شناسهٔ خبر: 41930 - سرویس دیگر رسانه ها

گفت‌وگو با زنی که به خودش علاقه ندارد

«جویس کرول اوتس» همان رمان‌نویس ۷۷ ساله آمریکایی است که تاکنون بیش از ۱۰۰ کتاب منتشر کرده، اما می‌گوید: «حس می‌کنم ناپیدا هستم‌، مطمئن نیستم شخصیت خاصی داشته باشم.»

 

images-26.jpg

در دوره‌ای زندگی می‌کنیم که هر کس به دنبال فردیت و امضایی منحصربه‌فرد برای خود است. در این میان اگر شما یکی از برجسته‌ترین زنان نویسنده امروز آمریکا باشید‌، این مساله پررنگ‌تر هم می‌شود.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایسنا؛ جویس کرول اوتس اخیرا گفت‌وگویی با خبرنگار «گاردین» داشته و در آن از زندگی شخصی، نگاهش به مردم جامعه و اضطرابی که برای نوشتن کتاب‌های بی‌شمارش ندارد، می‌گوید.

متن این گفت‌وگو در پی می‌آید.

اوتس تاکنون پنج‌بار به مرحله نهایی جایزه «پولیتزر» راه پیدا کرده و شدیدا به تصویر پرتره‌ای از زندگی آمریکایی در کارهایش مشتاق است. رگه‌هایی از فضای گوتیک در داستان‌های اوتس به چشم می‌خورد،‌ آثاری که قهرمانانش مردان قدرتمند و زنان درونگرا هستند.

در خانه‌ای در منطقه روستایی نیوجرسی میهمان کرول اوتس شدیم. او با دمنوش از ما پذیرایی کرد‌، در حالی که گربه بنگالی‌اش به نام «کلئوپاترا» کنار پای من آرام گرفته بود. اوتس می‌گوید: می‌بینم که تا همین الان هم موفق بوده‌اید. (گربه) فکر می‌کند شما برای دیدن او به این‌جا آمده‌اید.

در واقع من برای ملاقات با خود اوتس و گپ‌وگفت‌ با او درباره آثارش به ویژه «مرد بدون سایه» به این‌جا آمده‌ام. می‌گوید: من خیلی به خودم علاقه ندارم. یادم می‌آید یک نفر می‌گفت «الیزابت تیلور» و «ریچارد برتون» عاشق رفتن به بارهای نیویورک بودند و آخرین مساله‌ای که دوست داشتند درباره‌اش حرف بزنند، خودشان بود. آن‌ها بیش‌تر به شخصیت آدم‌هایی که به بار می‌رفتند، علاقه‌مند بودند. به نظرم بسیاری از نویسنده‌ها این‌طور هستند. احساس من این است.

«مرد بدون سایه» چهل‌وچهارمین رمان اوست که با نام خودش منتشر شده. او مجموعه داستان‌، مقاله‌، نمایشنامه‌، رمان و کتاب‌های خاطرات بسیاری دارد که با نام‌های مستعار منتشرشان کرده است. به گفته خودش‌، او زنی است که نمی‌تواند خودش را تحمل کند، ‌مگر «در قالب وسیله‌ای برای کار». نویسنده «بلوند» گاهی از خودش می‌پرسد: چه می‌شود اگر من شخصیت نداشته باشم؟ آن وقت چه کار باید بکنم؟

از او درباره همذات‌پنداری با شخصیت‌های داستانی‌اش می‌پرسم، که با صراحت می‌گوید: من خیلی با «مارگوت» احساس یکی بودن می‌کنم و این فقط به خاطر روحیه پرکار و تردیدهای درونی او نیست. ما دائم در حال ابداع روایت‌ها‌، پر کردن جاهای خالی و یادآوری‌های خیالی هستیم تا تفسیرمان از یک چیز را تایید کند. بنابراین من می‌خواستم درباره زوجی بنویسم که درگیر خاطراتی متفاوت هستند.

در کتاب «مرد بدون سایه» شخصیتی به نام «الیهو» وجود دارد که حافظه‌اش تنها ۷۰ ثانیه عمر دارد؛ بنابراین هر ملاقات او با «مارگوت»، اولین دیدار به حساب می‌آید. در نتیجه رمان به زمان حال نوشته شده‌، زمانی که «الیهو» در آن زندگی می‌کند. از جهت دیگر‌، عشق آن‌ها عملا پایه و بنیانی ندارد؛‌ چطور می‌شود در عرض یک دقیقه رابطه‌ای را شکل داد؟ با این حال، یک چیز ناب و خالص درباره رابطه این دو وجود دارد: هر دیدار، شگفتی بار اول را دارد. رابطه آن‌ها همیشه به شکلی غیرواقعی است.

جویس کرول اوتس

اوتس می‌گوید: اما من نمی‌دانم آیا خیلی از روابطی که بر پایه عشق و علاقه بنا شده‌اند‌، غیرواقعی نیستند؟ وقتی شما در دوره‌ای با کسی زندگی می‌کنید، پیچیدگی و وجوه جزئی آن فرد را می‌شناسید. اما ایده‌آل رمانتیک‌ با احتمال شرطی شدن افراد همراه می‌شود. بهترین شکل خودتان را نشان می‌دهید و چیزهایی به طرف‌تان می‌گویید که یک‌سری جواب مشخص دارد.

به گزارش گاردین‌، اوتس ۴۷ سال با «ریموند جی. اسمیت» همسر اولش که دبیر مجله ادبی «اونتاریو ریویو» بود زندگی کرد. این نشریه را سال ۱۹۷۴ با هم راه انداخته بودند. اسمیت سال ۲۰۰۸ در اثر اختلالات پس از ابتلا به ذات‌الریه درگذشت و اوتس اندوه خود پس از از دست دادن همسرش را در کتاب «داستان یک بیوه» به نگارش درآورد.

اندکی پس از آن، اوتس با «چارلی گراس» عصب‌شناس آشنا شد و ازدواج کرد. گراس خواننده مشتاق و خاص رمان جدید اوتس است که به گفته خودش از به نگارش درآوردن داستان یک بیوه تاثیر گرفته است. اوتس معمولا همزمان روی چند پروژه کار می‌کند اما تنها پس از روی کاغذ آوردن این کتاب خاطرات بود که توانست دوباره داستان و رمان بنویسد. خود در این‌باره می‌گوید: وقتی زندگی واقعی خیلی مهم‌تر می‌شود‌، داستان‌نویسی کار سختی است.

با این حال او درباره شغلش می‌گوید: من درباره نوشتن هیچ اضطرابی ندارم. واقعا ندارم. واقعا برایم لذت‌بخش است. زندگی ما نویسنده‌ها در مقایسه با مردمی که آن بیرون در حال سخت کار کردن و رنج کشیدن هستند، خیلی راحت‌تر است. وقتی با چیزهایی مثل فقر و نزاغ درگیر می‌شوی، هنر در رده‌های بعدی مدنیت قرار می‌گیرد. مردم فکر می‌کنند من خیلی تند می‌نویسم اما این‌طور نیست. یادم می‌آید یک‌بار به خودم می‌گفتم: هنوز دارم روی این رمان کار می‌کنم؟ روند آن خیلی کند پیش می‌رود. نقطه اضطراب در میان این همه گم می‌شود. نمی‌توانید هر لحظه از هر روز طی هشت ماه را مضطرب باشید.

او هشت ساعت در روز کار می‌کند و می‌گوید: لیست کتاب‌های من غیرقابل‌شمارش است. خیلی کتاب دارم! خیلی!

اولین کتابش «کنار دروازه شمالی» مجموعه داستانی بود که سال ۱۹۶۳ به چاپ رسید، اما رمان «آن‌ها» (۱۹۶۹) بود که او را به جایزه کتاب ملی آمریکا رساند و نامش را در فهرست نویسندگان مطرح حک کرد. «بلوند» نسخه داستانی زندگی شخصی «مریلین مونرو» بازیگر سرشناس هالیوودی است که مهم‌ترین رمان اوتس محسوب می‌شود و سال ۲۰۰۰ منتشر شد. این اثر نامزد دو جایزه «پولیتزر» و «کتاب ملی آمریکا» بود.

به عنوان سوال پایانی از او پرسیدم آیا «منشی‌گری فردی نامرئی»، آن‌چه «جی.ام. کوئتزی» به عنوان توصیف شغل نویسندگی مطرح کرد، درباره او هم صدق می‌کند؟ اوتس این‌گونه پاسخ می‌دهد: من به وضوح در حال خلق کردن هستم. کوئتزی کمی شکسته نفسی کرده... منشی کسی است که یادداشت برمی‌دارد، اما رمان‌نویس اراده‌ای قوی دارد و در حال خلق موقعیت‌های روایی است‌، افراد را کنار هم می‌آورد و قصه می‌گوید. بحث اشتیاق و اراده است و کوئتزی به عنوان هنرمند، فردی مشتاق است. میلی در میان است که باید ناپیدا باشد و هیچ کس نباید چیزی درباره‌اش بداند.