به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ نجفقلی حبیبی، پژوهشگر حوزه فلسفه اسلامی و دارای دکترای فلسفه و حکمت اسلامی است. وی تاکنون آثار متعددی را در این حوزه به رشته تحریر در آورده و یا مصحح این دسته از تالیفات بوده است. وی به عنوان یکی از دغدغه مندان در حوزه علوم انسانی و پژوهش در این گستره محسوب می شود و تجربه کلاس های فلسفه شهید مطهری را از دوره کارشناسی تا دکتری در دانشگاه تهران دارد؛ در راستای بررسی جایگاه پژوهش در حوزه علوم انسانی و تحول این علوم با وی به گفت وگویی پرداخته ایم که حاصل آن را می خوانید:
*از نظر شما آنچه که به عنوان علوم انسانی از غرب وارد کشور می شود برای جامعه ما به ویژه از نظر فکری یک فرصت یا تهدید؟ به بیان دیگر چه وجهه هایی از این علم وارداتی می تواند مورد استفاده جامعه ای چون جامعه ما قرار گیرد؟
ببینید، بالاخره علم است، مهم آن است که آنچه که در حوزه علم وارد کشور می شود ضمن حفظ جنبه علمی بر اساس معیارها و مسایل خودمان به آن پرداخته شود و در آن تحقیق و پژوهش و بازسازی داشته باشیم. نمی شود از علم دست برداشت. اما مساله ای که باید به آن توجه داشت نوع کاربرد و کارکرد این دسته از علوم است که ممکن است با مبانی فرهنگی ما متفاوت باشد در نتیجه باید تحقیق کنیم. تصورم این است که آنچه که به عنوان علم مطرح می شود را باید بگیریم که گرفته ایم و کوشش کنیم که بر اساس نیازهای داخلی خودمان و معیارهای خودمان آن را بازسازی و کامل تر کنیم.
*آیا این روند را طی چندسال اخیر شاهد بوده ایم؟
نه چندان زیاد ندیده ایم، البته سال های سال است که داریم تلاش می کنیم ولی هنوز نتوانسته ایم آنچه که مهم است را برای کسانی که به فرهنگ اسلامی و ایرانی علاقه مند هستند ارایه کنیم. مثال می زنم، آیا این روان شناسی، اقتصاد یا جامعه شناسی که از غرب وارد شده است با معیارهای ما تطبیق می کند؟ تطبیق ندارد اما ما می توانیم با معیارها و منافع خودمان به عنوان جامعه مسلمان این علوم را استخراج و بهره برداری کنیم.
باید علمای متخصص ما در این رشته ها با مبانی فرهنگ اسلامی مانوس باشند و بتوانند آنها را در بن مایه های اصلی اش قرار دهند تا بتواند تاثیرگذاری لازم را بگذارند. به نظرم آنچه که تا کنون انجام داده ایم جواب نداده است چون بیش از اینکه کار کنیم شعار داده ایم، با این دشمنی کردن با علم به جایی نمی توان رسید، این مباحث از اول انقلاب مطرح بوده است باید عمیق تر به مسال می نگریستیم. با مبنای خودمان که فلسفه اسلامی است جلو نیامده ایم.
*به نظرتان فلسفه علم در این راستا تا چه اندازه تاثیرگذار است؟
قطعا اثرگذار است اما به شرط آن که بدانیم چه می خواهیم، نباید شعار دهیم که می خواهیم علوم را اسلامی کنیم بدون آن مطالعه ای داشته باشیم. علم، علم است و فلسفه هم دارد، باید ببینیم که به نام مسلمان ایرانی چه فلسفه ای را برای علم تصویر می کنیم، دانشمندان ما چه قدر به نتیجه رسیده اند.
ببینید مساله آن است که بسیاری که قایل به تحول هستند حتی خودشان هم گلایه می کنند و این نشان می دهد که رضایت حاصل نشده است. همان طور که گفتم علم، علم است باید با معیارهای خودمان تنظیم کنیم. ما این کار را نکرده ایم، بحث هایی که گاهی اوقات می شود نشان از این امر دارد که واقعا بیشتر در حد شعار حرکت کرده ایم.
* نقش پژوهش در پیشبرد اهداف علوم انسانی چیست؟
ما باید بیشتر کوشش کنیم. فکر می کنم باید بگردیم و ببینیم کجا می توانیم بررسی و پژوهش داشته باشیم و به جنبه های معنوی نیز توجه داشته باشیم. قطعا دانشگاه جای مناسبی برای پژوهش است، ما باید ظرفیت پژوهش را فراهم کنیم، اساتیدی که می توانند صاحب نظر باشند باید وقت شان را باز کنیم و از نظر مقررات و قوانین به آنها زمان دهیم تا بتوانند پژوهش کنند، از نظر مسایل مالی بودجه تحقیقات در اختیارشان بگذاریم، در عمل آنچه که هست غم انگیز است، از سال های اول که شروع به نوشتن برنامه اول توسعه در دهه شصت شد، بحث این بود که بودجه پژوهش باید از مجموعه درآمد کشور چه قدر باشد یعنی چه قدر از بودجه ناخالص کل کشور برای تحقیقات باشد، آن زمان که آمار دقیقی نبود و نهایتا تمامی گزینه ها به نیم درصد هم نرسید، بعد در برنامه ها گنجاندند که باید بودجه تحقیقات را از درآمد کشور به دو درصد برسانیم چون بحث بود که ژاپنی ها در آن روزهایی که کار را شروع کردند بالای هشت درصد درآمد ناخالص ملی را برای پژوهش می گذاشتند، ولی بودجه پژوهش ما کمتر از نیم درصد بود.
بعد از آن قرار شد که این بودجه را به دو درصد برسانیم که هنوز که هنوز است و سی سال از آن موقع می گذرد هنوز آمار درستی داده نمی شود که این بودجه چه قدر بالاتر از نیم درصد شده است، آمارها نگران کننده است یعنی نشان می دهد که گویی همان نیم درصد است. البته گاهی می گویند این بودجه بالاتر از نیم درصد است و مثلا هفتاد و پنج صدم است و این یعنی هنوز به یک درصد نرسیده است، بعد گفتند که وزارت خانه ها هم بودجه تحقیقات دارند، بعد گفتند آن بودجه که به وزارت خانه ها آید را باید تکلیف کنیم که بودجه شان را از طریق مراکز تحقیقاتی و دانشگاهی خرج کنند.به هرحال آمارها گنگ است و من هنوز نمی دانم که بودجه تحقیقات ما از درآمد ناخالص ملی یک درصد شده است یا خیر. شنیده ها حاکی از آن است که این بودجه کمتر از یک در صد است. من تا این جا که اطلاع دارم هنوز به یک درصد نرسیده است و برخی می گویند هنوز همان نیم درصد است، چون وزارت خانه ها هم حاضر نشدند بودجه تحقیقاتی شان را از طریق دانشگاه ها خرج کنند.
ما در بخش هایی از حوزه های فنی مهندسی آمدیم وارد شدیم و سرمایه گذاری کردیم و برای تحقیق ارزش گذاشتیم و آثارش هم معلوم است، چه در انرژی هسته ای، چه در حوزه صنعت دارو و پزشکی. پس این امر نشان می دهد که اگر هزینه کنیم و دانشمندان را به کار بگیریم و امکانات فراهم کنیم می شود. تازه این پیشرفت ها برای زمانی است که در تحریم بودیم و بسیاری از مواد در اختیارمان نبود، اگر همین روش را در همه بخش هایی که نیاز به تحقیقات دارد به کار بریم شرایط متفاوت خواهد شد.
بودجه تحقیقات باید افزایش پیدا کند. مساله آن است که ما در حوزه علوم انسانی اصلا سرمایه گذاری خوبی نمی کنیم . به دانشجو می گوییم مقاله بنویسد، این مقاله بدون در دست داشتن امکانات کافی چه مقاله ای خواهد شد؟ الان که نوشتن مقاله و پایان نامه نیز زیاد شده است و عموما هم این معضل در حوزه علوم انسانی دیده می شود. این وضعیت خسارت می زند و من امیدوارم که در برنامه ششم که دولت و مجلس می خواهند رسیدگی کنند به این مسایل بیشتر برسند و به خصوص بودجه تحقیقات در برنامه ششم جهش درخشانی را به ویژه در حوزه علوم انسانی داشته باشد.
*با تمام این تفاسیر آیا می توانیم به علوم انسانی اسلامی دست یابیم؟ چگونه؟
هر کشوری فرهنگ خود را دارد. علم هرجا برود علم است و مفید است ولی ما درون مایه دیگری می خواهیم به آن دهیم که معنویت اش بیشتر بچربد، این کار را ما باید انجام دهیم، ما داریم از برخی امکانات و علوم غربی استفاده می کنیم ولی برای اینکه با فرهنگ اسلامی ایرانی ما عجین شود معلوم است که باید بن مایه هایی از خودمان را در آن قرار دهیم.
فرهنگ ما بر گرفته از اسلام است و هرچند که توجه نمی کنیم ولی فرهنگ اسلامی معنویتی را به جامعه می دهد که روح اش خداست. ما باید بر اساس تفکر اسلامی خودمان نسبت به علوم انسانی برنامه ریزی داشته باشیم و آن دسته از علوم که با مبانی فکری ما همخوانی ندارد را حذف کنیم و یا بر اساس مبانی و منطق خودمان سامان دهیم و به این علوم دست یابیم.