شناسهٔ خبر: 42296 - سرویس دیگر رسانه ها

آینده نظام علمی در ایران / دکتر مقصود فراستخواه

مکتوب حاضر متن ویرایش و تلخیص شده «ایران» از سخنرانی دکتر مقصود فراستخواه است که با عنوان «تأملاتی در باب آینده نظام علمی در ایران» ۱۹ بهمن ماه در محل انجمن جامعه‌شناسی ایران ارائه شد.

 



 

 

 

 

 

 

 

 

 

افزایش مقالات ISI آیا شاخص درستی برای پیشرفت علمی ما است؟
در هشت دهه‌ای که از تاریخ دانشگاه در ایران می‌گذرد؛ یعنی تقریباً همزمان با تأسیس دانشگاه تهران، دانشگاه و نهادهای علمی ما ۶ شیوه‌ و الگوی مدیریتی مختلف را تجربه کرده‌است؛ مدل «آریستوکراسی علمی نخبه‌گرا» از دهه اول تا دهه ۳۰، مدل «تکنوکراسی دولت‌گرا» از دهه ۴۰ تا ۵۰، مدل «میدان سیاسی چپ‌گرا» در آستانه انقلاب، مدل «بازوی کارشناسی» در دهه ۶۰، مدل «تقاضای اجتماعی» در دهه ۷۰ و مدل بنگاه‌داری یا همان «دوگانه دانشگاه و بنگاه» از جمله این الگوها بوده ‌است.
اگر فارغ از الگو و پارادایم‌های حاکم بر نهادهای علمی در تاریخ دانشگاه، بر چگونگی کیفیت نظام علمی تمرکز کنیم، نخست باید تعریفی از کیفیت ارائه کنیم؛ کیفیت در معنای کلی «هماهنگ بودن عملکرد با هدف‌های مورد انتظار است». وقتی عملکرد‌ها با هدف‌‌های مورد انتظار هماهنگ باشد ما در وضعیت باکیفیت علمی قرار خواهیم گرفت. این هماهنگی را می‌توان در چند لایه دید، نخست اینکه، چقدر عملکرد یک نظام علمی با استاندارهای آن نظام هماهنگ است، چقدر بین عملکرد و هزینه تناسب وجود دارد، چقدر عملکرد ما به انتظارات مشتریان مستقیم نزدیک است و در نهایت چقدر عملکرد امروز یک نظام علمی با تحولاتی که یک جامعه را به آینده پرتاب می‌کند، هارمونی دارد؛ به عبارتی چقدر برای آینده آماده است؟
واقعیت این است که ما در بحث علم متأسفانه آینده‌مان را خلق، تفسیر، نقد و حتی تصور هم نمی‌کنیم و بیشتر به سمت آینده پرتاب می‌شویم. در بحث از آینده نظام علمی در ایران در کنار الگوهای حاکم بر دانشگاه باید بر رویکرد‌های مسلط بر آینده نیز توجه داشت. از رویکردهای حاکم بر آینده، می‌توان به «رویکرد پیش‌بینی» اشاره کرد. در این شیوه که اغلب اثبات‌گرایانه و پوزیتیویستی است، آینده بر اساس یک سلسله محاسبات و فرضیات پیش‌بینی می‌شود.
رویکرد دیگر به آینده، «رویکرد هرمنوتیکی یا تفسیری» به آینده است و بررسی می‌کند که تفسیر کنشگران از آینده چیست؟ سوم، «رویکرد پراگماتیستی یا عملگرایانه» است؛ یعنی نوعی کنش پیش‌دستانه توأم با یادگیری و چهارم، «رویکرد انتقادی» است.
اگر بخواهیم از نسبت جامعه‌مان با رویکردهایی که در خصوص آینده وجود دارد، تصویری ارائه‌ کنیم، درمی‌یابیم که نگاه مهندسی و تکنیکی آن هم نه به شکلی حرفه‌ای بلکه به نوعی نارسا و خام بر ما غلبه دارد و حتی در این زمینه با غلبه درستی مواجه نیستیم، نگاه عملگرایانه نیز در جامعه ما با سطحی از ناپختگی همراه است چراکه اغلب با سایه‌هایی مصلحت‌گرایانه ملازم بوده‌ و از آنجا که ذخیره یادگیری در جامعه پایین است و فرصت یادگیری برای جامعه وجود ندارد، نتوانسته‌ایم در این زمینه موفق عمل کنیم.
برای رفتن به سمت آینده از طریق عمل و یادگیری باید «گفت‌وگو» و «مشارکت اجتماعی» داشته ‌باشیم. این در حالی است که این عمل پیش‌دستانه توسط جامعه و فضای بزرگ اجتماعی آموزش داده نشده و ما ظرفیت‌های یادگیری اجتماعی را در حوزه‌هایی همچون نهادهای عمومی علم، انجمن‌ها، نهادهای مدنی، NGO‌ها و... توسعه نداده‌‌ایم.
از طرف دیگر، ما در زمینه «رویکرد‌های تفسیری به آینده» نیز مشکلاتی داریم. داشتن رویکرد تفسیری مستلزم ایجاد و تأسیس اجتماعات تفسیری در جامعه است و ما عملاً این امکان را نداریم. این در حالی است که حدود ۵۰ میلیون دانشجو و ۷۰ تا ۸۰ هزار هیأت علمی در کشور وجود دارند و این سؤال مطرح می‌شود که چقدر به شکل صنفی، شخصی، مدنی و عمومی فرصت برای تفسیر و گفت‌وگو در مورد آینده فراهم کرده‌ایم؟
بنابراین، می‌توان چنین نتیجه‌گیری کرد که ما هنوز در سطحی‌ترین لایه‌های کیفیت علمی، مسأله داریم. سطحی‌ترین لایه‌های کیفیت، خود را در رتبه‌بندی‌های جهانی نشان می‌دهد؛ مثل رتبه‌بندی لیدن در هلند، QS و... . این مدل از رتبه‌بندی‌ها، معیارهایی همچون کیفیت دانش‌آموختگان و استادان و همچنین تعداد جایزه‌های جهانی مثل نوبل و فیلدز، مقالات تولید شده دانشمندان یک دانشگاه، میزان ارجاع به این مقالات و چاپ آنها در مجلات معتبر و... را مدنظر قرار می‌دهد. با این حال ما حتی در این شیوه سطحی از رتبه‌بندی علم، از وضعیت چندان مطلوبی برخوردار نیستیم.
در ایران با وجود اینکه دو هزار مؤسسه دانشگاهی داریم، اما تنها دو دانشگاه تهران و صنعتی شریف در رتبه‌بندی شانگهای قرار گرفته‌اند در حالی که در امریکا ۱۴۶، انگلیس ۲۷ و چین ۴۴ دانشگاه در این رتبه‌بندی قرار دارند.
با معیارهای کمی نمی‌‌توان وضعیت علم در آینده را پیش‌بینی و ارزیابی کرد. این در حالی است که ما در کنار ضعف معیارهای کمی در شاخص‌های کیفی نیز با مشکلات اساسی مواجهیم از جمله توزیع جغرافیایی تولید علم، همکاری‌های علمی و بین‌المللی، سهم پژوهش در تولید ناخالص داخلی، سرانه اختراع، ابتکار و اکتشاف در هر میلیون نفر، شاخص تأثیر اجتماعی علم و...
در دانشگاه‌های ایران ما دانشجوی خارجی نداریم و آماری که اعلام می‌‌شود مربوط به کسانی است که تحت سیاست‌های ما و سیاست‌های وزارت خارجه از کشورهای در سایه، به کشور ورود می‌کنند. متأسفانه دانشگاه‌های ما، آیین‌نامه‌های ما و قوانین ما هنوز ظرفیت‌ پذیرش چند فرهنگ را ندارد.
در بحث از «آینده نظام علمی در ایران»، تبدیل «علم» به «فناوری» و همچنین به کار گرفتن فناوری در توسعه اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی از موضوعات قابل بررسی است که خود نیازمند نوآوری است. برای داشتن دانشگاه‌هایی پویا در آینده باید نهادهای علمی را از کجروی‌های علمی مانند فروش پایان‌نامه، برون‌سپاری کارهای علمی، سرقت و نسبت دادن اثر دیگری به خود و مواردی از این قبیل دور نگه دایم چراکه این آسیب‌ها نشانه‌هایی نگران‌کننده در نظام علمی ما است.

* مکتوب حاضر متن ویرایش و تلخیص شده «ایران» از سخنرانی دکتر مقصود فراستخواه است که با عنوان «تأملاتی در باب آینده نظام علمی در ایران» ۱۹ بهمن ماه در محل انجمن جامعه‌شناسی ایران ارائه شد.
منبع: روزنامه ایران