به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ برنامه تلویزیونی «نقد شعر» که مدتی است با اجرای سعید بیابانکی از شبکه چهارم سیما در حال پخش است یکی از قابل توجهترین رویدادهای رسانهای ادبی این روزها است.
این برنامه که در مدت کوتاه از پخش خود با واکنشهای به طور عمده مثبتی از سوی اهالی ادبیات روبرو شده است به گفته سازندگانش، فراتر از تصور آنها توانسته در میان طیفهای مختلف اجتماعی نفوذ پیدا کند و به جذب مخاطب بپردازد.
به همین بهانه خبرگزاری مهر در نشستی با سعید بیابانکی مجری این برنامه، کوروش انصاری تهیهکننده این برنامه و فریبا یوسفی و علیرضا بهرامی در مقام شاعر و منتقد به بررسی این برنامه و اتفاق شکل گرفته در فضای اجتماعی کشور همزمان با پخش آن پرداخت.
بخش نخست از این نشست پیش از این منتشر و در ادامه بخش دوم از آن را میبینید:
* بحث خواست مخاطب رسانه تلویزیون از آن در زمنیه شعر شاید مهمترین بهانه برگزاری این نشست است. شما از رهگذر این برنامه تاکنون به تصویر درستی از خواست مردم در زمینه شعر از رسانه تصویری تلویزیون پی بردهاید؟
انصاری: ما دائما با بسیاری از دوستان شاعر تقاضا کردهایم که اگر موضوع یا مطلب خاصی در حوزه شعر برای پرداختن وجود دارد را به ما اعلام کنند تا بتوانیم از آن استفاده بهینه داشته باشیم. هیچ کسی در صدا و سیما به ما تا به حال نگفته چه کار کنید و چه کار نکنید.
مردم اما با ما در قالب دو قشر ارتباط دارند. یکی شاعران که با مجری برنامه بیشتر ارتباط دارند و یک بخش هم مردم عادی که برای ما پیامک میزنند؛ دوست دارند از فلان شاعر بشنوند و یا در تلویزیون ببینندش. یا حتی دوست دارند شعرشان در برنامه خوانده شود. اینها به هر حال سرمایه ما هستند.
ما از یکی از روستاهای داراب هم پیغام داشتیم از معلمی که عنوان میکرد از برنامه ما استفاده علمی و آموزشی میکند. این اتفاقات مسئولیت ما را در ساخت این برنامه بیشتر میکند و ما هم با تمام صداقت سعی داریم وقت مردم را نگیریم و صادق باشیم. ما اصول خودمان را داریم. بارها بوده از افرادی برای حضور در برنامه دعوت کردهایم اما آنها خودشان نخواستهاند حضور داشته باشند.
* به موضوع جالبی اشاره کردید. شعر و شاعری و صحبت از آن در تلویزیون خط قرمز مشخصی دارد؟
انصاری: یادم هست در یکی از برنامههای ما صحبت از همین خط قرمزها شد و مهمان ما که آقای اسماعیل امینی بود گفت که در شعر، خط قرمز معنا ندارد. ما هم به این مساله اعتقاد داریم. شاید برخی از اشعار خوانده شده در برنامه ما هم تند بوده باشد. ولی خوانده شده است. بحثهای برنامه ما و افرادی که از آنها در این برنامه نام برده شده است را قبل از آن کمتر در تلویزیون میشد سراغی ازشان گرفت.
بیابانکی: منظورشان فروغ و شاملو است.
انصاری: همه این اتفاقات با حمایت مدیر شبکه و مدیر گروه رخ داده است. ایشان خودش اهل شعر است و به ما کمک میکند. باورش این است که اینها هم جزو جامعه شعر ما هستند و باید در برنامه ما بیاییند. برنامه ما قطعا جامع و کامل نیست و اگر این چنین اتفاقات تازهای در آن رخ ندهد ما به جایی نمیرسیم و درجا خواهیم زد.
بیابانکی: به نظرم خط قرمز در ذات شعر موجود است. چیزی نیست که از بیرون آمده باشد و دستوری باشد. این اصطلاح این روزها بیشتر سیاسی شده اما به باور من در شعر تنها دایره اعتقادات و اخلاقیات ماست که خط قرمز است و نه هیچ چیز دیگری.
به نظرم حتی سیاست هم خط قرمز شعر نیست. با اخلاق و اعتقاد اگر درست برخورد کنیم دیگر شعر خط قرمز نخواهد داشت. زبان هنر و شعر اصلا زبان غیرمستقیم گویی است. اگر شما بخواهی در شعر مستقیم صحبت کنی که دیگر شعر معنایی ندارد. اگر دنبال خط قرمز باشیم که اولین و پرمصیبتترین شاعر خط قرمزدار، حافظ است. اگر شعرش در شرایط امروز میخواست منتشر شود، بعید است وزارت ارشاد اجازه میداد.
یوسفی: شعر در ذات خودش مراعاتهایی دارد و به موضوعی میپردازد که انسان در حالت عادی کاری با آن ندارد. شعر انسان را به موضوعات فطری خودش نزدیک میکند و به نظرم در همین مساله میشود خط قرمز ذاتی را دید.
بهرامی: به نظرم خط قرمزهاست که سرنوشت برنامه نقد شعر را مشخص خواهد کرد. گذشته از اینکه هیچ جامعه و اجتماعی نیست که اولویتهای قانونی نداشته باشد که از آنها به خط قرمز تعبیر میکنیم، میشود این مساله را بررسی کرد که این برنامه در این زمینه چه دستاوردی دارد.
من به شخص خودم از این برنامه در زمینه خط قرمزها بازخورد خوبی دیدهام. به باور من ما قربانی همیشگی خط قرمزهای ساختگی و مجازی شدهایم. خط قرمزهایی که در واقع نتامین کننده منافع برخی بوده و نه برای ارزشهای دینی و انقلابی. جالب ترش این است که ببینید خیلی از واکنشها به این خط قرمزهای یاد شده برای برخی سود اقتصادی دارد. در برنامه نقد شعر اما نمیبینم که ساختار برنامه گرفتار چنین خط قرمزهایی شده باشد.
البته دوستانی مثل آقای انصاری که بیشتر از من در سازمان بودهاند میدانند که نگاه شبه امنیتی در سالهای گذشته بوده که سازمان را از زایش فرهنگی تهی کرده و کسانی را به عنوان برنامه ساز معرفی کرده که از هر ریسمان سیاه و سفید میترسند. یادم هست بنده را سال قبل دعوت کردند به یک برنامه رادیویی که در ده جلسه درباره رابطه سینما و ادبیات صحبت کنم. ده دقیقه قبل از شروع برنامه با برنامه ساز صحبت میکردیم و او داشت سعی میکرد من را توجیه کند که روی آنتن زنده رادیو حرف نامربوطی نزنم. من هم به او گفتم که قرار به انجام این کار ندارم از همین جنجال اخیر میان آقای دولت آبادی و کیمیایی شروع میکنم.
ناگهان رنگ از رخش پرید و گفت: دولت آبادی همانی نیست که نظام باهاش مشکل دارند؟ گفتم: نه. نظام با ایشان مشکلی ندارد. یک کتابش اجازه انتشار پیدا نکرده و ایشان هم در این کشور در حال زندگی است، بقیه آثارش چاپ میشود، سخنرانی دارد و... گفت اجازه بده بررسی کنم. بعد به مجری کارشناسش گفت: فلانی دولت آبادی در لیستی که برای ما به عنوان افراد ممنوع فرستادند، نبود؟ گفت: بستگی دارد چه بخواهید بگویید و وقتی گفت که موضوع برنامه دعوایش با کیمایی است گفتند که ایراد ندارد!
میبینید، خط قرمز میان بودن یا نبودن یک فرد چقدر نازک است. شرایطی که به برنامه سازان تحمیل شده باعث شده خط قرمزهای ساختگی دائما افزایش پیدا کند و جهل برخی نیز آن را قطور تر کند. اگر امروز هم طیفی از شاعران در برنامههای تلویزیونی حاضر به حضور نیستند نخست به خاطر این است که اعتمادشان خدشه دار شده است و دیگر اینکه ما افرادی در طیف روشنفکری هم مانند سایر طیفهای ادبی هم کلاش و کلاهبردار داریم و هم آدمهای موقر و متین. طیف کلاش منافعشان را در تعریف خط قرمز و بگیر و ببند و سانسور و... و. میبینند.
در تجربه حضور احمد رضا احمدی و شمس لنگرودی در برنامه تلویزیونی دو قدم مانده به صبح، شرایط خوبی برای این دو شاعر پس از حضور در رسانه ملی از سوی همان طیف تندرو روشنفکری ایجاد نشد. دربرنامه نقد شعر تا الان که حدود نزدیک به ۴۰ مهمان حضور داشته، اتفاقی افتاده و آن حضور نداشتن افراطیون دو طیف شعر در ایران است. به نظرم این برنامه اگر با همین دست فرمان جلو برود میتواند اعتماد بیشتری را نیز جلب کند.
* در چند روز قبل نقل قولی از سعید بیابانکی در فضای مجازی منتشر شد که نقد شعر قرار است برنامه نود فرهنگی تلویزیون باشد. لااقل در حوزه شعر. اما آنچه تا به حال از این برنامه دیدهایم دور بودن از جنجالهای مرسوم در برنامه نود است. تمایلی به این اتفاق نبوده یا امکانش محقق نشده است. اصلا شعر ما آنقدر حاشیه دارد که برایش برنامه ساخته شود و اصلا لزومی برای این کار هست؟
بیابانکی: هر هنری بالاخره حواشی دارد. سینما مثلا همیشه اثری پرحاشیه بوده است و هر اتفاقی در آن یک حاشیه است. شعر هم از این جنس حواشی دارد اما نه به این شکل سینمایی. عبارت نود ادبی را سالهاست که صاحبنظران ادبیات عنوان داشتهاند و مرحوم امیرحسین فردی یک بار این بحث را مطرح کردند. به نظر من هم میشود در شعر جنجال درست کرد منتهی جنجال آموزنده نه صرفا سرگرمکننده.
ما نمیخواهیم به حاشیههای شاعران بپردازیم. بالاخره هر فردی میتواند برای خودش حاشیههایی داشته باشد. اما وقتی صحبت از شعر میکنیم، معنایش تنها شعر خوانی شاعران نباید باشد. شاعران هم مسائل صنفی و ادبی و محدودیتهای زیادی دارند. مثلا انواع برخوردهایی که با شاعران در ایران به خاطر هنرشان شده را نمیشود مورد بررسی قرار داد؟ شاید واقعا برخی ندانند که نوعی خاص از کار هنری جرم است ولی خب نمیشود به راحتی و سادگی به این موضوعات پرداخت.
متاسفم که باید بگویم در قامت اخبار و رسانه ملی ما سه قلو زاییدن یک گوسفند در فلان شهرستان خبر به حساب میآید اما انتشار یک کتاب خوب شعر در یک شهرستان خبر نیست؛ این مضحک است.
انصاری: من دنبال جنجال آفرینی نیستم. دنبال توهین و قضاوت درباره کسی نیستم. شاید خبری را بگوییم اما در شعر به نظرم جایگاه جنجال نداریم یعنی قرار نیست پا روی کسی بگذاریم و برویم بالا. البته مطالبه دو طرفه را نباید جنجال دانست.
بهرامی: نود که برای خیلی از ما معیار شده است یک فرم از برنامه سازی است. یعنی نود بودن کشف خود این برنامه نیست بلکه تابع فرمهایی ویژه از برنامه سازی است که در این برنامه خاص هم شاهدش هستیم.
برخی حتی شغلشان این است که اطلاعات جمع کنند تا این چنین برنامههایی درست کنند. وجه بارز نود اما جنجال نیست بلکه شفاف سازی با قدرت رسانه است. نود مثلا به جنگ دلالی در فوتبال رفت چرا نقد شعر نباید به سراغ جنگ دلالی درباره چاپ کتاب شعر برود. این خیلی هم بد نیست. بستگی دارد چطور مدیریتش کنیم.
* بحث پایانی را هم درباره سبک و سیاق خاص این برنامه در زمینه نقد عنوان میکنم. سوالم به طور مشخص این است که آیا فکر میکنید این برنامه توانسته سبک خاص و انحصاری خود در نقد را به دست بیاورد؟
بیابانکی: شاعران وقتی در قید حیات هستند به خاطر اینکه هنوز در حال زایش هستند را نمیشود نقد کرد ولی وقتی شاعری تثبیت شد را میتوان مورد نقد و نظر قرار داد. من باور دارم که سه گفتمان در جریان شعر ایران وجود دارد: یکی گفتمان انقلاب و دیگری گفتمان روشنفکری و دیگری گفتمان آزاد که به هیچ چیزی جز خودش کاری ندارد و عاطفه محور است و البته خالی از جهانبینی و تفکر.
هدف ما این بوده که در برنامه این سه گفتمان را ببینیم. ما همیشه از طیفهای مختلف برای نقد دعوت کردهایم و هوشمندانه طیفهای تندرو را حضور در برنامه حذف کردهایم. از باقی برخی خودشان نیامدند و برخی هم از آمدن هراس دارند. بالاخره هر فرد در این برنامه باید بتواند در یک ربع زمان خودش و حرفش را به اثبات برساند.
انصاری: ما ستون ایجاد برند نقد خودمان را چیدیم اما هنوز به نتیجه مطلوب نرسیدهایم.
بیابانکی: من فکر میکنم برند ما شکل گرفته که الان افرادی به من میگویند تمایل دارند به برنامه بیاییند که من اصلا فکر نمیکردم به برنامه ما بیایند. به نظرم این توان برنامه ما بوده که توانسته چهرههایی را معرفی کند که تا پیش از این کمتر در قامت رسانهای دیده شده بودند و با حضورشان در رسانه بسیار خوش درخشیدهاند.
بهرامی: طبیعت برجسته سازی رسانهای، هیجان است که زود اوج میگیرد و زود هم فروکش میکند. چیزی که به ماهیت تبدیل شود اما ماندگاری بیشتری دارد. چیزی که در نقد شعر در حال شکل گیری از جنس مواجهه مسعود فراستی با سینماگران نیست.
حضور فراستی برخی مشکلات بصری برنامه هفت را میگرفت و البته مخاطب را به نوعی هیجان و در ادامه دلسردی میرساند. اما در برنامه نقد شعر این اتفاق رخ نداده و نمیدهد. این برنامه از حواشی غلبه کننده بر متن دوری میکند و دیگر اینکه در تعادل پیش میرود. این دو مساله در کنار هم منجر به این شده که بحثها سمت و سوی درست پیدا کند.