به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایسنا؛ نیما قلیزادگان، نویسنده این اثر که بهتازگی ازسوی انتشارات آرادمان عرضه شده است، در گفتوگویی درباره چرایی و چگونگی نوشتن داستانی فانتزی و نسبتا نامتعارف با قالب ادبیات داستانی ایرانی، گفت: فکر میکنم هر نویسندهای از چیزی مینویسد که در ذهنش میگذرد و به آن علاقه دارد. چون هیچکس نمیتواند خلاف آن چیزی که در ذهنش میگذرد، بنویسد. من هم برای نگارش رمان «ملاقات با شانا» همین کار را کردم. بنابراین اگر این اثر فانتزی و رؤیاپردارانه است، به این خاطر است که ذهن خود من هم تا حدودی اینگونه است. البته رؤیاپرداز به این معنا نیست که از دنیایی عجیب و غریب حرف بزنم، بلکه اتفاقها و فانتزیهایی که در دنیایی که در آن هستیم میتواند رخ بدهد و به تبع خیلی هم فرا واقعی نیستند.
قلیزادگان با بیان اینکه فانتزی سبک مورد علاقه من است و به همین خاطر آنرا در داستان دنبال میکنم، در پاسخ به این پرسش که آیا فضای داستان «ملاقات با شانا» برگرفته از سینمای علمی - تخیلی و تجربههای او در حوزهی فیلمسازی و سینماست، گفت: فکر میکنم این سینمای علمی - تخیلی است که به ادبیات علمی - تخیلی وابسته است و ریشه سینمای علمی - تخیلی در ادبیات بوده است. بزرگانی که ما در ایران نداریم، پیش از سینما در ادبیات آنرا به وجود آوردهاند؛ دنیایی که من از کودکی آن را دنبال میکردم و در شکلگیری علاقه من و نوشتن این داستان بیتاثیر نبوده است.
این نویسنده افزود: البته من هم مثل همهی نویسندگان، سبکهای مختلف داستانی را دوست دارم و خواندهام که علمی - تخیلی هم بخشی از آن است. در عین حال میدانم که نویسندگان بزرگی همچون مارکز نیز چنین سبکهایی را در نوشتههایشان دارند و در عین حال نویسندگانی هم هستند که بهصورت تخصصی داستان علمی - تخیلی مینویسند.
قلیزادگان همچنین درباره ریشه داستان «ملاقات با شانا» گفت: ریشه اصلی کتاب ملاقات با شانا، در ادبیات کهن و کشورهایی مثل ایران و رم که تاریخ کهن دارند، وجود دارد. اصلا ادبیات ما با فانتزی و تخیل عجین است که نمونه بزرگ آن آثاری نظیر هزار و یک شب، شاهنامه و آثار عطار است. اما دقیقا مشخص نیست چرا ادبیات امروز ما از این تخیل دور مانده است. بنابراین ریشه علاقه من به این تخیل و علاقهام به ادبیات کهن افسانهها و سفرنامههای تخیلی در همین ادبیات است.
او سپس توضیح داد: رمان «ملاقات با شانا» نیز یک نوع سفرنامه ایلیادگونه است که در آن یک شخصیت، مسیری را طی میکند و در این مسیر اتفاقات و تحولاتی برایش پیش میآید؛ همچنان که در متون اساطیری ما چنین تحولاتی برای یک شخصیت رخ میدهد.
این نویسنده با اشاره به نو بودن فضا و شخصیتهای داستانی رمان «ملاقات با شانا» نسبت به واقعیت، بخصوص واقعیت فعلی جامعه ایران، اظهار کرد: ما نباید فکر کنیم که هر شخصیت و فضایی که در یک داستان به وجود میآوریم، حتما باید مابهازای بیرونی داشته باشد. مهم این است که مسالهای که برای نویسنده مهم است، برای خواننده هم مهم باشد؛ بدون اینکه لازم باشد در آن داستان به دنبال مابهازای فیزیکی باشیم. اتفاقا یکی از ایرادهای بیشتر داستانها این است که نویسندگان آنها سعی میکنند نوعی بنویسند که شخصیت و فضا بهنوعی شبیه یک نفر یا جایی که ما میشناسیم باشد؛ درحالیکه اتفاقا شناخت آدمهایی که میشناسیم، خیلی برایمان جذاب نیست. آدمهایی که به ما دورترند، شناختشان برایمان جذابتر است.
او افزود: اینکه داستان با فضای واقعی جامعه ایران همخوانی ندارد، دلیلی بر علاقهمند نشدن مخاطب به اثر نمیشود. برای مثال در ایران موسیقی کلاسیک به شکل کنسرواتوار هم نداشتهایم، ولی تمام آهنگسازان ما آثار آهنگسازان آلمانی و اتریشی را دوست دارند و از آنها استفاده میکنند. بنابراین اینکه ما چنین فضایی و داستانهایی را در ادبیاتمان نداریم، به معنای آن نیست که کسی آن را نمیپسندد. اتفاقا بهخاطر اینکه تخیل در دل مردم ایران و شعر ایران ریشه عمیقی دارد، فکر میکنم این داستان قابل توجه آنها واقع شود. البته فکر نمیکنم داستان من اولین داستانی باشد که در ایران به این سبک نوشته شده است. احتمالا موردهایی وجود داشته و با توجه به این سبک داستانهایی نوشته شده است ولی نمیدانم چرا تا به حال رفتن به این سبک داستانی در ایران پررنگ نشده است.
او درباره ایده و داستان «ملاقات با شانا» اظهار کرد: تم اصلی هر داستانی یک سوال خیلی خوب است که تمام داستانها با کاراکترهایی که خلق میکنند، بهدنبال پاسخ دادن به آن سوال هستند. نویسنده هم بنای داستان خود را بر آن میگذارد. سوال من در رمان «ملاقات با شانا» این بود که با توجه به توسعهی ساخت اعضای بدن مصنوعی انسان، اگر علم تا جایی پیشرفت کند که بتواند قلب و مغز هم بسازد، سرنوشت انسان به چه سمتی سوق پیدا میکند؟ در این صورت احساسات او چقدر طبیعی است و اصلا چه شکلی میشود؟ من در «ملاقات با شانا» به این شکل نگاه کردم که اگر این اتفاق برای مغز و قلب انسان بیفتد، چه پیش میآید؟ مثلا اگر کلیت یک انسان به صورت مصنوعی تولید شود، چه اتفاقی برای انسان رخ میدهد و بعد از این ایده، قصه در ذهنم شکل گرفت.
قلیزادگان در ادامه درباره زبان، لحن و روایت در داستان ملاقات با شانا نیز گفت: معمولا ادبیات این نوع داستانها به خاطر فضا، شخصیت و پیچیدگیهایی که دارد، و همچنین نوع تصویرهایی که برای مخاطب غریب و ناآشنا هستند، باید ساده باشد؛ چون به دنیا و زمانی مربوط است که هنوز نرسیده است. بنابراین گفتن از دنیایی چنین ناملموس، نباید پیچیده باشد. در غیر اینصورت، احتمال دارد بخشی از حرف و متن اصلی از دست برود. بنابراین تا جایی که امکان داشت، سعی کردهام در این رمان از جملههای ساده استفاده کنم.
این نویسنده درباره مخاطب کتاب خود نیز گفت: مخاطب این رمان خیلی از افراد میتوانند باشند. ولی فکر میکنم کسانی که به دنبال ادبیات داستانی متنوعتری هستند و در حوزه ادبیات داستانی تنوع را دنبال میکنند، با این رمان بتوانند ارتباط بگیرند و برایشان جذاب باشد. رمان به طور کلی برای سن خاصی طراحی نشده است، اما فکر میکنم به خاطر اینکه شخصیت اصلی داستان خانم است، برای خانمها جذابتر باشد.
او درباره سبک داستان «ملاقات با شانا» نیز گفت: نمیشود گفت که سبک این کتاب علمی تخیلی است اما مطمئنا یکی از زیرشاخههای آن است. باز هم نمیخواهم بگویم رئالیزم جادویی است، چون رئالیزم جادویی تغزلی است. فکر میکنم سبک این کتاب در ژانری ترکیبی از علمی تخیلی و رئالیزم جادویی قرار بگیرد.
او سپس با اشاره به ویژگیهای رمان «ملاقات با شانا» که در ادبیات داستانی ایران تازگی دارد، اظهار کرد: به طور کلی تمایل مردم دنیا به سمتی است که میخواهند درهای تازهتری را بگشایند و داخل شوند. شاید علت افت در ادبیات و سینما نیر این احساس باشد که شخصیتها و فضاهایی که در آنها خلق میشود، شبیه به هم شدهاند و در آنها دنیاهای نو وجود ندارد. در حالی که مهم است که ما بدانیم مردم تشنه چه چیزی هستند. من در رمان « ملاقات با شانا» سعی کردم به این سمت بروم.