شناسهٔ خبر: 41732 - سرویس دیگر رسانه ها

نظام فلسفی امروز ایران صدرایی است/استفاده از شاه کلید تجرد خیال

به گفته مریم صانع پور، عضو هیات علمی گروه غرب شناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، نظام فلسفی امروز ایران نظام صدرایی و کاملاً متأثر از عرفان نظری ابن‌عربی است.

 

سمینار علمی تاملی بر وضع فلسفه در ایران

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ سمینار علمی با عنوان «تأملی بر وضع فلسفه در ایران» به همت پژوهشکده غرب‌شناسی و علم‌پژوهی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی صبح امروز، دوشنبه ۲۸ دی ماه در سالن حکمت این پژوهشگاه برگزار شد.

مریم صانع پور، عضو هیات علمی گروه غرب شناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در این سمینار درباره موضوع «تاثیر عرفان نظری برحکمت صدرائی» سخنرانی کرد. آنچه می خوانید متن کامل سخنرانی وی است که در اختیار خبرنگار مهر گذاشته شده است.

نظام فلسفی امروز ایران نظام صدرایی و کاملاً متأثر از عرفان نظری ابن‌عربی است. این تاثیرپذیری از طرفی فرصت‌هایی را در اختیار اندیشمندان گذارده و از طرف دیگر آسیب هایی را به اندیشه معاصر ایرانی تحمیل می‌کند در این مجال ابتدا درباره تاثیرات نظریه عرفانی ابن عربی سخن گفته می‌شود و سپس به وجوه مثبت و منفی این تاثیرپذیری پرداخته می‌‌شود.چنان‌که می‌دانیم حکمت صدرایی برخلاف حکمت سینوی و حکمت اشراقی معتقد به تجرد عالم خیال و صور خیالی است و محوریت عالم خیال در فلسفه صدرایی وام‌دار محوریت عالم خیال یا مثال در نظریه عرفانی محی‌الدین ابن عربی است.

بر اساس عرفان نظری ابن‌ عربی عالم خیال جامع دو عالم متضاد ماده و معناست زیرا عالم خیال همان عالم صور است یعنی عالمی که در آن، معانی دارای صورت و فاقد ماده جسمانی هستند که اگر این عالم نبود میان تجرد محض عقل با جسمانیت ماده ارتباطی برقرار نمی‌شد. این طریقیت عالم مثال در گفتمان شهودی ابن‌عربی سیر وجود را از مبدا مجرد الهی تا عالم مادی دربر می‌گیرد که ملاصدرا با همین طریقیت خیال اما در فرآیندی دوری و سیری صعودی و با حرکتی جوهری، ارتباط عالم مادی را با معاد الهی تبیین کرده است.

در همین راستا شناخت و اکتشاف صدرایی با عنوان حکمت‌های عرشیه در حقیقت انکشافاتی نشأت گرفته از عالم خیال منفصل است. بنابراین می‌توان گفت سنگ‌بنای عمارت عقلی حکمت متعالیه بر افاضات عالم مثال یعنی خیال منفصل بنا شده است. پس می‌توان ادعا کرد در حکمت متعالیه عالم خیال به صورتی منسجم و استدلالاتی با ربطی منطقی، به شکل گفتمانی فلسفی، طراحی شده است. در حقیقت حکمت صدرایی مجموعه‌ای از معارف قرآنی، حدیثی و عرفانی است که در قالبی فلسفی و عقلانی عرضه شده است. به بیانی دیگر مفاهیم شهودی ابن عربی که قابل انتقال به غیر نبود در فلسفه ملاصدرا تبدیل به معارفی تعلیمی شدند.

تاثیرات اساسی ابن عربی بر حکمت صدرایی

تاثیرات اساسی ابن عربی بر حکمت صدرایی عبارتند از:

۱ـ عالم خیال ابن عربی در فلسفه صدرایی

بر اساس نظریه ابن‌عربی عالم خیال در قوس نزول برزخ اولی نامیده می‌شود که با نفس الرحمن، عماء و اعیان ثابته آغاز می‌شود (فتوحات مکیه و شرح فصوص قیصری) ملاصدرا نیز مانند ابن عربی معتقد است طبق قاعده الواحده اولین تجلی وجود واجب تعالی همان عماء است که وجود منبسط، حضرت جمعیه و حقیقت الحقایق نامیده می‌شود؛ وجود منبسطی که دربردارنده همه اسماء الهی است. (اسفار اربعه)در مبحث اعیان ثابته نیز ملاصدرا چون ابن‌ عربی معتقد است اعیان، قبل از وجودشان دارای ثبوت در علم خداوند هستند که این ثبوت همان تعین در علم الهی، پس از بی‌تعینی در مرتبه احدیت است. به عبارت دیگر اعیان ثابته صورت‌های علمی حقایق نزد خداوند هستند که واجب به وجوب ذاتی و باقی به بقای خداوند هستند به طوری که تکثر و تعدد در آنها نیست. (مشاعر مانند فتوحات و رسائل) به این ترتیب اعیان ثابته قبل از موجود شدن در ممکنات، دارای ثبوت در وجود و هویت جمعیه الهی هستند که این وجود جمعیه، اشرف از وجود عقلی، مثالی و مادی است. همچنین اعیان ثابته که مبدا وجودات متکثرند فعلیت محض هستند و در آنها هیچ امر بالقوه‌ای نیست (اسفار مانند فتوحات) به عبارت دیگر خداوند، به وجهی بسیط و مبرا از کثرت، صور همه موجودات را در این مرتبه داراست و این مرتبه همان صورت قضای الهی در عالم جبروت است که به این اعتبار «ام‌الکتاب» نامیده می‌شود چنان که خداوند فرمود «و انه فی ام الکتاب لدینا لعلی حکیم» و چون همه صور از آن مرتبه بر نفوس کلی افاضه می‌شوند «قلم» نیز نامیده می‌شود (اسفار مانند فتوحات)

به عبارت دیگر می‌توان گفت مرتبه نازل شده از قضای الهی یا مرتبه اعیان ثابته در مرتبه عماء، مرتبه قدر است که ملاصدرا نیز مانند ابن‌عربی، اعیان ثابته را باطن یا «سرقدر» می‌نامد. در این باره ملاصدرا در اسرار الآیات، از قول عبدالرزاق کاشانی در شرح فصوص می‌نویسد سر قدر حقایق و اعیان، همان صورت معلوم حضرت حق است و از آنجا که معلومات او زائد بر ذاتش نیستند شئون ذاتی او درواقع تجلی او به ذاتش هست که مقتضی نسبت‌های اسمایی است و اسماء کلماتی هستند که تغییر نمی‌پذیرند چون حقایق ذاتی وحدت حق هستند.

به این ترتیب به نظر می‌رسد آرای ملاصدرا در مورد نفس رحمان، عما و اعیان ثابته تبیین استدلالی و عقلی نظرات ابن‌عربی است و اختلافی در این مورد بین ملاصدرا و ابن‌عربی وجود ندارد اما ملاصدرا در این موضع اضافاتی بر نظریات ابن‌عربی دارد که عبارتند از:

۱) بر فاعلیت بالتجلی خداوند تاکید می‌کند.

۲) شمول نفس الرحمن را بر عوالم وجود به گونه‌ای فلسفی تبیین می‌کند.

۳) سخن از وجود بالرقیقه ممکنات در مقابل وجود بالحقیقه نفس رحمانی به میان می‌آورد.

۴) می‌کوشد تا در توضیح اعیان ثابته و سر قدر به بیان فلسفی قضا و قدر، عالم جبروت و عالم ملکوت بپردازد.

۲ـ صورت انسان همچون صورت عالم

ملاصدرا در مفاتیح الغیب همچون ابن عربی در فتوحات و فصوص شرح کاشانی معتقد است صورت انسان و اعمال او همانند صورت عالم و افعال آن است؛ بنابراین اعمال انسان از زمان صدورش از مخفی‌گاه غیب تا ظهورش در مظاهر شهادت چهار مرتبه را طی می‌کند:

مرتبه اول) مخفی‌گاه روح انسان که غیب الغیوب او و در نهایت خفاست و ادراک به آن تعلق نمی‌گیرد.

مرتبه دوم) حقیقت قلب انسان که عبارت از خطور امور به صورت کلی است.

مرتبه سوم) خزانه خیال و لوح قدر انسان که مشخص و دارای جزییات است.

مرتبه چهارم) تجسم مادی انسان که دارای وضع و حالات شخصی است.

ملاصدرا مانند ابن عربی عالم مادی را فرآیندی نازل شده از حضرت جبروت به حضرت  ملکوت، و از آنجا به حضرت ناسوت می داند و معتقد است هر چه وجود از بالا به پایین تنزل می کند عینی تر، متکثرتر و از فعلیت به قابلیت نزدیک تر می شود. به این ترتیب می توان تنزل نفس انسان را نیز از مرتبه جبروتی یعنی نفخه الهی تا مرتبه ملکوتی یعنی خیال، و سپس تا مرتبه ناسوتی یعنی ماده ملاحظه کرد که در بالاترین مرتبه، شأنی مجرد، بسیط، واحد، لایتناهی، بالفعل و ماتقدم نسبت به وجود مادی انسان دارد یعنی نفخه الهی پس از سلسله مراتب تشکیکی در قوس نزول، در پایین ترین مرتبه وجود یعنی ماده جسمانی که قابلیت محض است وجودی بالقوه می یابد که دارای حیثیتی متناهی و متکثر است؛ این وجود بالقوه در یک فرآیند تشکیکی، اما این بار در قوس سعود به طرف تجرد، بساطت، وحدت، عدم تناهی و فعلیت پیش می رود. از نظر ملاصدرا در این سیر صعودی «قوه خیال» مرکبی راهوار است که حرکت جوهری انسان را از تکثر مادی تا تجرد عقلی امکان پذیر می کند.

۳- قوه تخیل

ملاصدرا به پیروی از ابن عربی قوه خیال را مظهر اسم «قوی» خداوند می داند زیرا قوه ای روحانی از عالم غیب است که قادر است  ممکناتی را که حس قادر به ادراکشان نیست حاضر کند یعنی قوه متخیله از طرفی محسوسات را که در مواد جسمانی هستند تصور می کند و از طرف دیگر از غیب وجود خود که وسیع تر از عالم شهادت است متخیلاترا نزد خود حاضر می کند. پس قوه خیال در آن واحد هم دریچه ای رو به عالم شهادت و هم دریچه ای رو به عالم غیب دارد.

از نظر ملاصدرا چون ابن عربی قوه خیال آدمی از سنخ حضرت مثال کلی است (شروح قونوی، جامی، سید حیدر از فصوص) او این فرضیه را به گونه ای استدلالی اثبات می کند و خیال آدمی را مانند عقل وی نازل شده از عالم بالا معرفی می کند و معتقد است این امیر نه تنها در مورد خیال منفصل بلکه در مورد خیال متصل نیز صدق می کند زیرا قوه تخیل جهت صورتبندی محسوسات، با عالم مثال ارتباط برقرار می کند و صور اجسام مادی در فرآیندی شهودی در علم حضوری انسان ایجاد می شوند.

۴- نقش تجرد خیال در گشودن معضلات فلسفی

ملاصدرا با شاه کلید تجرد خیال که الهام گرفته از عرفان نظری ملاصدراست برخی از معضلات فلسفی را برطرف می کند مانند:

۱- مضل صدور کثیر از واحد و آگاهی کثیر به واحد؛ که با وساطت عالم خیال هم در سر وجودی و هم در سیر معرفتی آن را حل می کند.

۲- معضل وجود برزخی؛ که با نظریه تجرد صور خیالی عملکردهای صادر از نفوس آن را حل می کند؛ صوری که بدون نیاز به جرمیت عالم هیولانی در نفس آدمی موجود هستند که این نظریه مبتنی بر نظریه برزخ اخری و قیامت صغرای ابن عربی است.

۳- معضل معاد جسمانی؛ که با مثلیت اجسام اخروی نسبت به اجسام دنیوی آن را حل می کند. این نظریه هر چند با نظریه حیات ذاتی جوهرها در ابن عربی متفاوت است اما مبتنی بر نظریه خیال ابن عربی است.

۴- مضل حرکت جوهری؛ که آن را با نظریه حاکمیت اسماء ابن عربی و حرکت دوری موجودات از مبدأ تا منتها حل می کند.

۵- معضل وجود ذهنی؛ که شبهات انطباع کبیر در صغیر، اجتماع ضدین، و ایجاد معدومات را با نظریه تجرد قوه خیال، حل می کند.

۶- شبهه آکل و مأکول؛ که با وحدت نفس و وحدت قوه خیالش که عامل جمع شدن اجزای متشتت بدن می شود برطرف می کند.

۵- انسان کامل مصداق حضرت خیال

در عرفان نظری؛ انسان کامل که در بردارنده ضدین عقل و ماده است مصداق کامل حضرت خیال فرض می شود بر همین اساس حکمت صدراییف بر پایه وساطت انسان کامل میان واجب و ممکن چه در قوس وجودی و چه در قوس معرفتی بنا شده است (فصوص و شروح جندی، جامی، کاشانی و ایزوتسو) زیرا در وجود انسان کامل کثرات عالم ناسوت به وحدت جبروتی تبدیل می شود و گسیختگی عالم ماده به پیوستگی عالم معنا می رسد یعنی پس از طی سفرهای چهارگانه و رسیدن به تمام معنای فی ا... همه زمان و مکان توسط انسان کامل درنوردیده می شود و همه کائنات، نفوس و بدن ها به تصرف انسان کامل در می آیند و همه نعمت ها از مجرای ولایت او بر کائنات نازل می شوند سفرهایی که عبارتند از:

۱- سفر من الخلق الی الحق

۲- سفر بالحق فی الحق

۳- سفر من الحق الی الخلق بالحق

۴- سفر فی الخلق بالحق

تاثیرات حکمت صدرایی بر زمانه ما

الف) حکمت صدرایی بیش از آن که یک تلاش فلسفی محض باشد، تلاشی در جهت عقلانی سازی حوزه های مختلف عرفانی، قرآنی و کلامی اسلام است. در این راستا وی با تمرکز بر ارتباط سیستماتیک عالم ماده با حضرت جبروت از طریق عالم خیال، در فرآیند وجودی و معرفتی می کوشد تا تقدس عالم جبروتی را در امور مادی جاری کند که این امر می تواند فواید و مضراتی داشته باشد. آسیب هایی این نظام سازی ناشی از احاطه دیدگاه عرفانی ابن عربی را نیز تهدید می کند که عبارتند از:

- جبرگرایی اجتماعی (ناشی از دیدگاه اشعری عرفان نظری)

- تأویل پذیری رخدادهای اجتماعی

-مقدس سازی نظام اجتماعی

ب) نظریه انسان کامل صدرایی که واسطه میان هویت هیبیه و عالم شهادت است و پس از طی اسفار اربعه قدرت تصرف در عالم را پیدا کرده مبتنی بر نظریه صوفیانه انسان کامل در ابن عربی است که تاثیر پذیری ما از این نظریه آسیب هایی را به دنبال دارد از قبیل:

- اصالت بخشی به رابطه مرید و مرادی که به معنای تعطیل عقل و نقطه مقابل استدلال گرایی فلسفی یعنی نقض غرض فلسفه است.

- ارتباط برقرار کردن تشکیک وجود صدرایی با نظریه انسان کامل ابن عربی موجب می شود وساطت انسان کامل یعنی حقیقت محمدیه (که پس از فنای فی الله قدرت افاضه بر ممکنات را پیدا کرده) در روندی تشکیکی به انسان های عادی نیز نسبت داده شود و راه را بر پویایی اجتماعی ببندد.

ج) به نظر می رسد در دنیای کنونی که باب گفتگو با فرهنگ ها و ادیان مختلف باز شده است فلسفه سینوی توان بیشتری برای گفتگوی استدلالی و عقلانی دارد زیرا در حکمت صدرایی (به علت مبانی عرفانی و کلامیش) بنای عقل بر ایمان گذاشته شده و روشن است که چنین عقلی فقط ما به الاشتراک گفتگوی مومنان با یکدیگر است در حالی که در حکمت سینوی بنای ایمان بر عقل گذاشته شده تا جایی که حتی عرفان سینوی نیز مبتنی بر عقلانیت است بنابراین بازخوانی و بازاندیشی فلسفه ابن سینا در جامعه فکری ما می تواند گفتگوی برون دینی را امکان پذیر کند و ما را از آسیب های ذکر شده حفظ کند.