشتر در خدمت فساد است.
*در واقع شما معتقدید که ابتدا باید یک مدرنیسم معرفتی شکل بگیرد و بعد از آن فن و تکنیک بیاید یا حداقل توام با هم باشند؟
دقیقاً همین است. شما الان نگاه کنید که بحران های مذهبی ای که در ایران شروع شده از دوره امیرکبیر آغاز شد. مدرنیته، مدرنیته مذهبی ایجاد نمی کند بلکه بحران های مذهبی ایجاد می کند. در همان زمان هم بحران های مذهبی و التقاط شروع شد که بعدا به خشونت هم کشیده شد که در دوره خود امیرکبیر بهائیت نمونه آن است. بهائیت در همین ساختار مدرنیته ای که آمده است شروع می شود. یعنی ابتدا مدرنیته آمده و بعد ساختار اخلاقی جامعه به هم ریخته و حالا مذهبی برای اباحی گری می خواهد که بهائیت بعد عرفانی آن می شود و اباحی گری را راه می اندازد که جامعه را غیرعقلانی کند.
این ساختاری است که الان هم ما داریم و در نتیجه به جای اینکه دچار رشد مذهبی بشویم، دچار تحجر مذهبی می شویم یا مثلا دچار سنت گرایی افراطی می شویم در صورتی که اگر مدرنیته باعث رشد می شد باید دچار رنسانس مذهبی می شدیم اما متأسفانه چنین چیزی رخ نداد و نتایجش کاملاً برعکس شد و نتیجه اش رضاخان شد که از نظر اندیشهای همه ما را به عقب برد.
بنابراین می خواهم بگویم که امیرکبیر خیلی ساده انگار بود، یعنی درک مسائل نداشت و به شدت تقلیل گرا بود و اقداماتش بیشتر یک نوع خودنمایی بود. خودنمایی ای با رنگ سازندگی، یعنی ظاهری از سازندگی که به آن رنگ نوسازی زده بشود. اینها چیزهایی است که در حال تکرار است و باید نقد شود. می بینیم که به هر حال امیرکبیر با آن قدرتی که در اختیار داشت به جایی نرسید.
* آیا کشورهای دیگری که به توسعه رسیدند از تکنولوژی شروع نکردند؟
نه اینها از بازسازی فکری شروع کردند. به فرض مثال اگر آثار ۱۵۰ سال پیش ژاپن را بخوانید می بینید که به شدت بر رابطه با غرب مطالعه کردند و همان زمانی که هوسرل در آلمان داشت بحث می کرد، هفت نفر را برای تحصیل به آنجا می فرستند و فلسفه را به صورت کلان خواندند. یعنی بعد از خواندن فلسفه فهمیدند که در رابطه با فرهنگ خودشان با آلمان چه کار باید بکنند. در مراحل بعدی بود که تکنولوژی را هم فرا گرفتند. بدون بستر ما به جایی نمی رسیم. یعنی بدون بستر فکری و کانتکست (زمینه) به جای نمی رسیم. برای همین است که همه اش دچار یک نوع ضعف مسائل علمی و فکری در کشور هستیم و علوم انسانی درجا می زند و پروژههایمان تا ۱۰ برابر قیمت در حال انجام شدن است , کشور را دارد به ورطه شکست اقتصادی می کشاند.
به فرض مثال همین بحث اقتصادی مقاومتی در سطح سیاست هنوز روشن نیست. کشور ما صد سال است که نفت دارد، اما هنوز رشته اقتصاد نفت نداریم. اما مثلاً در ژاپن که شما نگاه می کنید اقتصاد تویوتا یا نیسان دارد. در صورتیکه بچه های ما دارند مدام تکرار مکررات مباحث اقتصاد کلان می کنند، در صورتیکه نمی توانند یک طراحی اقتصادی بکنند.
بنابراین می خواهم بگویم که مدرنیته بدون مدرنیسم باعث عقب ماندگی مضاعف با یک صورت سازی ابتدایی می شود که ما شاهد تکرار آن در دوره پهلوی ها هستیم و به همین دلیل هم با استبداد ما به انحطاط رسیده ایم و هیچوقت به صورت اندیشه ای نتوانسته ایم به جلو برویم. باید بگویم که کار امیرکبیر یک پروژه شکست خورده است. پروژه ای که باعث انحطاط فکری و ساختاری ایران شد و ما متاسفانه هنوز هم داریم آن را ادامه می دهیم. یعنی آقایان هنوز الگوی امیرکبیر را در ذهن دارند و آن را تکرار می کنند. به همین دلیل فردی مانند شریعتی که می خواست مسائل فکری را جابجا کند به شدت با امیرکبیر مخالف است و معتقد است که امیرکبیر باعث انحطاط ایران شد.